داستان كشاورزي ما
سينا قنبرپور
داستان كشاورزي ما در دهههاي اخير روايت غريبي برايمان نقل ميكند. فارغ از همه بحثهايي كه درباره نحوه كشت و نوع محصولات شده و ما هم شنيدهايم. جدا از اينكه آيا كشت پسته يا هندوانه سوداگري بوده يا تجارتي مقرون بهصرفه، كشت انگور در محدوده درياچه اروميه صحيح بوده يا سيب و چغندر يا كشت نيشكر در كنار كارون چه بر سر آن آورده است، بايد به پرسشهايي پاسخ دهيم. اگر قرار باشد از كشاورزي در ايران و تاريخش داستاني بنويسند چه ژانري از آب درخواهد آمد؛ آيا ممكن است يك تراژدي روايت شود يا روايتي سرگرم كننده؟ در شرايطي كه نفت، سلطان بلامنازع درآمدهاي كشور ماست و سهم اصلي در توليد ناخالص ملي را دارد، صحبت از سهم كشاورزي در اين عرصه چندان تعيينكننده به نظر نميرسد. پرسش اما اين است كه سهم كشاورزي در توليد ناخالص داخلي چيست و به چه قيمتي؟ سهم ۹.۸درصدي از توليد ناخالص داخلي براي كشاورزي به چه قيمتي به دست آمده است؟ شيوه كشاورزي ما چيست؟ استراتژيهاي حاكم بر بخش كشاورزي چيست؟ در سالهاي اخير هيچگاه مشخص نكرديم در عصر تكنولوژي و ارتباطات آيا همچنان بايد براساس معيار كشت در سطح، خود را بسنجيم؟ و يك پرسش اساسي كه آيا امنيت غذايي به معناي خودكفايي در همه محصولات است و برعكس؛ نه شخص وزير جهاد كشاورزي و نه وزارتخانه متبوعش و ساير نهادهاي مرتبط و سياستگذار در اين زمينه به اتفاق نظر نرسيدهاند. همين اندازه كافي است به سخنان اسفند گذشته «عيسي كلانتري» اشاره كنيم كه از وزير جهاد كشاورزي به سبب عدم پذيرش تغييرات اقليمي انتقاد داشت. اين يعني هيچ نگاه بلندمدت و استراتژيكي در عرصه كشاورزي وجود ندارد. اگر دستكاريها و برنامهريزيهاي غلط ما در حوضه آبريز درياچه اروميه نبود امروز اين وضعيت دستكم شدت كمتري داشت. ميگويند در دهه ۴۰ از پيشروي آب درياچه اروميه به زمينهاي كشاورزي گلهمند بودند و دست به طراحي سد زدند و كشاورزي را اولويت دادند. اگر نگاه ديگري حاكم بود گردشگري و خدمات متصل به آن را محور توسعه قرار ميداد و امروز اين حجم از فشار به اكوسيستم ايجاد نميشد كه براي نجات درياچه اروميه به چه كنم چه كنم بيفتيم.