سيستم توازن قواي اروپا و پايان آن
هنري كيسينجر / مترجم: منصور بيطرف /
پايان جنگ سرد
تعادل اروپا كه بهطور تاريخي توسط دولتهاي اروپايي نوشته شده بود، به جنبهيي از استراتژي قدرتهاي خارجي تبديل شد. ائتلاف آتلانتيك شمالي چارچوب قاعدهمندي را براي مشاوره ميان ايالات متحده و اروپا و تا اندازهيي هم يك پيوستگي در اجراي سياست خارجي به وجود آورد. اما در اصل، توازن قدرت اروپا از ترتيبات دروني اروپا به مهار جهاني اتحاد شوروي كه اين مهار عمدتا از طريق قابليت هستهيي ايالات متحده بود، تغيير كرده بود. بعد از شوك دو جنگ مخرب، كشورهاي اروپايي غربي با تغييري در چشمانداز سياسي كه حس هويت تاريخيشان را به چالش ميكشيد مواجه شدند.
نظم جهاني در مرحله اول جنگ سرد در واقع دو قطبي بود. اين نظم همراه با عمليات ائتلاف غرب بود كه اساسا توسط امريكا به عنوان يك شريك اصلي و راهنماكننده به اجرا در ميآمد. [ اما ] آنچه ايالات متحده از ائتلاف ميفهميد آن نبود كه كشورها براي حفظ تعادل بهطور متجانس عمل كنند و امريكا هم به عنوان يك مديرعامل يك شركت مشترك.
توازن قواي سنتي در اروپا بر مبناي برابري اعضاي آن قرار داشت؛ هر شريك بنا به خواسته مشترك و هدف اساسا محدود كه همان تعادل بود در جنبهيي از قدرت اين توازن شركت ميكرد. اما ائتلاف آتلانتيك كه تركيبي از نيروهاي نظامي متحدان در يك ساختار مشترك بود، عمدتا توسط نيروي يك جانبه نظامي امريكا– به ويژه نيروي بازدارندگي هستهيي امريكا - نگهداري ميشد. تا زماني كه سلاحهاي هستهيي عنصر اصلي دفاعي اروپا محسوب ميشد، هدف سياست اروپا رواني بود، يعني آنكه ايالات متحده را متعهد كنند تا در زمان حالت اضطراري با اروپا به گونهيي رفتار كند كه گويي جزيي از خاك خودش است. ادامه در صفحه 15