برخيز و اول بكش (43)
فصل پنجم
گويي آسمان بر سر ما افتاده بود- شكار ماهي بزرگ
نويسنده: رونن برگمن / ترجمه: منصور بيطرف
در آوريل سال 1964، آميت، رافي ايتان را به پاريس كه به عنوان عصب مركزي اروپايي اطلاعات اسراييل عمل ميكرد، فرستاد تا عمليات جانكشن در آن قاره را اداره بكند. تا اين زمان تمامي تلاشهاي جانكشن براي وارد كردن يكي از دانشمندان به درون فهرست ناكام مانده بود كه عمدتا به خاطر پيشگيريهاي سفت و سخت امنيتي بود كه توسط والنتاين اعمال شده بود. والنتاين هر روز يك مشكل سختتري ميشد.
سروكار داشتن با والنتاين منجر به به تور انداختن ماهيهاي بزرگتر ميشد. آبراهام آهيتوف، هماهنگكننده جانكشن در بن، ايدهاي داشت كه آن در ماه مه سال 1964 به ايتان در پاريس ارايه كرد. او شخصيت مشكوكي را شناسايي كرده بود كه به رژيم ناصر سلاح و اطلاعات ميفروخت و فردي هم بود كه به دانشمندان آلماني بسيار نزديك بود. آهيتوف گفت، «فقط در اينجا يك مشكل كوچكي وجود دارد. نام اين فرد اتو اسكورژني است و فرمانده عمليات ويژه هيتلر و يكي از افسر رده بالاي ارتش ورماخت بود كه پيشوا خيلي او را دوست ميداشت.»
ايتان پرسيد، «و تو ميخواهي اتو را استخدام كني؟ خيلي جالبه.»
آهيتوف افزود، «يك مشكل كوچك ديگري هم هست. او يك تازي سرسپرده و عضو اس اس هم بوده است.»
آهيتوف به ايتان گفت كه در سال 1960، هارل به آمال، واحدي كه براي شكار جنايتكاران جنگي نازي تشكيل شده بود، دستور داده بود تا هر چه ميتوانند اطلاعات درباره اسكورژني جمعآوري كنند تا بتوانند او را يا بكشند يا به چنگال عدالت بسپرند. فايل او ميگفت كه اسكورژني در سن بيست و سه سالگي يك عضو پرشور حزب نازي اتريش بوده و در سال 1935 در واحد مخفي اس اس در اتريش ثبتنام كرده و در برنامه آنشلوس (الحاق اتريش به آلمان) و در كريستال ناخت مشاركت داشته است. او به سرعت در رده وافن-اساس ترقي كرده بود و يكي از سران واحدي عمليات ويژه آن شده بود.
واحد عمليات ويژه اسكورژني نيروهاي چترباز خود را به ايران فرستاده بود تا به قبايل محلي ياد بدهند چگونه خطوط لوله نفتي را كه به نيروهاي متفقين سوخت ميرساند، منفجر كنند و همچنين طرح ترور سه رهبر بزرگ نيروهاي متفقين- چرچيل، استالين و روزولت- را هم طراحي كرده بود. او همچنين براي ربودن و كشتن ژنرال آيزنهاور نقشه ريخته بود كه به همين خاطر آيزنهاور مجبور شده بود تا كريسمس سال 1944 را با حفاظتهاي بسيار سنگين بگذراند. مشهورترين كار اسكورژني اين بود كه او شخصا توسط هيتلر براي عمليات گران ساسو انتخاب شده بود، عملياتي كه براي آزاد كردن بنيتو موسوليني، دوست و متحد پيشوا از ويلاي آلپ كه توسط حكومت ايتاليا زنداني شده بود، طراحي شده بود.
اطلاعات متفقين، اسكورژني را «خطرناكترين مرد اروپا» ناميده بودند. هر چند كه او محكوم جنايتهاي جنگي نشده بود. يك دادگاه او را تبرئه كرده بود اما بعد از آنكه به خاطر اتهامات ديگر بازداشت شده بود توانست با كمك دوستان اس اس خود فرار كند. او در اسپانياي دوره فرانكو پناهندگي گرفت و از آنجا با رژيمهاي فاشيست دنيا ارتباطات تجاري سودآوري برقرار كرد و نيز توانست با دانشمندان آلماني در مصر هم ارتباط داشته باشد.
از نگاه ايتان، همين قدر كه اسكورژني با دانشمندان در مصر آشنا است و اين حقيقت كه او افسر ارشد هرمان والنتاين در دوران جنگ بوده، كافي بود تا او را با وجود سوابق نازي بودن وي به استخدام درآورد. ايتان يك بازمانده هولوكاست نبود و با موضوع بدون درگيري احساساتي برخورد ميكرد. او فكر كرده بود كه اگر اين مورد به اسراييل كمك ميكند ارزش آن را دارد كه بخشوده شود. او به همكارش گفت، «و ما در مقابل ميتوانيم به او پيشنهادي بدهيم كه هيچكس ديگر نداده است. زندگي بدون ترس.»
توضيح: عنوان « تروريست» كه نويسنده در متن به كار برده فقط به صرف رعايت در امانت ترجمه استفاده شدهاست . از نظر مترجم آنها مبارزاني هستند كه براي گرفتن حق خود ميجنگند.