برخيز و اول بكش (40)
فصل پنجم
گويي آسمان بر سر ما افتاده بود- جنگ خصوصي ايسر هارل
نويسنده: رونن برگمن / ترجمه: منصور بيطرف
در 20 فوريه، يك مراقب موساد، كلاين واچتر را ديد كه در جادهاي از لورپ به باسل تنها است. آنها تصميم گرفتند كه در زمان برگشت او را بزنند. شامير كه همراه با هارل فرماندهي عمليات در ميدان را داشت كار شليك كردن را به يك آدمكش آموزشديده گروه سابق ايرگون به نام آكيوا كوهن واگذار كرد. هارل هم يك آلماني زبان ديگر به نام زوي آهاروني را همراه كوهن فرستاد. آنها منتظر شدند كه هدف در عصر برگردد.اما او خودش را نشان نداد و تصميم بر اين شد كه عمليات متوقف شود. پس از آن همهچيز اشتباه پيش آمد. كلاين واچتر بالاخره خودش را نشان داد و لغو دستور ناگهان معكوس شد ولي اجراي كل عمل خيلي شتابزده و آماتوري شد. ماشين عامل ميفراتز سد راه ماشين كلاين واچتر شد اما مسيري كه هر دو خودرو توقف كرده بودند در يك جاده باريكي بود كه مانع از آن شد كه افراد موساد بتوانند از عمليات فرار كنند. آهاروني از ماشين پياده شد و به سمت كلاين واچتر رفت انگار كه ميخواهد از او مسيري را بپرسد. برنامه اين بود كه كلاين واچتر شيشه ماشين را پايين بياورد. او شروع به انجام چنين كاري كرد. كوهن كه از پشت سر آهاروني به او نزديك ميشد اسلحهاش را كشيد و سعي كرد كه از اين شيشه پايين آمده به سمت او شليك كند و شليك هم كرد اما گلوله به شيشه ماشين خورد و آن را خرد كرد و پس از آن به شال كلاين واچتر خورد اما به بدن او آسيبي نرساند. به دلايل نامعلوم شليك دفعه بعد رخ نداد. يك فرضيه اين است كه فنر اسلحه قطع شده بود، فرضيه ديگر اين است كه گلوله خراب بوده است و با اين حال فرضيه ديگر هم اين است كه مجلهاي كه اسلحه در آن پنهان بوده، سُر خورده و پايين افتاده بود.آهاروني ديد كه نقشه شكست خورده است و فرياد كشيد كه همه فرار كنند. آنها نتوانستند از ماشين خودشان استفاده كنند بنابراين در جهتهاي مختلف فرار كردند تا به سمت خودروهاي درانتظارشان برسند. كلاين واچتر اسلحهاش را كشيد و به سمت اسراييليهاي درحال فرار شليك كرد. او نتوانست به كسي آسيبي برساند اما كل عمليات يك شكست مفتضحانه بود.
هارل سپس تعدادي عمليات با هدف ارعاب دانشمندان و خانوادههايشان از جمله نامههاي بينام و نشاني كه زندگي آنها را تهديد ميكند كه شامل اطلاعات زيادي درباره آنها بود براي آنها ارسال ميكرد او همچنين ديدارهايي در نيمهشب به منظور دادن هشدارهاي مشابه به اجرا درآورد .
اين عمليات هم شكست خورد چون پليس سوييس يك عامل موساد به نام ژوزف بنگال را بعد از آنكه هايدي دختر پروفسور گئوركه را تهديد كرده بود، دستگير كرد. او به آلمان مسترد شد، مجرم شناخته شد و به يك دوره كوتاهمدت در زندان محكوم شد. متعاقب دادگاه عوامل موساد روي تجربه مراقب بودن به توافق نرسيدند و در همان حال هرمان والنتاين غول تشن، افسر امنيتي پروژه موشكي با يك لبخند غرورآميز ظاهر شد و حتي ابايي هم نكرد كه اسلحهاش را نشان بدهد.
تا بهار سال 1963، موساد هارل نتوانست پيشرفت مصر در ساخت راكتهايي كه ميتوانست اسراييل را محو نمايد، كُند سازد چه برسد به آنكه آن را پايان دهد. بنابراين هارل به سمت فريبهاي سياسي رفت. او شروع به نشت داستانهايي درباره نازيهايي كه سلاح براي عربها ميسازند تا يهوديها را بكشند در مطبوعات كرد كه برخي از آنها درست بودند، برخي راست و دروغ را با هم آميخته شده بودند و برخي ديگر در كل دروغ بودند (مثل اينكه آلمانها به مصر كمك ميكنند تا بمب اتم و ليزرهاي كشنده بسازند.) هارل در كل متقاعد شده بود كه دانشمندان آلماني، نازيهايي بودند كه هنوز عزم بر كامل كردن راهحل نهاييFinal Solution راهحلي كه هيتلر در سال پاياني حكومتش براي نابودي تمامي يهوديان در اردوگاههاي كار اجباري اتخاذ كرده بود، داشتند و اينكه مقامات آلماني از فعاليت آنها مطلع هستند اما اقدامي براي توقف آنها انجام نميدهند. اما حقيقت اين بود كه آنها افرادي بودند كه تحت حكومت رايش سوم به زندگي خوب و راحت عادت كرده بودند و زماني كه رايش سوم سقوط كرد آنها بيكار شده بودند و حالا بهراحتي سعي در به دست آوردن پول راحت از مصريها داشتند. اما هارل كل سازمان و درواقع كل كشور را پشت اين وسوسه فكري كشانده بود.
هارل براي اثبات ادعايش اطلاعاتي را كه درباره دكتر هانس ايزل، قصاب بوخوالد و فردي كه در آزمايشات مخوف روي زندانيان يهودي دخالت داشت، از قاهره جمع كرده بود ارايه داد. او جنايتكار جنگي شناخته شده بود اما از دادگاه فرار كرد و يك پناهندگي راحت در مصر، كه حالا طبيب دانشمندان آلماني هم شده بود، به دست آورد. هارل همچنين تعداد ديگري از نازيها در قاهره را نشان داد با اينكه هيچكدام از آنها متعلق به گروه دانشمندان موشكي نبودند.
توضيح: عنوان « تروريست» كه نويسنده در متن به كار برده فقط به صرف رعايت در امانت ترجمه استفاده شدهاست . از نظر مترجم آنها مبارزاني هستند كه براي گرفتن حق خود ميجنگند.