• 1404 يکشنبه 7 ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
fhk; whnvhj بانک ملی بیمه ملت

30 شماره آخر

  • شماره 6027 -
  • 1404 شنبه 6 ارديبهشت

يادداشت‌هاي روزانه هاشمي‌رفسنجاني

تاريخ از زاويه‌اي ديگر

مهرداد حجتي

خاطرات مرحوم آيت‌الله هاشمي‌رفسنجاني در چند جلد منتشر شده است. خاطراتي كه در بردارنده نكات بسيار مهمي از سال‌هاي دهه ۶۰ تا زمان رحلت ايشان است. خاطراتي كه بسيار مختصر و موجز نوشته شده‌اند، اما موضوعات قابل تاملي را روايت مي‌كنند. هر چند كه به نظر مي‌رسد دفتر خاطرات ايشان بنا به ملاحظاتي، به شكل كامل و جامع منتشر نشده است با اين حال باز همان يادداشت‌هايي هم كه امكان نشر را پيدا كرده‌اند، همچنان در بردارنده نكات بسيار پر اهميتي‌اند. مثل نكاتي كه در خصوص رخدادهاي جنگ - كه خود فرماندهي آن را برعهده داشت - نوشته است. براي نمونه مي‌توان به چند خاطره از كتاب ايشان اشاره كرد: 
«ساعت هفت صبح، آقای صياد [شيرازی] آمد. راجع به تاخير افتادن عمليات [در جبهه‌ها] معتقد است، مهلت لازم است. در جلسه علنی[مجلس] راجع به دهه فجر صحبت كوتاهی كردم. به دكتر[حسن] روحانی - كه نماينده من در قرارگاه [فرماندهی] است - گفتم كه بيشتر به آنجا برود و پيشرفت كارها را كنترل نمايد. اداره جلسه را به آقای [شيخ محمد]يزدی [نايب‌رييس]سپردم و به دفترم آمدم و كارها را انجام دادم.» (۱۱ بهمن ۱۳۶۳) 
«آقای صياد [شيرازي]آمد. طرحی آورده بود كه پنج تيپ از نيروهای ارتش بيايند و در كنار عمليات كربلای پنج، محور جديدی باز كنند. تمايل دارد كه مسووليت به خودش سپرده شود و تلويحا مي‌گويد اين كار را فرماندهان موجود نيروی زمينی، نمي‌توانند انجام دهند. گفتم به آقای خامنه‌ای هم عرضه كند...آقای آقازاده[وزير نفت]آمد. از بالا رفتن صدور نفت و فشار اخير عراق بر كشتي‌ها و انهدام موسسه رازی در ماهشهر و اظهار همكاری در برنامه گرفتن امكانات از امريكا برای جنگ گفت.عصر آقای رفيقدوست خبر داد كه نيروهای ما از جنوب كانال ماهی عقب‌‏نشينی كرده‌‏اند.خيلی ناراحت شدم. از قرارگاه پرسيدم كه آقای شمخانی تاييد كرد. گفتم 20 روز جهاد به هدر رفت. بارها به آنها تاكيد كرده بودم كه اولويت برای اينجا قائل شوند. قرار گذاشتيم، برای نظارت بيشتر بر امور، فردا به منطقه بروم.» (۱۱ بهمن ۱۳۶۵) 
«آقاي محسن رضايي از محكوميت چند نفر از فرماندهان سپاه در دادگاه نظامي به خاطر تخلفات گله كرد.» ۱۱ بهمن ۱۳۶۷
اينها البته فقط نمونه‌هايي از آن خاطرات با اهميتند. برخي خاطرات هم نياز به شرح و بسط دارند تا تصوير جامع‌تري از وضعيت آن روز به دست دهند، مانند همين خاطره ۱۱ بهمن ۱۳۶۵. اشاره به سخن رفيقدوست درباره عقب‌نشيني از كانال ماهي. «عصر آقای رفيقدوست خبر داد كه نيروهای ما از جنوب كانال ماهی عقب‌‏نشينی كرده‌‏اند.خيلی ناراحت شدم. از قرارگاه پرسيدم كه آقای شمخانی تاييد كرد. گفتم بيست روز جهاد به هدر رفت. بارها به آنها تاكيد كرده بودم كه اولويت برای اينجا قائل شوند. قرار گذاشتيم، برای نظارت بيشتر بر امور، فردا به منطقه بروم.»
عمليات كربلاي ۵ با اصرار فرماندهي كل جنگ و بر اساس برنامه‌ريزي فرمانده كل سپاه - محسن رضايي - در بهمن ۱۳۶۵ انجام شد و با تلفات پرشمار پايان يافت . عمليات كربلاي ۵ براي جبران شكست در عمليات كربلاي ۴ برنامه‌ريزي شده بود. همان عملياتي كه پيش از شروع، لو رفت و گروهي از بهترين رزمندگان از جمله غواصان توسط دشمن غافلگير شدند و در شبي خونبار همگي به شهادت رسيدند. بعدها محسن رضايي گفته بود: «آن عمليات براي فريب دشمن بود!» البته كه نبود. تلفات پرشمار حكايت از چيز ديگري داشت. همان كه آيت‌الله هاشمي‌رفسنجاني در خاطراتش از آن، اين‌گونه گفته است: «شب با حضور فرماندهان سپاه و نيروي زميني و نخست وزير و رييس‌جمهوري درباره برنامه آينده جنگ مشاوره داشتيم... وضع‌شان خوب نيست، ناهماهنگي فرماندهان ارتش و سپاه كار را مشكل مي‌كند.» (۴ ارديبهشت ۶٢) 
اين خاطره نشان مي‌دهد از همان ابتداي جنگ، كم‌دانشي فرماندهان بارها مانع پيشرفت در بسياري از عمليات‌ها بوده تا جايي كه در سال‌هاي پاياني جنگ - از زمستان ۱۳۶۵ تا تابستان ۱۳۶۷ - ايران پرتلفات‌ترين عمليات‌ها را با كمترين دستاوردها داشته است . نظير «كربلاي ۴» كه شمار تلفات بعدها موضوع گفت‌وگوهاي نقادانه فراواني شد. آيت‌الله هاشمي ‌رفسنجاني مي‌نويسد: 
«اول شب آقاي محمدي عراقي (رييس سازمان تبليغات) آمد. در مورد جنگ، رقم مفقودان كربلاي چهار را تا امروز در حدود دو هزار نفر گفت. قبلا بيشتر گفته شده، مثل اينكه كم‌كم پيدا مي‌شوند.» (۱۳ دي ۱۳۶۵) 
اين سرآغاز سلسله وقايعي بود كه دو سال بعد ايران را به پذيرش قطعنامه ۵۹۸ شوراي امنيت سازمان ملل رساند. او چندي بعد در دفتر خاطراتش مي‌نويسد: 
«بعد از نماز و شام به قرارگاه خاتم‌الانبيا (ص) رفتيم. تا ساعت چهار بامداد، فرماندهان سپاه جمع شدند. درباره عمليات[كربلاي پنج]و زمان آن بحث شد. بعضي‌ها با زمان مقرر به خاطر اشكال مهتاب موافق نبودند و جمعی با تاخير، به خاطر آماده شدن نيروها و امكانات در پای كار و احتمال قوی كشف شدن عمليات در صورت تاخير و برگشتن نيروها كه مدت تعهدشان تمام شده، مخالف بودند: آقايان [محسن] رضايی و [علی] شمخانی موافق و آقايان [غلامعلی] رشيد و رحيم [صفوی ] مخالف. سرانجام قرار شد من و آقای رضايی تصميم بگيريم. ما دو نفر به اضافه دكتر روحانی با توجه به اظهارات، به مشورت پرداختيم و عمل كردن در وقت مقرر را ترجيح داديم و به قرارگاه چهار اعلان كرديم و قرار شد عمليات آغاز شود، مگر اينكه فرمانده سپاه تشخيص بدهد كه مشكل عمده‌ای دارند.» (۱۷ دي ۱۳۶۵) 
او در همان روزها مي‌نويسد: 
«آقای [علی] شمخانی [فرمانده نيروی زمينی سپاه] و آقای [محمد] باقری [معاون اطلاعات نيروی زمينی سپاه] از جلو آمدند. گزارش كاملی دادند. معتقدند اگر امكانات بسيج شود، همين‏جا[در كربلاي ۵]مي‌توانيم جنگ را ببريم؛ ارتش عراق ضربه‌های كاری خورده است...به دكتر روحانی گفتم برای تقويت پدافند خط، چند [توپ] اورليكن را جلو ببرند و سايت موشكی هاك را هم جلوتر ببرند. عصر آقای [محمدعلی] انصاری هم از طرف امام در اين خصوص پيغامی تلفنی گفت.» (۳۰ دي ۱۳۶۵) 
كربلاي ۵ هم به هدف مورد نظر منتهي نمي‌شود. ايران دست بالا را در جنگ پيدا نمي‌كند و اينچنين جنگ دو سال ديگر ادامه پيدا مي‌كند، بي‌آنكه ايران توانسته باشد برتري محسوسي نسبت به عراق به دست آورده باشد . در سراسر كتاب خاطرات آيت‌الله رفسنجاني، مي‌توان به مواردي برخورد كه به ما گوشزد مي‌كند در بسياري از بزنگاه‌ها، سران و رهبران، بر اساس آزمون و خطا امور را پيش برده‌اند و كمتر متكي به دانش و فن، امور را مديريت كرده‌اند. آيت‌الله هاشمي‌رفسنجاني در فرازي ديگر مي‌نويسد: 
«آقای رضايی نامه‌ای به امام نوشته و درخواست يكصد تانك، يكصد نفربر و سه ضدهوايی، ۵۷ شنيدار و ده گردان توپخانه كرده است. امام هم به من و آقای خامنه‌ای نوشته‌اند كه نيازهای كربلای پنج تامين شود و آن را عقلا و شرعا لازم شمرده‌‏اند، ولی سپاه ارقام درخواستی را بعد از اين بالا برده است. به نظرمان رسيد كه تامين همين ارقام مصوب امام هم به زحمت قابل امكان است. با آقای [موسی] رفان [فرمانده نيروی هوايی سپاه] درباره تسريع در عملياتی كردن سايت‌های ضدهوايی كه از چين گرفته‌ايم، صحبت شد.يكی از آنها در تهران عملياتی است و يكی در اصفهان تا پنجشنبه عملياتی مي‌شود. امروز صبح يك موشك به بغداد زده‌‏اند و گفتم تا اطلاع ثانوی و در صورت شرارت بعثي‌ها در شهرها، يك روز در ميان يكی بزنند. به آقای رفيقدوست گفته شده كه تلاش كند تعداد بيشتری موشك از كره شمالی بگيرند.ليبی ديگر به ما موشك نمي‌دهد و كم‌كم دارد موضع ضدجنگ مي‌گيرد. حتی سايت موشكی سام ضدهوايی را كه در تهران دارد، به بهانه نقص قطعه، غيرعملياتی كرده است. آقای حسنی‌سعدی به همراه سه فرمانده نيروی زمينی آمدند. درباره نيازهای درخواستی سپاه كه امام دستور تحويل آن را داده‌اند، مذاكره شد. نظر آنها اين است كه با اين ابزار هم، سپاه با تلفات زياد، حداكثر به كانال زوجی مي‌رسد و اين مقدار پيشرفت، چيزی را عوض نمي‌كند. بهتر است امكانات را حفظ كنيم و با اتكا به آنها خواسته‌ها را مطرح كنيم، ولی در مقابل اين سوال كه با جريان بمباران شهرها در جبهه چه بكنيم، جوابی ندارند. نتيجه حرفشان اين است كه صبر كنيم تا نيروی بيشتری تجهيز نماييم. احمدآقا [خميني]تلفنی اوضاع جبهه را پرسيد و از مساله تحويل امكانات سپاه پرسيد. بالاخره با مشورت با دكتر روحانی، ذيل دستور امام به نيروی زمينی ارتش نوشتم كه اقلام درخواستی را برای مدت پنج هفته در كنترل عملياتی سپاه قرار بدهند.» ۱۴ بهمن ۱۳۶۵
آشكارا معلوم است كه دو سال پيش از پايان جنگ، هزينه كمرشكن جنگ، دولت و كلا حكومت را به دردسر انداخته است . تامين آن همه سلاح، آن هم در شرايطي كه كشور در محاصره اقتصادي است و بيش از پنج استان - به گفته آيت‌الله هاشمي‌رفسنجاني - «مخروبه» شده‌اند. اوضاع را براي اداره جنگ و كشور دشوار كرده است. كربلاي ۴ و ۵ در زمستان سال ۶۵ رخ داد. - چهار سال پس از آزادي خرمشهر در خرداد ۶۱ - در اين فاصله قرار بود طبق برنامه‌ريزي فرماندهان - خصوصا فرمانده كل جنگ، آيت‌الله هاشمي‌رفسنجاني - پس از يك عمليات بزرگ ظفرمندانه با هدف تصرف بخش قابل توجهي از خاك عراق - خصوصا بصره - جنگ در صورتي كه ايران دست بالاتر را پيدا كند، متوقف شود. اما آن عمليات هيچ‌گاه به آن شكل مطلوب رخ نداد . عراق ارتشش را بيش از گذشته تجهيز مي‌كند و تصرفات ايران را - نظير فاو  و مجنون - پس مي‌گيرد. اتفاقي كه موجب مي‌شود بعدها شيوه و نحوه فرماندهي جنگ مورد نقد قرار بگيرد. برخي زمان مناسب براي پايان جنگ را، همان خرداد ۱۳۶۱ عنوان كردند كه بهتر بود پس از آزادي خرمشهر، ايران جنگ را ظفرمندانه خاتمه مي‌داد. اين مسائل، موضوعاتي قابل بحثند كه صفحات آن همچنان پيش چشم نسل‌هاي بعد گشوده باقي مانده‌اند. اما تنها اداره جنگ موضوع قابل اعتنا در دفتر خاطرات آيت‌الله هاشمي‌رفسنجاني نيست . موضوعات مهم و قابل اعتناي ديگري هم هست كه بحث‌هايي را دامن مي‌زنند. مثل اين خاطره: 
«دكتر بهرامپور، مديرعامل شركت مخابرات، همراه آقايان حامد مرعشی و دكتر رحيمی آمدند.گزارشی از كارها دادند و گفتند، در مورد فيبر نوری، قبل از مسووليت آنها، عملكرد نامناسبی بوده و طرح‌های زمان مهندس غرضی، [وزير اسبق پست و تلگراف و تلفن]، دچار مشكل شده است. كمتر از ۳۰ درصد از خطوط فيبرنوری اجرا شده و بخشی از آن با مواد نامرغوب فيبر و نيز كابل‌كشی به‌طوری كه اجرای يك متر كابل را كه كمتر از هزار تومان خرج داشته است، ۱۰ هزار تومان به سپاه كنترات  داده‌اند.» (۴ ارديبهشت ۱۳۸۱) 
آيت‌الله هاشمي، در بسياري از روزها، از مراجعات افراد سرشناس به دفترش هم مي‌گويد. براي مساعدت جهت اعزام به خارج براي معالجه و درمان يا جلب حمايت مالي براي اهدافي شخصي! نام‌ها البته كه واضح برشمرده شده‌اند. در ميان‌شان گاه برخي مراجع هم نام برده مي‌شوند يا حتي برخي چهره‌هاي سرشناس هنري نظير «منوچهر نوذري» كه براي سفر حج و تهيه مسكن به دفتر ايشان مراجعه كرده است.
دوران 10 ساله نخست انقلاب كه آيت‌الله هاشمي‌رفسنجاني در جايگاهي بسيار مهم قرار داشت و اغلب او را پس از آيت‌الله خميني، اولين فرد قدرتمند كشور مي‌دانستند، در خاطرات آن دورانش، وضعش به گونه‌اي ديگر است. در آن روزگار، آيت‌الله خامنه‌اي - پس از شهيد رجايي - به عنوان رييس‌جمهور بر سر كار آمده است. ميرحسين موسوي، بر كرسي نخست وزيري تكيه زده و آيت‌الله خميني در همه امور مهم، همچنان مورد رجوع همه سران است. در چنين شرايطي او فرمانده كل جنگ است، كسي كه جاي بني‌صدر را در اتاق جنگ گرفته است . 
پس از پايان جنگ و درگذشت آيت‌الله خميني، در دهه دوم انقلاب، وضع به كلي تغيير مي‌كند . آيت‌الله خامنه‌اي به رهبري مي‌رسد. هاشمي‌رفسنجاني با پوشيدن شولاي رياست‌جمهوري، سكان امور اجرايي كشور را در دست مي‌گيرد و به اين شكل 8 سال پرماجراي ديگر طي مي‌شود كه سرانجام به «دوم خرداد۱۳۷۶» منتهي مي‌شود. آن هم در شرايطي كه كشور به‌ شدت نيازمند «تغيير» است .انسداد سياسي كشور را به يك «ايده سياسي» مهم مي‌رساند كه به «اصلاحات» معروف مي‌شود. هاشمي چند ماه پيش از انتخابات در خاطراتش  مي‌نويسد: 
«آقای [سيدمحمد] خاتمی [مشاور رييس‌جمهور و رييس كتابخانه ملي] برای مشورت جهت نامزدی رياست‏ جمهوری آمد. گزارشی از ملاقات با رهبری داد؛ از نتيجه ملاقات راضی است. توضيحی از افكار خودش داد كه با برنامه‌های من هماهنگ است و تاكيد زيادی نمود، از اهميت نقش من درگذشته و امروز و فردا گفت و گفت به دوستان جناح چپ، گفته كه در اختيار آنها نيست و مايل نيست، در تبليغات انتخابات متكی به آنها باشد و از من مي‌خواست كه كمك كنم، برای اينكه [حزب]كارگزاران [سازندگي]، نامزد ديگری ندهند. من ‏گفتم، بي‌طرف مي‌مانم... شب مهمان آيت‌الله خامنه‌ای بودم. درباره... خبر روس‌ها مبنی بر احتمال حمله امريكا و ماليات بنيادهای تحت ‎اداره رهبری و مسائل انتخابات، با توجه به تصميم آقای [سيدمحمد] خاتمی برای نامزدی و سفر خانواده به عُمره مذاكره كرديم.» ۳۰ دي ۱۳۷۵
خاتمي برخلاف انتظار - حتي اطرافيان - پيروز مي‌شود . با پيروزي او نيروي اجتماعي عظيمي به يك‌باره آزاد و كشور وارد دوراني تازه مي‌شود . اما دست‌درازي‌ها و سنگ‌اندازي‌هاي پرشمار، چهار سال بعد او را به نقطه‌اي قابل درنگ مي‌رساند! آيت‌الله هاشمي‌رفسنجاني مي‌نويسد: 
«آقای حسين مرعشی [نماينده كرمان] آمد و گفت، با آقای خاتمی [رييس‌جمهور] ملاقاتی داشته؛ ايشان مي‌گويد، به كلی مأيوس است كه بتواند كاری از پيش ببرد و از عدم هماهنگی با رهبری ناراحت است و مي‌گويد، سه روز قبل از روزهای ملاقات، ناراحت است، به خاطر انتقاداتی كه از ايشان مي‌شود و دو روز بعد از ملاقات هم تحت‌ تاثير اظهارات‌شان ناراحت است  و گفت، منتظر فرصت مناسبی است كه  كنار برود.» (۱۵ بهمن ۱۳۸۰) 
خاتمي البته كه كنار نمي‌رود . او كانديداي دور بعد مي‌شود و در نهايت چهار سال بعد - در ۱۳۸۴ - جاي خود را در يك انتخابات جنجالي به محموداحمدي‌نژاد واگذار مي‌كند. هاشمي‌رفسنجاني در آن انتخابات - ۱۳۸۴ -  از احمدي‌نژاد شكست مي‌خورد . اصلاحات پس از 8 سال با روي كار آمدن احمدي‌نژاد به محاق مي‌رود.تندروي، به بخشي از رفتار دولتي تبديل مي‌شود و پروژه‌هاي رفورميستي، يكي پس از ديگري تعطيل مي‌شوند. آيت‌الله هاشمي مورد بدترين تهمت‌ها قرار مي‌گيرد و به اين ترتيب، رفته‌رفته به حاشيه رانده مي‌شود. هر چند كه همچنان بر كرسي رياست شوراي تشخيص مصلحت، به عنوان تنها جايگاهي كه براي او باقي مانده، نشسته است. آن هم در انقلابي كه سهم مهمي در آن داشته است! او چهار سال بعد - در جريان وقايع ۸۸ -  براي آخرين بار از جايگاه امامت نماز جمعه پايتخت سخناني «مصلحت‌جويانه» و «صلح‌طلبانه» بر زبان مي‌آورد كه نه تنها مورد استقبال دستگاه رسمي قرار نمي‌گيرد كه بر عكس خشم آنها را بر مي‌انگيزد و تقريبا از همه تريبون‌هاي رسمي محروم مي‌شود. او سال‌ها در انزوا مي‌ماند و هرگز از موضع سال ۸۸ خود عقب‌نشيني نمي‌كند تا اينكه در يك اتفاق غيرمنتظره جان خود را هنگام شنا در استخر از دست مي‌دهد! او در سالگرد همان عمليات كربلاي ۴، در ۱۹ دي ماه ۱۳۹۵، به طرز غريبي از دنيا مي‌رود. مرگ او بهت ميليون‌ها ايراني و حتي خارجي را در پي دارد . او از سياستمداران تاثيرگذار يكصد ساله اخير ايران است كه توانسته در دوران حضورش در بسياري وقايع سرنوشت‌ساز نقش ايفا كند. از همين رو دفتر يادداشت‌هاي روزانه او بسيار پراهميت است. دفتري كه با تامل در آن مي‌توان به گوشه‌هاي مهمي از تاريخ نيم قرن اخير پي برد. او البته از يادداشت‌نويسي روزانه اسدالله علم الگو گرفته بود . يادداشت‌هايي كه اينك بسياري از ناگفته‌هاي دوران سلطنت پهلوي دوم را براي ما بازگو مي‌كنند. در خصوص يادداشت‌ها و خاطرات آيت‌الله هاشمي‌رفسنجاني در فرصتي ديگر به تفصيل خواهم نوشت .

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون