داستان يك حماسه
احمد يوسفزاده
هر سال آغاز مهرماه و پاييز مصادف است با هفته دفاع مقدس. بزرگداشتي براي روزها و ماهها و سالها جنگ تحميلي ما با كشور عراق. هر سال با فرارسيدن هفته دفاع مقدس شخصا احساس غربتي ناشناخته به من دست ميدهد. احساسي كه شايد ناشي از روزهاي آغازين جنگ تحميلي باشد. روزهايي كه تازه انقلاب اسلامي به ثمر رسيده بود و ما در بين تمامي كشورهاي جهان تنها بوديم. در چنين حس غربتي و در شرايطي كه مرزهاي ما هنوز در برابر حمله دشمنان بيدفاع بود؛ ناگهان خود را با حمله ناجوانمردانه عراق مواجه ديديم. اما بالاخره بعد از چند ماه رشادتها و جانفشانيهاي رزمندگان ايران جواب داد و براي اولينبار در تاريخ جنگ، ورق به نفع ما برگشت.
اين اولين جرقهها براي برانگيخته شدن غرور و سربلندي ما؛ بعد از آن بارها تكرار شد. به نظرم اين احساسها، براي تمامي رزمندگان ايران، احساسهاي آشنايي هستند. نه تنها براي رزمندگان كه براي اسرا نيز خاطراتي مقدس هستند. حس خودباروي، حس خوب دفاع از ناموس و خاك و آب وطن. به ياد دارم در دوران 100 ماهه اسارتم در عراق، هر روز از طريق روزنامههاي عراقي يا از طريق بلندگوهاي اردوگاه، لحظه به لحظه وقايع جنگ را دنبال ميكرديم. مثلا وقتي كه روزنامههاي عراقي در خبر خود اعلام ميكردند كه ايرانيها به عراق حمله كردهاند، ولي عراقيها موفق به عقب راندن آنها شدهاند و ايرانيها به جز بخش كوچكي از خاك عراق، نتوانستهاند كاري كنند، آن وقت متوجه ميشديم كه رزمندگان اسلام ضربهاي سنگين را به بعثيان وارد كردهاند. حال و هواي اسارت چنان بود كه در طول سالهاي ياد شده كمتر رزمندهاي را ديدم كه از حضور خود در جبهه با افتخار ياد نكند، بههمين دليل هم بود كه ذرهاي از استقامت و غرور آنها كم نميشد. حتي زماني كه در روز 24 مرداد سال 69 راديو اردوگاه از قول صدام اعلام كرد كه عراق شرايط ايران براي اتمام جنگ را پذيرفته و تا دو روز ديگر تبادل اسرا آغاز ميشود، بسياري از اسرا بدون توجه به تمامي شكنجهها و مصايبي كه در طول اسارت بر آنها رفته بود، از اينكه چرا جنگ بدون پيروزي نظامي ايران خاتمه يافته است، عصباني بودند. اما به هر حال، ما پيروز مسلم جنگ بوديم، چراكه نه تنها براي نخستينبار در طول تاريخ، يك وجب از خاكمان را به دشمن نداديم، بلكه مجامع بينالمللي نيز به متجاوز بودن طرف متخاصم، اذعان كردند. جنگ ما جنگي «تحميلي» بود كه در آن ايران و ايراني در برابر يك دنيا ميجنگيد كما اينكه در بين اسراي ايران، شما ميتوانستيد اسرايي از 15 مليت مختلف را ببينيد. در حقيقت جنگ و دفاع ما موضوعي اجتنابناپذير بود و به همان نسبت، شركت در آن وظيفه هر جوان غيرتمند ايراني تلقي ميشد. امروز بعد از 30 سال از پايان جنگ تحميلي هفته دفاع مقدس، گراميداشتي است براي آن روزهاي مقدس سالهايي كه نمادي بودند از رشادت و دلاوري و ايثار فرزندان اين مرز و بوم كه با تكتك سلولهايشان، از وجب به وجب اين خاك مقدس دفاع كردند و آن را از سقوطي كه در انتظارش بود، نجات دادند. هفتهاي كه ميتواند در عين حال با زنده نگه داشتن نام دفاع مقدس و يادآوري و مرور خاطرات آن دوران، تلنگري باشد براي زنده نگه داشتن روحيه دفاع و ميهندوستي ما و صدالبته آمادگي براي رويارويي با تهاجمهاي احتمالي از سوي كشورهايي كه امروز ايران را خاري ميدانند در جهت منافع و خواستهاي نامشروع خود. هفتهاي كه امسال متاسفانه با حادثه تلخ حمله تروريستي به سربازان و نظاميان و مردم ما در اهواز مواجه بود. حادثهاي كه خودش، تلنگري بود براي ما كه هر روز و هر لحظه بايد هوشيارتر از قبل، مواظب تحركات شيطنتآميز دشمنان و منافقان به ظاهر دوست خود باشيم. پايان سخن آنكه، اميدواريم هرگز جنگي رخ ندهد اما خداي ناكرده، اگر دشمن و كشوري دچار حماقت شد و قصد تعرض به اين خاك مقدس را داشت، اين گراميداشتها و يادمانهايي چون هفته دفاع مقدس ميتواند بهترين گزينه براي نقويت روحيه رشادت و دفاع از ميهن عزيزمان باشد.
رزمنده، اسير و نويسنده
كتاب «آن بيست و سه نفر»