درگيري پاي تلفن به اسيدپاشي رسيد
اعتماد| دو همكلاسي دانشگاهي به هم اسيد پاشيدند. اين حادثه در ساعت هفت و نيم روز 21 تيرماه اتفاق افتاد. بررسي اوليه حاكي از آن بود كه سه پسرعمو با دو نفر (دايي و خواهرزاده) درگير شده و در اين درگيري روي دو نفر از پسرعموها به صورت جزيي اسيد ريخته شده است. آنها از ناحيه سر و صورت دچار آسيبديدگي جزيي شده بودند. دايي و خواهرزاده كه متهمان پرونده بودند با يك خودروي پرايد از محل گريختهاند. با اعلام مراتب اين اتفاق به محسن مديرروستا؛ بازپرس امور جنايي تهران، تيمي از ماموران اداره آگاهي براي بازداشت متهمان دست به كار شدند تا اينكه دو متهم پرونده به صورت خود معرف در اداره آگاهي حاضر شدند. فرهاد و بهروز (متهمان پرونده) پيش از ظهر ديروز به دادسراي امور جنايي تهران منتقل شدند، فرهاد در اظهاراتش درباره جزييات اسيدپاشي به بازپرس گفت: «من دانشجوي رشته تربيتبدني در يكي از دانشگاههاي اطراف شهر تهران هستم و در دانشگاه با دختري به نام نگار آشنا شدم، نگار همرشتهاي من بود و حدود يك سال با او دوست بودم اما به اين خاطر كه در درسهايم عقب ماندم و به همه كارهايم لطمه وارد شده بود، تصميم گرفتم ارتباطم با نگار را قطع كنم. من و خواهرزادهام بهروز در فرودگاه مشغول به كار هستيم، روز حادثه مادرم را به خانه خواهرم بردم تا در اسبابكشي به خواهرم كمك كند به همين دليل سه ظرف مواد شوينده خريدم و در صندلي عقب خودرويم گذاشتم و سپس دنبال خواهرزادهام در فرودگاه رفتم تا او را نيز براي كمك به خانه خواهرم ببرم، به فرودگاه رفتم و خواهرزادهام را از فرودگاه سوار خودرو كردم و راهي منزل خواهرم در دهكده المپيك شديم. اواسط راه زمانيكه حوالي ميدان آزادي بوديم نگار با من تماس گرفت و گفت خانه خالهاش در استاد معين است، نگار گفت ميخواهد مرا براي آخرين بار ببيند و با من حرف بزند.»
فرهاد كه 19 سال سن دارد، در ادامه اظهاراتش به بازپرس گفت: «من و خواهرزادهام به سمت خيابان استاد معين رفته و در خيابان آزادي سرِ استاد معين توقف كرديم و منتظر نگار مانديم، نگار چندين بار با من تماس گرفت و هر دفعه ميگفت چند دقيقه ديگر نزد ما ميآيد، من از ماشين پياده شده و به مغازه رفتم تا آب معدني بخرم اما بهروز داخل ماشين بود. تلفن همراهم نيز داخل ماشين جا ماند، زماني كه براي خريد آب معدني بيرون از خودرو بودم تلفنهمراهم زنگ خورده و بهروز تلفنم را جواب داده بود. شخصي كه با تلفنم تماس گرفته بود به خواهرزادهام فحاشي كرد و گفته بود چرا مزاحم دخترخالهاش (نگار شديم)، آن شخص آدرسي كه ما توقف كرده بوديم را از خواهرزادهام پرسيده بود، بعد از دقايقي دو نفر از روي پل به سمت من آمده و با من درگير شدند، يكي از آنها از جيبش گاز اشكآور درآورد، ديگري نيز با خود چاقو به همراه داشت، سپس نفر سومي نيز به آنها اضافه شد و هر سه نفر به سمتم حملهور شدند، آنها اجازه نميدادند كه خواهرزادهام از داخل پرايد خارج شود در اين لحظات من يك لولهپليكا از داخل خودرو برداشته و با آنها درگير شدم.»
فرهاد درباره نحوه اسيدپاشي به بازپرس گفت: « در اين لحظه بهروز توانست از داخل ماشين پياده شود و از صندلي خودرو يكي از شويندهها را برداشت و در نهايت مقداري شوينده به سمت دو نفر از پسرعموها ريخت و سپس سوار پرايد شده و فرار كرديم.» بهروز ديگر متهم اين پرونده كه متهم اصلي اسيدپاشي است، به بازپرس گفت: زمانيكه توانستم از پرايد خارج شوم، داخل خودرو را گشتم اما چيزي براي دفاع كردن نداشتيم در نهايت از صندلي عقب خودرو يكي از شويندهها را برداشتم كه يكي از افرادي كه با ما درگير بود با ديدن شوينده در دستان من، چندين متر عقبتر رفت و ترسيد، در ابتدا در شوينده را باز نكردم و فقط ظرف شوينده داخل دستم بود، در آن لحظات دو نفر از پسرعموها با ما درگير بودند، يكي از آنها با داييام درگير بود و يكي نيز روبهروي من قرار داشت، آن فردي كه با داييام درگير بود به نفري كه روبهرويم بود، گفت: «نترس، جلو برو كاري نميكند» بهروز بيست و يك ساله نيز گفت: «در نهايت من شوينده را به سمت دو پسرعمو پاشيدم اما در ميانه از اين اقدام پشيمان شده و ظرف را به عقب كشيدم به نحوي كه مقداري شوينده روي دستان خودم نيز ريخت، سپس سوار بر پرايد شده و با داييام فرار كرديم ما به هيچوجه نه قصد درگيري و نه قصد اسيدپاشي داشتيم فقط ميخواستيم با نگار حرف بزنيم اما وي اين سه نفر را اجير كرده بود و آنها به قصد درگيري و مجهز به چاقو و اسپري اشكآور به سمت ما حملهور شدند.» در نهايت محسن مديرروستا؛ بازپرس امور جنايي تهران متهمان را با صدور قرار وثيقه بازداشت كرد و آنها را براي ادامه تحقيقات در اختيار ماموران اداره آگاهي قرار داد.