مروري بر فيلمهاي به نمايشدرآمده در روز اول- سينما رسانه
شروعي آرام براي يك جشنواره 33 ساله
نيما آزاد/ نخستين روز سيوسومين جشنواره فجر با نمايش فيلم برگزيده جشنواره كودك و نوجوان اصفهان، يك مستند تاثيرگذار، عاشقانهاي موسيقايي و دو فيلم كنجكاوبرانگيز در سالن برج ميلاد براي اهالي رسانه آغاز شد. طبعا اختصاص نخستين اكران نخستين روز نمايشهاي جشنواره فجر به فيلم برگزيده جشنواره كودك و نوجوان اصفهان بهترين انتخاب براي شروعي گرم و پر رونق در سينماي رسانهها نيست، فيلمي كه چندين عنوان برگزيدگي را يدك ميكشد اما به هر حال اثري تازه توليد و داغ از محصولات سينماي ايران نيست و مطمئنا همين ويژگي در استقبال نهچندان گرم اهالي رسانه از نخستين سانس جشنواره تاثيرگذار بوده است.
فيلم «قول» ساخته محمدعلي طالبي بر اساس فيلمنامهاي از حسن بيانلو شكل گرفته است؛ فيلمي كه يك اقتباس از داستاني به قلم «ماريون دين بائر» است و همچون مجموعه آثار طالبي به بحراني دراماتيك در زندگي يك نوجوان ميپردازد كه البته در اين فيلم، بحران متكي بر يك قول است. اما سوژه محوري فيلم علاوه بر اينكه تازگي يا پرداختي بديع ندارد، از همان ابتداي كار لو رفته و مشخص است و همين كاستي پيگيري بقيه فيلم را مشكل ميكند. در واقع فيلم نميتواند تور اين (قول) دراماتيك و محوري را به خوبي پهن كند به همين دليل ارتباط دادن قولي كه پوريا به پدرش داده با حادثهيي كه براي دوستش دانيال افتاده، مشكل است. همان طور كه ساختار روايي فيلم به واسطه تكيه بر نريشن و فلاش بك خطي كه فقط يك بار قطع ميشود و همه حادثه را از ابتدا تا انتها روايت ميكند، جذابيتي براي پيگيري مخاطب پيدا نكرده و نميتواند حس و حال دروني اين نوجوان را به شكلي دراماتيك براي مخاطب ملموس كند.
«من ميخوام شاه بشم» ساخته مهدي گنجي يكي از مستندهاي برگزيده جشنواره سينما حقيقت است كه سوژه جذاب و تاثيرگذاري دارد. انتخاب عباس برزگر به عنوان محور اصلي اين مستند شخصيتمحور يكي از وجوه خلاقانه فيلم است كه ميتواند به خوبي مخاطب را با خود همراه كند. مردي بلندپرواز كه بيراه نيست اگر بگوييم بر بال روياهايش قدم ميزند و با هدف راهاندازي يك ايل فارسيزبان كارهاي بزرگي در سر دارد كه لازمه آن تجديد فراش و وصلت با عشاير است كه همين تصميم مسائل و مشكلاتي را در زندگي خانوادگي او ايجاد ميكند. هوشمندي فيلمساز بعد از انتخاب سوژه محوري، ايجاد فضايي امن و مطمئن براي ورود به حريم شخصي اين مرد است بدون آنكه حرمتشكني صورت بگيرد كه اين نكته اهميت بسياري دارد. همين امنيت باعث ميشود برزگر افشاگريهايي كند كه حتي همسرش از آن بيخبر است مثل خدمت در ارتش و اينكه هيچوقت عاشق همسرش نبوده است و... نهايتا از لابهلاي هذيانها، روياپردازيها و درد دلهاي عباس برزگر، تصوير مردي شكل ميگيرد كه چه درست و چه غلط، به روياهايش ايمان دارد كه اين دو وجه، گمشدگان روزگار امروز ما هستند؛ رويا و ايمان.
«ناهيد» به كارگرداني آيدا پناهنده بر اساس فيلمنامه مشتركي از پناهنده و ارسلان اميري شكل گرفته است. فيلم اولي كه به واسطه سابقه خوش كارگردان جوانش توقعات بيشتري از آن ميرفت اما تا تبديل شدن به يك فيلم تمام و كمال فاصله دارد. محوريت فيلم با زني مطلقه به نام ناهيد است كه در دوراهي گرفتن حضانت فرزند پسرش و عشقي دوباره بايد يكي را انتخاب كند اما سرگردان و مردد است. هرچقدر كه اين سوژه دو خطي جذابيت و جسارت دارد اما پرداخت و بسط آن با نوعي ترديد و ابهام همراه است كه بيشباهت به سرگرداني كاراكتر ناهيد نيست كه خودش هم نميداند چه ميخواهد و بايد چه كار كند. به ويژه تصويري كه از ناهيد ارايه ميشود، به عنوان زني كه در اشل جغرافيا و موقعيت محدود خود براي مستقل شدن دست و پا ميزند، بيشتر زني آسيب ديده از انتخابهاي خود است نه لزوما آسيبهاي برآمده از شرايط و نگاه جامعه و مردمان اطراف چراكه عوارض بالقوه منفي انتخابهاي ناهيد به نوعي از پيش مشخص است. نكته ديگر اينكه فيلم با توجه به ذايقه، جسارت و هوشمندي فيلمساز ميتوانست ضمن تكيه بر لحظهها و رسوب حسهاي لحظهاي كاراكترها در موقعيتهاي مختلف، ريتم پوياتر و پرانرژيتري داشته باشد و لحظات مرده و تكرارهاي ناكارآمد آن اندكي تعديل شود كه چه بسا اين اتفاق در بازنگري مجدد فيلم براي اكران عمومي بيفتد تا مخاطب همراهي بيشتري با كليت كار داشته باشد.
«بوفالو» را كاوه سجادي حسيني
براساس فيلمنامهيي از سجادي حسيني و تايماز افسري ساخته است؛ فيلمي كه با محوريت طمع و دزدي يك زوج جوان در محدوده شهر انزلي و مرداب مشهور آن رخ ميدهد و در واقع مرداب انزلي كاراكتري تعيينكننده در آن است. فيلم هرچند از الگوي اوليه فيلمهايي كه بر اساس سرقت و عوارض طمعِ بعد از سرقت است پيروي ميكند اما در پرداخت خود را ملزم به رعايت بايد و نبايدهايي كه اولويت نويسندگان نبوده، نميكند. به همين دليل به پرسشهاي منطقي ايجاد شده و روابط علت و معلولي پاسخ مشخصي داده نميشود تا به تدريج پرسشها اهميت خود را از دست داده و هسته اصلي فيلم خودنمايي كند. طبعا اين انتخاب جسورانه ريسكپذيري خود را دارد كه يكي از آنها هم همراه نشدن مخاطب از زاويه نگاهي است كه مورد نظر نويسنده و فيلمساز بوده و اين اتفاق هم بعيد نيست چراكه فيلم نميتواند به خوبي اين جايگزيني را انجام داده و پرسشهاي منطقي مخاطب را با سبك و سياق كارگرداني و حاكميت يافتن مولفههايي مثل قدرت مرداب جواب بدهد؛ مردابي كه به نظر ميآيد استعارهاي براي حرص، آز و طمع انسانها باشد و به همين دليل هم سرگردان ميماند. به ويژه وقتي جمله كليدي فيلم (هر فردي هر جايي زندگي كند، شبيه اون ميشه و مرداب آدما رو مثل خودش راكد ميكنه) چند بار از زبان كاراكترها گفته ميشود بدون آنكه بتواند تبديل به حسي ملموس و برآمده از فيلم باشد، به نظر ميآيد فيلم با وجود جسارت و هوشمندي اوليه در پرداخت و انتخاب راهي براي تغيير زاويه نگاه، سليقه و ذايقه مخاطب تا تبديل شدن به يك اثر قوام يافته، راه در پيش دارد.