• ۱۴۰۳ جمعه ۱۷ اسفند
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
fhk; whnvhj بانک ملی بیمه ملت

30 شماره آخر

  • شماره 5999 -
  • ۱۴۰۳ پنج شنبه ۱۶ اسفند

گفت‌وگو با ژان باتيست آندره‌آ برنده گنكور 2023 براي رمان «مراقبت از او»

هنر، چيزي فراتر از انسان است

ترجمه: فاطيما احمدي

ژان باتيست ‌آندره‌آ (متولد 1971، سن‌ژرمن آنله، فرانسه) در چهل‌وشش‌سالگي نخستين رمان خود «ملكه‌ من» را نوشت كه برايش جايزه‌ معتبر فمينا و جايزه‌ رمان اول را به ارمغان آورد. اما اين چهارمين رمان او كه منتقدان از آن به عنوان «شاهكار» ياد كردند، او را به نويسنده‌اي جهاني تبديل كرد. «مراقبت از او» در سال 2023 منتشر شد و جايزه‌ گنكور، جايزه‌ ادبي فناك و جايزه‌ بزرگ خوانندگان مجله‌ «اِل» را به دست آورد و به پرفروش‌ترين كتاب فرانسه تبديل شد، با بيش از يك ‌‌ميليون نسخه. اين رمان تاكنون به 34 زبان ترجمه شده، از جمله فارسي با ترجمه مهدي بهنوش در نشر افكار جديد. آنچه مي‌خوانيد گفت‌وگوي نشريه فرانسوي «بابليو» با ژان باتيست آندره‌آ درباره رمان «مراقبت از او» است. «مراقبت از او» داستان مجسمه‌سازي به ‌نام ميكل آنجلو ويتالياني (هم‌نام ميكل آنجلو بوناروتي يا همان ميكل آنژ نابغه‌ مجسمه‌ساز عصر رنسانس) را در ايتالياي سال‌هاي بين دو جنگ جهاني روايت ‌مي‌كند. آندره‌آ در اين كتاب به تاريخ سياسي ايتاليا و ساختار طبقات اجتماعي از جنگ اول جهاني تا 1980 ‌مي‌پردازد، ظهور فاشيسم و موسيليني را به عنوان پديده‌اي تدريجي در زندگي روزمره‌ بيان ‌مي‌كند، به توصيف فمينيسم، هنر و حمايت از هنرمندان ‌مي‌پردازد و در اين ميان، سيماي زني به ‌نام «ويولا» را ترسيم ‌مي‌كند كه براي آزادي‌اش ‌مي‌جنگد.

 

اواخر آگوست سال پيش براي چهارمين رمانتان «مراقبت از او» جايزه رمان فناك را دريافت كرديد. سپس در نوامبر همان سال، موفق به كسب جايزه معتبر گنكور شديد. اين دو افتخار بدون شك باعث افزايش چشمگير خوانندگان شد و به فروش بالاي يك ميليون نسخه تنها در فرانسه رسيد. جايزه فناك كه توسط هياتي متشكل از ۴۰۰ عضو و ۴۰۰ كتابفروش از اين مجموعه اعطا مي‌شود، يكي از جوايزي است كه آغازگر فصل جوايز ادبي پاييز در فرانسه است. شما از زمان اولين رمانتان «ملكه من» در سال ۲۰۱۷، جوايز متعددي دريافت كرده‌ايد، اما مي‌توان تصور كرد كه جايزه فناك كه فصل جديدي را براي شما آغاز كرد، لذت خاصي داشته باشد؟

بله، البته! دريافت جايزه چيزي نيست كه بتوان به آن عادت كرد و خوشبختانه اين‌طور است. هر كتاب جديد است و هر بار با همان ترديدها روبه‌رو مي‌شويم، بدون اينكه بدانيم آيا در نهايت مورد توجه كسي قرار خواهد گرفت يا نه. علاوه بر اين، جايزه رمان فناك جايزه بسيار ارزشمندي است كه واقعا فصل جوايز را آغاز مي‌كند.

«مراقبت از او» نشان‌دهنده قدرتِ پايدارِ داستان‌سرايي براي الهام‌ بخشيدن، التيام‌ دادن و پيوند دادن ما به يكديگر در سراسر جهان است؛ موضوعي كه اين اثر را به شاهكاري خواندني نه‌تنها براي اين عصر كه براي همه اعصار تبديل كرده است. ايده «مراقبت از او» چگونه به ذهن شما رسيد؟

ايتاليا كشور اجداد من است. مانند بسياري از مهاجران، آنها هنگام ورود به فرانسه در اوايل قرن بيستم، تمام ارتباط خود را با ريشه‌هايشان قطع كردند و اين موضوع براي من يك حس سرخوردگي بزرگ ايجاد كرده است. مي‌خواستم به اين سرزمين اوليه اداي احترام كنم، به فرهنگي كه در سراسر جهان در همه زمينه‌ها تاثيرگذار بوده است. من از دوران نوجواني در ايتاليا با هنر آشنا شدم.

آيا شخصيت اصلي «مراقبت از او» را از يك هنرمند واقعي الهام گرفته‌ايد؟

اگر به صومعه ساكرا دي سن‌ميكله برويد و بخواهيد تنديس «پتياي» ميكل آنژ را كه در زيرزمين‌هاي آن پنهان شده ببينيد، به شما خواهند گفت كه يك نويسنده فرانسوي همه ‌چيز را از خودش ساخته است كه ميمو ويتالياني وجود ندارد و هيچ پتيايي در آن زيرزمين‌ها نيست...

آيا ترك‌ كردن شخصيت‌هاي داستان براي شما دشوار است، وقتي كه نوشتن رمان را به پايان مي‌رسانيد؟

اصلا سعي نمي‌كنم آنها را ترك كنم. مدت‌ها با آنها زندگي مي‌كنم، به آنها فكر مي‌كنم و تنها زماني كه به‌طور طبيعي، با گذر زمان، اين ارتباط از بين برود، مي‌توانم چيز ديگري بنويسم.

هنر مجسمه‌سازي كه در رمان «مراقبت از او» پررنگ است، در زندگي شخصي براي شما چه معنايي دارد؟

براي من، هنر (هر نوعي كه باشد) و طبيعت، تنها پل‌هايي هستند كه به يك «بُعد»ِ ديگر، چيزي فراتر از ما متصل مي‌شوند. هر كس ممكن است نام متفاوتي براي آن انتخاب كند. هنر چيزي فراتر از انسان است.

ويولا شخصيتي قوي و يك فمينيست پيشرو است. چگونه او را تصور و خلق كرديد؟

پرسش خوبي است، زيرا ويولا واقعا شخصيت محوري كتاب است و نقطه شروع نوشتن آن. من در فرهنگي فمينيستي رشد كردم و به‌طور كلي مخالف هرگونه نابرابري هستم. به اين فكر كردم كه در دنياي امروز، كه هنوز هم براي زنان جاي آساني نيست، زنان چند دهه پيش چه مبارزاتي را بايد پشت سر مي‌گذاشتند. بسياري از اين مبارزات همچنان ادامه دارند. از بسياري جهات، هنوز هم افرادي هستند كه هر روز صبح در سال ۱۹۲۰ از خواب بيدار مي‌شوند.

رابطه ميان ميمو و ويولا را چگونه توصيف مي‌كنيد؟

اين عشق در ناب‌ترين شكل خود است، اما عشق اشكال مختلفي دارد. يكي از آنها دوستي است و ديگري مي‌تواند نفرت باشد.

ميمو به سرعت با دختري نوجوان از طبقه بورژوازي ليگوريا، ويولا اورسيني دوست مي‌شود. اما اين رابطه مخفيانه باقي مي‌ماند، زيرا در آن زمان، ازدواج و رابطه ميان اشراف و طبقه پايين غيرممكن بود. درواقع، داستان شما تقابل دو جهان را نيز به تصوير مي‌كشد؟

بله دقيقا، اين داستان به‌ نوعي نمايش برخورد ميان دو دنياي كاملا متفاوت است: دنياي اشراف و دنياي مردم عادي. در آن زمان، چنين روابطي نه‌تنها نامتعارف، بلكه غيرقابل تصور بود. خانواده اورسيني هرگز چنين رابطه‌اي را نمي‌پذيرفتند، چون ازدواج يا رابطه‌اي بين اين دو طبقه كاملا خارج از عرف بود. اما ميان ميمو و ويولا چيزي فراتر از طبقات اجتماعي شكل مي‌گيرد، چيزي ناب و عميق.

چگونه روي متون خود كار مي‌كنيد؟ آيا برنامه خاصي داريد؟ آنها را با صداي بلند مي‌خوانيد؟

ابتدا ساختار داستانم را آماده مي‌كنم تا بدانم چه چيزي را روايت مي‌كنم، به كجا مي‌روم، چگونه و با چه كساني. در اين مرحله فقط يادداشت‌برداري مي‌كنم و در نهايت با يك دفترچه پر از نوشته‌هاي رنگارنگ مواجه مي‌شوم، زيرا با جوهرهاي رنگي مي‌نويسم. وقتي داستان را به خوبي در ذهن دارم، پشت كامپيوتر مي‌نشينم و خود را به دست روايت مي‌سپارم. اين مرحله، نگارش به معناي واقعي كلمه است. من نوشته‌هايم را خيلي كم ويرايش مي‌كنم. از آنجا كه ابتدا روي ساختار كار كرده‌ام، اين آزادي را دارم كه به صداي داستان گوش دهم و آن را دنبال كنم. برنامه مشخص خاصي ندارم؛ اگر بتوانم، دوازده ساعت در روز مي‌نويسم و متن‌هايم را خيلي كم با صداي بلند مي‌خوانم.

در «مراقبت از او» دوره‌اي مهم از تاريخ ايتاليا، يعني قرن بيستم و فاشيسم را به تصوير كشيده‌ايد. چرا اين دوره و اين كشور (و به‌ويژه منطقه ليگوريا) را براي روايت سرنوشت يك مجسمه‌ساز نابغه، ميكل آنجلو ويتالياني كه به «ميمو» معروف است، انتخاب كرديد؟

من اين كشور را انتخاب كردم، زيرا ريشه‌هاي خانوادگي من در ايتالياست. خانواده من در دهه ۱۹۳۰ به فرانسه آمدند و در آن زمان كسي به ايتاليايي ‌بودنش افتخار نمي‌كرد، چون ممكن بود مورد تمسخر قرار بگيرد؛ بنابراين من ارتباط خاصي با اين تاريخ و اين كشور ندارم. مي‌خواستم زبان ايتاليايي را ياد بگيرم، اما در دوران مدرسه، انتخاب زبان آلماني براي دانش‌آموزان ممتاز توصيه مي‌شد. نوشتن درباره اين كشور مدت‌ها در ذهنم بود، زيرا علاقه زيادي به ايتاليا دارم. اين كشور هميشه مرا مجذوب خود كرده و در طول زمان يك اسطوره‌شناسي شخصي درباره آن در ذهنم ساخته‌ام. اين كتاب به من اجازه داد تا دوباره به ريشه‌هايم متصل شوم. اما درباره دوره تاريخي، اين انتخاب به موضوع «مراقبت از او» مربوط مي‌شود. درباره ظلمي است كه بر يك زن جوان تحميل مي‌شود، زني كه سعي دارد بال‌هاي خود را بگشايد. اين ظلم شخصي و روزمره درحقيقت انعكاسي از ظلم بزرگ‌تر سياسي (يعني فاشيسم) است كه پس‌زمينه رمان را شكل مي‌دهد. ستمگران، چه بر يك فرد و چه بر كل يك جامعه، درواقع يكسان هستند؛ بنابراين منطقي بود كه اين داستان را در چنين بستري تاريخي روايت كنم. انتخاب ليگوريا كاملا طبيعي بود، زيرا هنگام سفر به ايتاليا اغلب از اين منطقه عبور مي‌كنم. من در كن زندگي مي‌كنم كه فاصله كمي با اين منطقه دارد و توصيف آن برايم كار آساني بود. درباره دوره تاريخي، من به يك بستر زماني طولاني نياز داشتم، حدود يك قرن تا بتوانم اين سرنوشت را روايت كنم. برايم طبيعي بود كه قرن بيستم را انتخاب كنم؛ علاقه‌اي به بازگشت به دوران‌هاي بسيار دور نداشتم. از آنجا كه «استبداد» تم اصلي كتاب است، به ‌نظر مي‌رسيد كه زمينه تاريخي «فاشيسم» كاملا مناسب باشد. تاريخ فاشيسم يكي از معدود موضوعاتي بود كه در دوران تحصيلم واقعا مرا مجذوب خود كرد، چون احساس مي‌كردم به درون جنون انساني سفر كرده‌ام. ايده اصلي اين بود كه بفهميم چگونه چنين چيزي ممكن شد تا بتوانيم از تكرار آن جلوگيري كنيم.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون