گروه دين و فلسفه| وبسايت «CBN.com» متعلق به شبكه پخش مسيحي (Christian Broadcasting Network) يا به اختصار CBN است كه در سال ۱۹۶۰ توسط پت رابرتسون، يك مبلغ و شخصيت تلويزيوني معروف امريكايي، در ايالات متحده تأسيس شد. دفتر اصلي اين شبكه در ويرجينياي امريكا قرار داره و هدفش ترويج ارزشهاي مسيحي، ارايه اخبار و تحليلهايي با ديدگاه مذهبي، و حمايت از فعاليتهاي بشردوستانه است. CBN اين شبكه به خاطر برنامه معروفش به نام كلوپ ۷۰۰ (700 Club The) شناخته شده كه تركيبي از اخبار، مصاحبه و محتواي مذهبي است. اين وبسايت مخاطبان زيادي در ميان مسيحيان evangelical (انجيلي) دارد و به موضوعات مختلفي از جمله دين، سياست، خانواده و مسائل اجتماعي ميپردازد. از نظر اهميت، CBN در محافل مذهبي و محافظهكار امريكا جايگاه قابلتوجهي دارد، اما به خاطر ديدگاههاي مذهبي و سياسي خاصش (كه اغلب به سمت راستگرايي متمايل هست)، ممكن است در برخي موضوعات جهتگيري مشخصي را نشان بدهد. لذا قابل توجه است كه مقالههايي نظير اينكه درباره گرايش به اسلام سخن ميگويند، معمولا از زاويه ديد مسيحيان نوشته ميشوند و سعي دارند مخاطب را به تأمل در مورد ايمان مسيحي تشويق كنند. اينك كه در بخش ديگري از اين صفحه درباره نسل z امريكايي و افزايش گرايششان به اسلام گزارشي منتشر شد مناسب است درباره پيشينه اين مساله در جوامع غربي نيز بيشتر بدانيم. تاريخ انتشار يادداشتي كه در ادامه ميآيد احتمالا در اوايل دهه ۱۹۹۰ منتشر شده است. با فرض اينكه در سال ۱۹۹۱ منتشر شده (به دليل ارجاع به آمار آن سال) تاريخ شمسي آن حدودا ميشود سال ۱۳۷۰. البته نسخه فعلي در وبسايت CBN ممكن است بازنشر يا بهروزرساني شده باشد، ولي تاريخ دقيق اصل انتشار آن مشخص نيست. ترجمه اين يادداشت را ميتوانيد در ادامه بخوانيد.
چرا اينقدر غربيها به اسلام روي ميآورند؟
اين يك واقعيت است كه اسلام در غرب به سرعت در حال رشد است. فقط در امريكا، تعداد مسلمانان به طور چشمگيري افزايش پيدا كردهاند؛ از حدود 10 هزار نفر در سال ۱۹۰۰ به ۳ ميليون نفر يا بيشتر در سال ۱۹۹۱ (يا آنچنان كه بعضي منابع ميگويند ۴.۵ ميليون).
بيشتر اين رشد به خاطر مهاجرتهاي اخير و نرخ بالاي زاد و ولد مسلمانان (به طور متوسط ۵ فرزند در هر خانواده) بوده است و نه صرفا به خاطر گرويدن به اسلام. با اين حال، تعداد كساني كه به اسلام ميگروند هم قابل توجه است. در امريكا، بيشتر اين افراد آفريقايي - امريكايي هستند (طبق نظر اكثر كارشناسان، يكسوم كل مسلمانان) ولي تعداد قابل توجهي از سفيدپوستان (Anglos) هم به اسلام گرويدهاند كه بسياري از آنها از تحصيلات تكميلي و دانشگاهي برخوردارند.
چه چيزي باعث جذب افراد به اسلام ميشود؟
چه چيزي مردم را به سمت اسلام ميكشاند؟ يك مقاله در مجله «كريسچنيتي تودي» (۲۰ اوت ۱۹۹۰) گزارش داده است كه در امريكا، ميانگين سني كساني كه به اسلام ميگروند (۳۱ سال) است و تقريبا دو برابر ميانگين سني كساني است كه به ايمان مسيحي رو ميآورند (۱۶ سال). اين مقاله چهار دليل اصلي را براي گرويدن به اسلام ذكر كرده است:
1- دكترين اسلام ساده و منطقي به نظر ميرسد.
2- همه مومنان با يكديگر برابرند.
3- اسلام يك دين «عملي» است.
4- در اسلام هيچ كشيش يا سلسله مراتب روحاني [به معنايي كه در مسيحيت هست] وجود ندارد.
هنگامي كه من اين مقاله را خواندم و براي آرشيو كردن آن را نگاه داشتم. ولي وقتي اخيرا دوباره نگاهش كردم، به نظرم رسيد كه اين «دلايل» به نوعي انگار فقط حرفهاي مبلغان اسلامي را تكرار ميكنند كه براي تبليغ اسلام استفاده ميشوند. اما حالا با تأمل بيشتر، ميتوانم بگويم كه اين مطالب فقط نشان ميدهند كه تبليغ اسلامي تا حدودي اثرگذار بوده است ولي لزوما انگيزه واقعي امريكاييها براي مسلمان شدن نيستند.
دلايل سلبي اقبال غربيها به اسلام
يك مسلمان امريكايي كه در يك كتاب (همسايهها: مسلمانان در امريكاي شمالي، انتشارات فرندشيپ، ۱۹۸۹) مصاحبه كرده، وقتي مورد اين پرسش قرار ميگيرد كه چرا آفريقايي - امريكاييها به اسلام رو ميآورند، اين دلايل را ارائه داد و من نيز همين حرفها را بيشتر از يك بار از آفريقايي - امريكاييها در فيلادلفيا شنيدم. اولين چيزي كه گفت، نژادپرستي در كليساهاست: «تبعيضي كه ما حس ميكنيم، اسلام را براي ما جذاب ميكند. چون اين يك راه براي رد كردن فرهنگي است كه ما را نميخواهد. از نظر جامعهشناسي، فكر ميكنم يكي از دلايلي كه خيلي از آفريقايي - امريكاييها به جاي مسيحيت به اسلام رو ميآورند - با اينكه خيلي از آنها در محيط مسيحي بزرگ شدهاند - اين است كه كساني كه اين كارها را با ما ميكنند، خودشان هم مسيحي هستند.» چقدر شنيديم كه ميگويند: «امريكا هيچ وقت به اندازه ساعت 11 صبح يكشنبهها اينقدر تفكيك شده نيست.»
انضباط در اسلام
دليل دومي كه گفت، به نظرم براي گرويدن سفيدپوستان امريكايي هم مهم است: «يك عامل ديگر - كه بخشي از چيزي بود كه من را به اسلام كشاند - جهتگيري و انضباط است». جامعه ما به خاطر نبود انضباط در آستانه از هم پاشيدگي قرار گرفته است. بهخصوص در شهرها؛ از نظر خيليها، اسلام با سبك زندگي منظمش انگار قول ميدهد كه ميتواند زندگي متدينان به خود را مجددا سر و سامان بدهد. در آخر نيز عامل سومي هم هست كه احتمالا هيچكس به صراحت به آن اشاره نميكند، چون دلايلش واضح است، ولي من فكر ميكنم با اين حال از اهميت بالايي برخوردار است و آن اين است كه اسلام نوعي تجربه گرويدن را ارائه ميدهد و فرصتي براي منظم كردن زندگي ايجاد ميكند بدون اينكه لازم باشد در محضر غير به گناهانت اعتراف كني يا نياز به نجات را بپذيري. در واقع، اسلام بسيار بر اين مساله تأكيد دارد كه اين حقايق را رد ميكند. به مردم ميگويد كه آنها به نجات نياز ندارند بلكه فقط كافي است «هدايت» (قانون خدا) را دنبال كنند تا به بهشت برسند. اين چيزي است كه افراد معمولي دوست دارند بشنوند.