سي و يكمين نمايشگاه بينالمللي كتاب تهران امسال هم مانند سالهاي گذشته، با اما و اگرهايي روبهروست و مشكلات عديده و ظاهرا لاينحل باقيمانده از عدم برنامهريزيهاي اصولي در سالهاي گذشته، هنوز هم سايه سنگيناش را بر سر اين نمايشگاه حفظ كرده اما خبرهايي اميدواركننده هم گاه به گاهي در اين رويداد بزرگ فرهنگي كشور به گوش ميرسد كه در اين فرصت به همين رگههاي اميدواري خواهيم پرداخت. يكي از نقدهايي كه هميشه به برگزاري نمايشگاه كتاب وارد شده اين است كه بزرگان ادبيات كشور، به دلايل مختلف، تمايلي ندارند كه آثارشان را در اين نمايشگاه عرضه كنند. ضرر كاهش چشمگير آثار برجسته و حضور صاحبنامان حوزه ادبيات به علاوه دلسردي بسياري از ناشران در حضور موثر و جدي، بيش از همه متوجه افرادي ميشود كه تنها راه ارتباطيشان با كتاب و كتابخواني، به برگزاري نمايشگاه سالانه ختم ميشود. بزرگان ادبيات معتقدند كه نمايشگاه كتاب بيش از هر مورد ديگر، عرصه تاخت و تاز آثار درجه چندم است و گردانندگان نمايشگاه هم ظاهرا به پرورش چنين كتابهايي تمايل نشانميدهند كه اگر جز اين بود، تن به يك برنامهريزي اصولي به نيت برونرفت از اين وضعيت در قالب بها دادن و تبليغ كارهاي فاخر ميدادند.
البته در اين ميانه نميتوان مورد مهم «استثناها» را ناديده گرفت و تلاش فردي خيلي از ناشران را در طول برگزاري نمايشگاه ستايش نكرد. در ميان خيل ناشران «باري به هرجهت»، هستند ناشراني كه هم و غم خود را صرف توليد آثار ارزشمند كرده و ميكنند و همين امر باعث ميشود كه نمايشگاه ميزبان مهماناني بزرگ باشد. مهماناني كه بايد از سوي مسوولان ارشد برگزاري نمايشگاه به شكل ويژه به اين رويداد فرهنگي بزرگ دعوت شوند و نميشوند.
در سراسر جهان رسم است كه هر كشور، همزمان با برگزاري نمايشگاههاي بزرگ فرهنگي، همه توان و داشتههاي خود در زمينه پديدآورندگان كتاب را يكجا جمع كند و صلابت حضور موثر فرهنگ خود را به رخ همگان بكشد. يعني اينكه بيش از توجه به حجم كتابهاي منتشر شده و آمارسازيهاي صحيح و ناصحيح به وجود اهالي قلم خود ببالد و از آنها به عنوان داشتههايي معنوي ياد كند و مورد حمايت قرار دهد.
كمتر كشوري در جهان يافت ميشود كه همزمان با برگزاري يك نمايشگاه كتاب، چندين چهره از بزرگان خود را در قالب برنامههاي متنوع به مهمانان خارجي معرفي نكند و پيشنهاد ترجمه آثارشان به زبانهاي ديگر را نداشته باشد اما در نمايشگاه ما، حضور اثر نويسنده بزرگي چون محمود دولتآبادي به عنوان يكي از اتفاقات بزرگ كه خود به خود تنور نمايشگاه را گرمتر ميكند از هيچگونه لايه حمايتي برخوردار نيست.
بارها پيشنهاد شده كه گروههايي از افراد زبده، چندينماه پيش از برگزاري نمايشگاه، در قالب رصد كتابهاي تازه ناشران، سمت و سوهاي نو در عالم نوشتن را كشف كنند و با استفاده از اين فرصت ناب به معرفي اصولي آنها بپردازند اما ظاهرا هيچ گوش شنوايي براي شنيدن و اجرايي كردن پيشنهاداتي از اين دست وجود ندارد.
با گردشي مختصر در غرفههاي ناشران مختلف با اين نكته مهم مواجه ميشويم كه حجم عمدهاي از آثار حاضر در نمايشگاه مربوط به پديدآورندگان جوان است. پديدآورندگاني كه با هزاران اميد و آرزو و چه بسا با پشتوانه اندوختههاي مالي اندك خود، دست به انتشار يك كتاب زدهاند. كتابهايي كه بعضا ارزش خواندن دارند و حسي از جستوجو و نياز به ديده شدن را با خود يدك ميكشند اما هيچ سازوكاري براي ايجاد شوق بيشتر برايشان وجود ندارد. برگزاركنندگان نمايشگاه بايد اين موضوع را به ياد داشته باشند كه هر نويسنده و شاعر بزرگ، زماني جوان بوده و همين مسير نويسندگان و شاعران جوان امروز را طي كرده و همين تجربهها را در زندگي داشته است. يعني هر جوان به هر شكل زماني راه و رسم خود را پيدا خواهد كرد و حمايتهايي چون حمايتهاي معنوي ممكن است به رشد و بالندگي و ثمردهي هرچه زودتر كمك كند. بارها گفته شده كه نمايشگاه كتاب تهران بيش از توجهنشاندادن به مناسبات اداري، نيازمند نوعي همگرايي فكري با اهالي فرهنگ جامعه است. نوعي همگرايي و همفكري توام با عمل كه به نفع قشر كتابخوان و كتابآفرين تمام شود. بايد گفت كه يك كشور بايد سالها هزينه بدهد تا يك نويسنده و متفكر و شاعر و پژوهشگر تربيت شود. يعني چهرههايي كه هرسال در طول برگزاري نمايشگاه، حضوري كمرنگ اما موثر دارند و بر ماست كه نگاهمان را در بهتر ديدن رنجها و دستاوردهاي آنها گستردهتر كنيم و به نفع آينده فرهنگ كشور به كارگيريم. برگزاري نمايشگاهي با اين وسعت، حتي با كمترين نتايج، دست مريزادي از ته دل خطاب به برگزاركنندگان ميطلبد اما به اين نكته هم بايد توجه داشتهباشيم كه چنين رويدادي مهم، جاي ارايه آمارهاي گوناگون نيست زيرا چنين آمارهايي را در طول سال به وفور ميبينيم و از نتايجشان هم خبر داريم.
نمايشگاه كتاب در همه جاي جهان، عرصه تاخت و تاز ناشر و نويسنده است نه عرض اندام و قول و قرارهاي واهي يك مسوول يا يك كارمند اداري. نمايشگاه جايي است كه هركس به اندازه وسع خود بتواند به آنچه ميخواهد برسد، نه اينكه در ميانه برگزاري يك نمايشگاه 10 روزه هنوز در انتظار رسيدن كتابهاي مورد علاقهاش از يك كشور ديگر باشد. به نظر نميرسد كه بررسي تكبهتك كتابهايي كه قرار است در نمايشگاه عرضه شوند كار دشواري باشد. اين امر فقط به يك نگاه جديتر و به كارگيري به موقع كارشناساني در حوزههاي مختلف امكانپذير خواهد بود. كاري كه بايد در راس فعاليتهاي اصلي وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي قرار داشته باشد.
تجربهها ثابت كرده كه ما نه تنها به بزرگان خود در عرصه توليد كتاب توجه چنداني نشان نميدهيم بلكه از فرصتهاي طلايي رفت و آمد مهمانان خارجي هم غافل ميمانيم. هرساله در نمايشگاه شاهد حضور چهرههايي مطرح در حوزه ادبيات جهان هستيم اما استفاده از اين فرصت، فقط و فقط در سطح اخبار باقي ميماند و كسي توجه همگان را به كنه قضيه متوجه نميكند. استفاده ازحضور چهرهاي چون«اورهان پاموك» به عنوان نويسنده برنده جايزه ادبي نوبل، بيش از يك ناشر بايد از سوي مسوولان ارشد فرهنگي صورت گيرد. حضور چنين چهرهاي در ايران و ايجاد تعامل و فرصت گفتوگوهاي چهره به چهره ميتواند به خودي خود، بذر اميد در نتيجهبخشي زحمت نوشتن در ميان جوانان را تقويت كند و به نوعي فرهنگسازي دو طرفه مبدل شود. از سوي ديگر، نمايشگاه كتاب تنها محمل اهل فرهنگ براي ديدار با سفراي كشورهاي مختلف است. ديدارهايي كه بايد در چارچوبي خاص به نيت پيوند تمدنها مورد استفاده قرار گيرد. به نظر ميرسد وقت آن رسيده باشد كه نگاه به نمايشگاه كتاب به عنوان يك رويداد گذرا مورد بازبيني حرفهاي قرار گيرد. نمايشگاه كتاب قابليت آن را دارد تا به عنوان سكويي جهت پرشهاي خيرهكننده فرهنگي مورد ارزيابي قرار گيرد. موقعيتي كه هم فرهنگ مارا دردل ديگران جا كند و هم ياريمان كند كه مهمان قابل اعتمادي براي رخنه و شناخت ديگر فرهنگها باشيم.
وجه اعتمادسازي فرهنگي در طول برگزاري نمايشگاه كتاب، يكي از وجوه از دست رفته در سالهاي اخير است. فرصتي كه بايد هرچه زودتر در مهارش بكوشيم تا به سرانجامي درخور منتهي شود. براي پيشبرد اهداف فرهنگي در نمايشگاه، ما ناگزيريم كه بشناسيم و بشناسانيم و اين سطح شناخت هرچه وسيعتر باشد، قدرت مانايي بيشتري به خود خواهد گرفت. از قديم گفتهاند جلوي ضرررا هرجا بگيريم نفع است. پس بايد از همين فرصت باقيمانده هم استفاده كنيم و براي نگهباني از حريم حرمت كتاب و جايگاه والايش آستين بالا بزنيم.
كتاب خواندن، جهان فيلمسازي را دگرگون ميكند
داريوش مهرجويي
كتاب «برزخ ژوري» آخرين نوشته من قرار بود امسال در نمايشگاه منتشر شود اما ازآنجاييكه مجوز ارشاد هنوز صادر نشده، نتوانستم امسال در نمايشگاه كتابي داشته باشم. اما «برزخ ژوري» بهمحض دريافت مجوز منتشر ميشود. توضيح بيشتري در مورد موضوع اين كتاب نميدهم چراكه پشت جلد همهچيز دربارهاش نوشته شده است.
به فيلمسازان و نويسندگان جوان توصيه ميكنم تا جايي كه ميتوانند كتاب بخوانند و با كتاب مأنوس باشند، اين روزها حتما به نمايشگاه بروند و از اين فرصت حاصلشده حتما استفاده كنند تا با انواع و اقسام كتابها، با سبكهاي مختلف و نويسندگان متفاوت مواجه شوند و نوشتههايشان را مطالعه كنند. كتاب خواندن به باز شدن بيشتر ذهنشان كمك ميكند و روي جهان فيلمي كه ميسازند تاثير ميگذارد .
بنده خودم تقريبا اكثر شبها بيدارم يا كتاب ميخوانم يا مينويسم. روزي دويست صفحه كتاب ميخوانم كه اگر نخوانم روزم روز نيست.
كتابخواندن تاكنون كمكهاي بسياري به من كرده و در عالم ساخت فيلم هم به ياريام آمده. البته من به اقتباس از كتاب نگاه ديگري دارم. من معمولا ايده اصلي را از كتاب ميگيرم اما شخصيتها و گرهافكني را متناسب با ديدگاه خودم به آن اضافه ميكنم و معمولا در فيلمهايم هم از اين روش استفاده كردهام؛ حالآنكه اقتباس در معناي اصلياش يعني اينكه بايد از موضوع كتاب موبهمو استفاده كرد.