• 1404 شنبه 30 فروردين
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
fhk; whnvhj بانک ملی بیمه ملت

30 شماره آخر

  • شماره 6021 -
  • 1404 پنج‌شنبه 28 فروردين

باخت در جنگ‌هاي تجاري، آسان است

آرين خانقاهي رضايي

دونالد ترامپ، رييس‌جمهور وقت ايالات‌ متحده، در توييتي معروف در سال ۲۰۱۸ نوشته بود وقتي كشوري (ايالات متحده) در تجارت با تقريبا تمام كشورهايي كه با آنها داد و ستد دارد، ميلياردها دلار ضرر مي‌دهد، «جنگ‌هاي تجاري، جنگ‌هايي خوب و آسان براي پيروزي‌اند.» 
در هفته‌هاي گذشته، هنگامي كه دولت ترامپ تعرفه‌هايي بيش از صددرصد بر واردات امريكا از چين اعمال كرد و جنگ تجاري تازه‌ و حتي خطرناك‌تري نسبت به گذشته را آغاز كرد، وزير خزانه‌داري امريكا، اسكات بسنِت، در توجيه اين جنگ تجاري گفت: «به نظر من اين اقدام تلافي‌جويانه چين اشتباه بزرگي بود، چون ظرفيت و توانايي آنها در اين بازي بسيار ضعيف است. اگر چين بر صادرات ما تعرفه وضع كند، ما چه ضرري مي‌كنيم؟ صادرات ما به آنها يك‌پنجمِ صادرات آنها به ماست، پس چين در اين بازي يك بازنده است.»
به‌ طور خلاصه، دولت ترامپ بر اين باور است كه در برابر چين و هر كشور ديگري كه با آن كسري تجاري دوجانبه دارد، از يك نوع برتري تحت عنوان برتري در تشديد تنش برخوردار است. بنا به تعريفي از موسسه رند، برتري در تشديد به اين معناست كه «يك طرف درگيري توانايي تشديد بحراني را به شيوه‌اي دارد كه براي طرف مقابل پرهزينه يا زيان‌بار است، درحالي كه طرف مقابل قادر به انجام اقدام متقابل مشابه نيست.» اگر منطق دولت صحيح باشد، در اين صورت چين، كانادا و هر كشور ديگري كه به تعرفه‌هاي امريكا پاسخ تلافي‌جويانه دهد، در واقع يك مسير سراسر باخت و ضرر را دنبال مي‌كند.
اما اين احتمال وجود دارد كه اين منطق نادرست باشد: در اين جنگ تجاري، اين چين است كه از برتري در تشديد برخوردار است. ايالات‌متحده كالاهاي حياتي‌اي را از چين وارد مي‌كند كه نه مي‌توان به اين زودي جايگزيني برايشان يافت و نه مي‌توان آنها را در داخل توليد كرد، مگر با هزينه‌هايي بسيار سنگين و بازدارنده. كاهش اين وابستگي به چين شايد هدف موجهي براي اقدام باشد، اما آغاز اين جنگ پيش از دست يافتن به نتايج آن، مي‌تواند به شكستي تقريبا حتمي و بسيار پرهزينه منجر شود. يا به بيان خود اسكات بسنِت: اين واشنگتن است، نه پكن، كه همه سرمايه‌اش را روي يك دست بازنده شرط بسته است.
ادعاهاي دولت ترامپ از دو جهت اشتباه است؛ نخست اينكه، در يك جنگ تجاري، هر دو طرف متضرر مي‌شوند، چراكه هر دو دسترسي به كالاها و خدماتي را ازدست مي‌دهند كه اقتصادشان به آنها نياز دارد و مردم و شركت‌هايشان مايل به پرداخت هزينه براي آنها هستند. درست مانند آغاز يك جنگ واقعي، جنگ تجاري نيز عملي مخرب و نابودگر است كه نه ‌تنها نيروهاي مهاجم يكديگر، بلكه جبهه داخلي طرفين را نيز در معرض آسيب قرار مي‌دهد؛ اگر طرفِ دفاع‌كننده در برابر تهاجم به خود باور نداشت كه مي‌تواند به‌گونه‌اي آسيب را تلافي كند كه بتواند به طرف مهاجم صدمه بزند، قطعا در همان آغاز تسليم مي‌شد.
تشبيه جنگ تجاري توسط بسنِت به بازي پوكر گمراه‌كننده است، زيرا پوكر يك بازي با حاصل‌جمع صفر است: يعني من فقط زماني مي‌برم كه تو ببازي و تو فقط زماني مي‌بري كه من ببازم. اما تجارت، برعكس، يك بازي با حاصل‌جمع مثبت است: در اغلب موارد، هرچه تو بهتر عمل كني، من نيز بهره‌مند مي‌شوم و برعكس. در پوكر، اگر برنده نشوي، هيچ ضمانتي براي بازگشت مبلغي كه روي ميز گذاشتي نداري؛ ولي در تجارت، فورا بازگشت سرمايه را به‌ صورت كالا و خدمات خريداري‌شده دريافت مي‌كني.
دولت ترامپ بر اين باور است كه هر چه واردات بيشتر باشد، آسيب‌پذيري كمتر است، يعني چون ايالات‌متحده با چين كسري تجاري دارد (يعني وارداتش از چين بيشتر از صادراتش به چين است)، پس آسيب‌پذيري كمتري دارد. اين ادعا نه صرفا به دلايل سليقه‌اي يا نظري بلكه به‌ لحاظ آماري غلط است. طبعا مسدود كردن تجارت، درآمد واقعي و قدرت خريد يك كشور را كاهش مي‌دهد؛ كشورها صادر مي‌كنند تا پول به دست آورند و بتوانند كالاهايي را بخرند كه يا ندارند يا توليدشان در داخل بسيار پرهزينه است.
علاوه بر اين، حتي اگر مانند دولت ترامپ صرفا بر تراز تجاري دوجانبه تمركز كنيم، باز هم نتيجه براي ايالات‌متحده در جنگ تجاري با چين چندان اميدواركننده نيست. در سال ۲۰۲۴، صادرات كالا و خدمات ايالات‌متحده به چين برابر با 199.2 ميليارد دلار بود، در‌حالي كه واردات از چين به 462.5 ميليارد دلار رسيد و در نتيجه كسري تجاري بالغ بر263.3 ميليارد دلار شد. اگر قرار باشد براساس تراز تجاري دوطرفه پيش‌بيني كنيم كه كدام طرف «برنده» جنگ تجاري خواهد بود، برتري دراختيار كشور داراي مازاد است، نه كشور داراي كسري. چين، به عنوان كشور داراي مازاد، صرفا از درآمد حاصل از فروش كالاها كشور را اداره مي‌كند؛ در‌حالي كه ايالات‌متحده، به عنوان كشور داراي كسري، از كالاها و خدماتي كه يا در داخل توليد نمي‌شوند يا به‌صرفه توليد نمي‌شوند، چشم‌پوشي مي‌كند. پول خاصيت جايگزيني دارد: اگر درآمد كاهش يابد، مي‌توان هزينه‌ها را كاهش داد، فروش در بازارهاي ديگر را پي گرفت، بار را در سطح ملي تقسيم كرد يا از پس‌انداز استفاده كرد (مثلا از طريق محرك‌هاي مالي). چين، مانند اغلب كشورهايي كه مازاد تجاري دارند، بيشتر از آنچه سرمايه‌گذاري مي‌كند، پس‌انداز مي‌كند، به‌عبارتي، دچار مازا دپس‌انداز است. بنابراين، تطبيق با شرايط جديد برايش نسبتا آسان است. دچار كمبود حياتي نخواهد شد و مي‌تواند بخش زيادي از آنچه را كه معمولا به ايالات‌متحده مي‌فروخت، يا در داخل بفروشد يا به ديگر كشورها صادر كند.
كشورهايي كه كسري تجاري دارند، مانند ايالات‌متحده، بيش از آنچه پس‌انداز مي‌كنند، خرج مي‌كنند. در جنگ‌هاي تجاري، اين كشورها يا از دسترسي به كالاهاي مورد‌نياز خود محروم مي‌شوند يا بايد هزينه بيشتري براي آنها بپردازند (به ‌دليل تعرفه‌ها) و اين كالاها برخلاف پول، خاصيت جايگزيني آسان ندارند. در‌نتيجه، آثار جنگ تجاري در صنايع، مناطق يا خانوارهايي خاص احساس مي‌شود كه گاهي با كمبود كالاهاي حياتي و غيرقابل‌ جايگزين در كوتاه‌مدت مواجه مي‌شوند. ضمن اينكه كشورهايي كه كسري تجاري دارند، واردكننده سرمايه نيز هستند و اين باعث مي‌شود كه ايالات‌متحده در برابر تغيير ديدگاه سرمايه‌گذاران نسبت به اعتبار دولت يا جذابيت اقتصادي‌اش آسيب‌پذيرتر شود. يعني وقتي دولت ترامپ به ‌طور ناگهاني تصميم مي‌گيرد زنجيره تامين توليدكنندگان را با مالياتي هنگفت به صورت غيرقابل پيش‌بيني مختل كند، نتيجه كاهش سرمايه‌گذاري در ايالات‌متحده و افزايش نرخ بهره بر بدهي‌هاي آن خواهد بود.
به ‌طور خلاصه، اقتصاد ايالات‌متحده در صورت وقوع يك جنگ تجاري گسترده با چين آسيب‌هاي شديدي خواهد ديد و بدون شك سطح فعلي تعرفه‌هاي بيش از صددرصدي كه دولت ترامپ اعمال كرده، اگر به قوت خود باقي بماند، مصداق چنين جنگي است. در واقع، اقتصاد امريكا بيش از اقتصاد چين آسيب خواهد ديد و هرچه ايالات‌متحده سطح درگيري را افزايش دهد، اين آسيب نيز تشديد خواهد شد. دولت ترامپ شايد تصور كند كه دارد با اقتدار عمل مي‌كند، اما در واقع، اقتصاد امريكا را در معرض آسيب‌پذيري نسبت به تشديد اقدامات چين قرار داده است.
در صورت استمرار اين وضعيت و در صورتي كه دولت ترامپ به سمت تقويت صنايع داخلي و تامين كالاهاي داخلي به عنوان جايگزين برخي كالاهاي وارداتي گام برندارد، احتمال دارد ايالات‌متحده با كمبودهاي جدي در واردات اقلام حياتي روبه‌رو شود، از تركيبات پايه بسياري از داروها گرفته تا نيمه‌رساناهاي ارزان‌قيمت مورد استفاده در خودروها و لوازم خانگي و تا مواد معدني ضروري براي فرآيندهاي صنعتي از‌جمله توليد سلاح. شوك ناشي ازكاهش شديد يا قطع كامل واردات از چين، چنان‌كه ترامپ مدعي است كه به ‌دنبال آن است، موجب ايجاد وضعيت «ركود تورمي» خواهد شد؛ همان كابوس كلان ‌اقتصادي كه در دهه۱۹۷۰ و همچنين در دوران همه‌گيري كوويد-۱۹ مشاهده شد، يعني دقيقا زماني كه اقتصاد همزمان با رشد تورم، كوچك‌تر مي‌شود. در چنين شرايطي كه شايد بسيار نزديك‌تر از آن باشد كه بسياري تصور مي‌كنند، بانك مركزي ايالات‌متحده و سياست‌گذاران مالي فقط با گزينه‌هاي بسيار بد روبه‌رو خواهند بود و راهي براي جلوگيري از بيكاري نخواهند داشت، مگر با پذيرش افزايش بيشتر تورم.
در واقع كسي كه در اتاق شيشه‌اي نشسته نبايد قبل از محكم‌كاري به دشمن خود سنگ پرتاب كند، چراكه اين اقدام به معناي خودكشي است، حمله اقتصادي ترامپ نيز دقيقا چنين خطري در پي دارد: از آنجا كه اقتصاد ايالات‌متحده تاحدودي به منابع چيني براي تامين كالاهاي حياتي مانند دارو، تراشه‌هاي الكترونيكي ارزان و مواد معدني كليدي وابسته است، قطع واردات بدون تضمين منابع جايگزين يا توليد داخلي كافي، اقدامي فوق‌العاده بي‌پرواست و مي‌تواند ناشي از بي‌احتياطي و محاسبات غلط باشد. با انتخاب اين مسير وارونه، دولت ترامپ دقيقا همان آسيبي را به اقتصاد وارد مي‌كند كه ادعا دارد مي‌خواهد از آن جلوگيري كند.
شايد با وجود سخنان و اقدامات مكرر ترامپ و بسنِت كه ابهام‌آميز رفتار مي‌كنند، تمام اين اقدامات صرفا بخشي از يك تاكتيك چانه‌زني باشد. اما حتي در همين چارچوب نيز، اين راهبرد بيشتر از آنكه سودمند باشد، زيانبار است. 
مشكل اساسي در رويكرد اقتصادي ترامپ اين است كه براي معتبر جلوه‌ دادن تهديدهايش، بايد به ‌قدري به خود آسيب بزند كه جدي گرفته شود و اين يعني بازارها و خانوارهاي امريكايي در دولت او همواره انتظار بي‌ثباتي را خواهند داشت. چه شهروندان امريكايي و چه سرمايه‌گذاران خارجي، به‌ جاي افزايش سرمايه‌گذاري در اقتصاد امريكا، آن را كاهش خواهند داد و ديگر به توانايي دولت ايالات‌متحده در پايبندي به توافق‌ها اعتماد نخواهند داشت و اين دقيقا چيزي است كه دستيابي به توافق يا كاهش تنش را بسيار دشوار خواهد كرد. در نتيجه، ظرفيت توليدي ايالات‌متحده نه‌تنها افزايش نمي‌يابد، بلكه احتمالا كاهش خواهد يافت و اين تنها اهرم نفوذ چين و ساير كشورها بر امريكا را بيشتر و ثقيل‌تر مي‌كند. آنچه كه ديده مي‌شود اين است دولت ترامپ در حال آغاز يك جنگ نظير جنگ ويتنام است اما در ابعاد و اشكال اقتصادي آن؛ يك جنگ اختياري كه احتمالا به‌زودي به يك باتلاق تبديل خواهد شد و اعتماد عمومي در داخل و خارج از كشور به صداقت و كارآمدي ايالات‌متحده را تضعيف خواهد كرد.
پژوهشگر مسائل امريكا

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون