ردپاي نسل جوان بعثيها
در ماجراي اهواز
محمد غرضي
حزب بعث عراق بر مبناي ناسيوناليسم عربي و پان عربيسم در مقطعي تاريخي شكل گرفت با اين هدف كه بتواند چنين تفكري را بر دولت عراق تحميل و پايگاهي دولتي كسب كند. در دهه 50 كه بنده در عراق و سوريه و لبنان به سر ميبردم با اين عناصر آشنايي پيدا كردم و متوجه شدم ضمن اينكه با دولت ايران درگيريهايي دارند از نفوذ حضرت امام خميني (ره) هم ناراضياند.
تلاش اين گروه براي كسب قدرت تا زماني كه صدام و دستياران و همراهانش با طراحي كودتا به قدرت رسيدند، ادامه داشت. بعد از اينكه صدام روي كار آمد چون او و همراهانش نيز تفكرات بعثي و همچنين با جريان شيعي در نجف و ايران مشكل داشتند؛ مبناي فعاليتشان را بر شيعهستيزي قرار دادند و تصميم داشتند، نگذارند جريان شيعه در ايران و عراق به ثمر برسد. البته صدام در دوراني كه رژيم پهلوي بر سركار بود چندان وارد فاز خرابكاري سياسي و نظامي نميشد. آن زمان صدام تصور ميكرد كه وارد درگيري نظامي و سياسي شدن با ايران گرفتاري و هزينه بيشتري نسبت به سود و عايدي آن دارد.
با پيروزي انقلاب صدام نتوانست حضور قدرتمند يك جريان شيعي را تاب بياورد. همچنين حزب بعث پيروزي انقلاب اسلامي ايران را خطر و مانعي براي گسترش تفكرات بعثي ميدانست. از همينرو از زمان پيروزي انقلاب اسلامي اين درگيري آغاز شد. فاصله سالهاي 57 تا 59 چهره انقلاب ايران آنقدر قدرتمند بود كه بعثيها جرات تحرك ويژهاي نداشتند. كمكم از سال 59 شروع به برخي خرابكاريها كردند. براي نمونه آتش زدن چاههاي نفت ايران از جمله اقدامات آنها بود. اين روند زماني تكميل و به جنگ ختم شد كه غرب با صدام همراه و همگام شد و عراق جنگ تحميلي را با پشتيباني نيروهاي غربي آغاز كرد.
در آغاز جنگ به دليل اينكه سازماندهي نيروهاي نظامي چون ارتش و سپاه در ابتداي انقلاب از دست رفته بود، عراقيها توانستند تا سه راه خرمشهر- اهواز پيش بروند. اين پيشروي باعث شده بود كه تصور كنند يك روزه با 70 تانك به اهواز ميرسند وكمكم راهشان براي فتح خوزستان هموار ميشود. اما همه ديديدم كه از فارس و عرب تا اقوام ديگر ايراني جلوي ارتش صدام قدعلم كردند و در نهايت ارتش بعثي مجبور به عقبنشيني شد. بنده تا سال 60 استاندار خوزستان بودم و ميديدم كه همه مردم اين منطقه از فارس و عرب تلاش كردند كه اجازه ندهند بعثيها خاك ايران را تصرف كنند.
مراد از توضيح حضور بعثيها در عراق و آغاز جنگ توسط دولتي كه با قدرت حزب بعث تشكيل شد، اين بود كه بگويم ايران پيش از حادثه اهواز، روزهاي سختتر جنگ تحميلي را در همين منطقه تجربه كرده اما توانسته با اتحاد و برادري اقتدار نظامي صدام را درهم بشكند و در نهايت هم همه ديديم كه سرنوشت صدام چه شد.
اگر برخي كشورهاي عربي كه تلاش دارند اقداماتي عليه ايران به خصوص مناطق عربنشين كشور انجام دهند تجربه تاريخي را مرور كنند، خواهند فهميد كه اقتدار سياسي ايران اجازه ايجاد ناامني نخواهد داد.
امروز نسل جوان همان بعثيهايي كه خواب تصرف خوزستان را در سر داشتند، بدون توجه به تاريخ و گذشته تصور ميكنند از اين ترقهبازيها ميتوانند سود بجويند و دستاوردي سياسي داشته باشند. آنها بايد سرگذشت صدام را بار ديگر مرور كنند تا بدانند عواقب اقداماتشان سنگين خواهد بود.
رسانهها هم بايد توجه كنند كه در زمين رسانههاي غربي بازي نكنند. پهلوان بزرگي همچون ايران با چنين وسعت و تاريخي وقتي سوزني ميخورد نبايد چنين سروصدايي به راه بيندازد. اتفاقي كه در اهواز رخ داده نه ارزش سياسي، نه تبليغي و نه نظامي دارد و رسانهها بايد بر اين موضوغ تاكيد كنند تا تروريستها چنين تصوري نداشته باشند كه اقدام موفقيتآميزي انجام دادهاند.
استاندار خوزستان در دهه 60
از بنيانگذاران سپاه پاسداران