نگاهي به فيلم «در دنياي تو ساعت چند است» ساخته صفي يزدانيان
آرام باش و ساعتها را بشمار
پوريا ذوالفقاري
صفي يزدانيان را با دلبستگيهاي سينمايياش ميشناسيم. يافتن ردپاي آثار فيلمسازان محبوب او در در دنياي تو ساعت چند است؟ جفا به ميزان انرژي و زماني است كه يزدانيان صرف نوشتن فيلمنامه كرده است. او نخواسته به عنوان يك منتقد و سينمايينويس فقط اداي دين كند. در دنياي تو ساعت چند است؟ يكي از كارشدهترين فيلمنامههاي اين دوره جشنواره را دارد. هر سكانسش يا در خدمت پيشبرد داستان است يا نورانداختن بر زواياي پنهان عشقي ناگفته و برزباننيامده. شخصيت عاشق فيلم با بازي علي مصفا يكي از نمونهايترين عاشقان تاريخ سينماي ايران است. در او هيچ خبري از شر و شور نيست. اتفاقا بسيار خونسرد است. عشق او را نه پريشان كه صبور كرده است. او بسيار بيش از همسر فرانسوي محبوبش با او زيسته است. تمام زندگي او را خاطره آن دلداده پر كرده و جالب اينكه خودش هيچ توقعي ندارد. علي مصفاي جديدي را ميبينيم كه تلخ و جدي كمحرف نيست. اتفاقا خيلي هم طناز است. بار ديگر ثابت ميشود كه در سينماي ما بازيگران براي تكرار موفقيتهاي پيشين خود به كار فراخوانده ميشوند و همين باعث ناديده ماندن بخشهاي زيادي از تواناييهاي آنها شده است. سكانس بيان خاطرات و تصورات مصفا از فرانسه ستودني است. يكي از عاشقانهترين سكانسهاي تاريخ سينماي ايران كه در آن فقط صداي دو طرف رابطه را ميشنويم كه اتفاقا حرفهاي عاشقانه هم نميزنند. با ديدن تصاويري ناهمگون و به ظاهر بيربط به سادگي تصورات و ميزان عشق مرد پي ميبريم. انتخاب شهر رشت هم به عنوان محل وقوع داستان كار بسيار درستي بوده است. تصور روابط فيلم در پايتخت غيرممكن است. آدمهايي كه پيوسته يكديگر را ميبينند. برخورد با معلم قديمي. باخبر بودن از وضعيت زندگي همكلاسيهاي سابق. اينها فقط در جامعهاي كوچك قابل درك هستند. يزدانيان نخواسته تصاوير كارتپستالي ثبت كند. ولي در روايت سنگين فيلم، اين فضا و لوكيشن است كه مجال نفس تازه كردن براي همراهي دوباره با شخصيتها را به مخاطب ميدهد. درباره در دنياي تو ساعت چند است؟ ميتوان بسيار نوشت. فيلمنامهاش پر است از جزيياتي كه در سينماي ايران كميابند. كارگردانياش از نمونههاي دكوپاژ دقيق و در خدمت قصه است. ولي شايد مهمترين ويژگي فيلم، لحن آن باشد. لحن روايت دقيقا لحن شخصيت اصلي است. شوخ و شنگ است. هيچ ربطي به تعريف كليشهاي «فيلم هنري» ندارد. چند دقيقه مينشينيم و به برخورد همسر فرانسوي ليلا با علي مصفا خيره ميشويم و بعد ميبينيم اين تصور بچهگانه مصفا از آن مرد است. در سينماي ايران كمتر فيلمي داشتهايم كه به اندازه در دنياي تو ساعت چند است؟ مخاطبش را جدي گرفته باشد و اين ميزان هماهنگي در ساختار و قصه و شخصيتپردازي و فضاسازياش وجود داشته باشد. در دنياي تو ساعت چند است؟ فيلم خوبي است كه شبيه هيچ فيلمي نيست. همين براي تحسينش كافي است.