به ياد روزهاي خوب شياطين سرخ
فوتبال و موسيقي چطور منچستر را ساختند؟
گروه ورزش
منچستريونايتد چند سالي ميشود كه در سراشيبي سقوط قرار گرفته. اوضاع آنها در اين فصل از همه فصول قبل بدتر شده و حتي زمزمه سقوط اين تيم به چمپيونشيپ هم مطرح است. در اين شرايط ديديم شايد بد نباشد مستندي به اسم كلاس 92 كه به نحوه اوجگيري منچستر در آستانه شروع هزاره سوم ميپردازد را معرفي كنيم تا هواداران شياطين سرخ يادشان نرود چه تيم بزرگي بودهاند.
زماني كه در دقيقه نود و سه فينال چمپيونز ليگ فصل 99-98، سولسشير دروازه بايرن مونيخ را در استاديوم نئوكمپ باز كرد و منچستر يونايتد تبديل به اولين و تنها تيم تاريخ فوتبال انگليس شد كه موفق به دريافت سهگانه ميشود (اين ركورد در سال 2023 توسط منچسترسيتي تكرار شد)، شايد فقط تعداد اندكي ميدانستند كه اين فقط پايانبندي يك داستان بلند و پرفراز و نشيب است. داستاني كه از خيلي سال پيش شروع شده بود و آن شب رويايي با آن كامبك فراموش نشدني به اتمام رسيده بود. مردم شهر منچستر به خيابانها ريختند و بزرگترين و تاريخيترين موفقيت تيمشان را در خيابانهاي شهر جشن گرفتند همراه با موزيك و رقص. شهري كه توسط خود مردم و با معجزه موسيقي و فوتبال ساخته شده بود. زماني كه آنها به اين نتيجه رسيده بودند كه دولت مركزي و لندننشينان كمكي به آنها نخواهند كرد.
در فاصله بين سالهاي 92 تا 99 كه منچستر شهر اول فوتبال دنيا ميشود، شهري كه همه خبرهاي فوتبالي از آنجا پخش ميشود، مردم درگير يك تحول عظيم بودند. سالهاي پاياني ورود به قرن بيست و يكم براي مردم آن منطقه شتاب فوقالعاده زيادي به خود ميگيرد. اكثر مردم و هنرمندان و سياستمداران از آن سالها به عنوان بهترين سالهاي عمرشان و شهر ياد ميكنند. سالهايي كه شهر پوست مياندازد، تاچريسم رو به افول ميرود و سرزندگي و شادابي تمام كوچه پس كوچهها را فرا ميگيرد. تيم منچستريونايتد با هدايت فرگي از شش جام ليگ برتر سالهاي 93-92 تا 99-98 پنج تا را مال خود ميكند. سه بار فاتح جام حذفي ميشود و درنهايت با فتح فينال نئوكمپ تاريخسازي خود را تكميل ميكند.
علاوه بر گروههاي موسيقي جواني كه آن سالها در انگلستان شروع به فعاليت كردند و بلافاصله تمام مرزهاي جغرافيايي را درنورديدند، در كنار تغيير ذهنيت مردم براي انجام كاري براي خودشان به جاي منتظر نشستن، الكس فرگوسن هم دست به بزرگترين ريسك فوتبالياش ميزند و شش جوان هجده، نوزده و بيست ساله را از آكادمي منچستر به تيم اول ميآورد؛ در آغاز فصل 93-92. كاري كه با انتقاد وسيع همه كارشناسان مواجه ميشود. فرگوسن سه، چهار تا از بازيكنان اصلي و بزرگ تيمش را در تابستان آن سال قبل از شروع مسابقات رد ميكند و با اعتماد به نفسي مثال زدني و اعتقادي عميق به درست بودن كارش، شياطين سرخ را تبديل به تيمي فوقالعاده جوان ميكند. اريك كانتونا، مهاجم منچستر در آن سالها در مورد آن اتفاق ميگويد: وقتي پنج، شش بازيكن تازهوارد آنهم از آكادمي وارد تيم اصلي ميشوند اوضاع خيلي سخت ميشود، اما فرگوسن به كارش ايمان داشت و ميدانست دارد چه كار ميكند و نتيجهاش را هم ديديم. ديويد بكهام، گري و فيل نويل، نيكي بات، پل اسكولز و رايان گيگز شش بازيكني بودند كه فرگي آنها را از تيم آكادمي وارد تيم اصلي كرد و آنها هم حسابي جواب اعتماد سرمربي را دادند. گرچه شروعشان اصلا جالب نبود و در اولين بازي تا دقيقه بيست با سه گل از تيم استونويلا عقب افتادند، اما پايان فصل 93-92 ديگر كسي نبود كه به خودش جرات بدهد سياستهاي سرالكس را زير سوال ببرد. شش جوان؛ شش جواني كه از دوازده، سيزده سالگي با هم دوست ميشوند. زماني كه هر كدام از نقطهاي به تيم منچستريونايتد ملحق شده بود. با فرهنگهاي مختلف و قيافههاي متفاوت. از ديويد بكهام «بچه خوشگل» تا پل اسكولز كك مكي. اما هر شش نفر با يك عشق، با يك انگيزه و با يك هدف: بزرگي كردن در فوتبال.
شش سال پرجوش و خروش، شش سال رويايي در آستانه ورود به قرن بيست و يكم، شش سالي كه چهره شهر از اين رو به آن رو ميشود. در كنار فوتبال. در كنار موفقيتهاي تمام نشدني تيم قرمزپوش شهر منچستر. شش سالي كه هر سالش را ميتوان به نام يكي از آن شش بازيكن سند زد. تمام اتفاقات آن شش سال را «برادران ترنر» تبديل كردهاند به مستندي به نام «كلاس 92». مستندي كه محوريتش اتفاقات آن شش سال است. از لحظه شروع تا رسيدن به اوج قله در دقيقه نود و سه بازي با بايرن مونيخ و گل سولشير. مستندي كه به خوبي توانسته به همه جنبههاي اتفاقات آن سالها بپردازد. البته با محوريت فوتبال. با صحبت كردن با آن شش بازيكني كه ديگر پا به سن گذاشتهاند، اما وقتي از خاطرات آن موقع حرف ميزنند چشمانشان برق ميزند. با صحبت كردن با هنرمنداني مثل «دني بويل». كارگردان معروف فيلم «ميليونر زاغهنشين». مردي كه نميتواند همه چيز را از دريچه مسائل سياسي اجتماعي نبيند حتي فوتبال را و «ماني»، نوازنده معروف ويولنسل. با مصاحبه كردن با «توني بلر». اولين نخستوزير بعد از دوران تاچريسم. مردي كه پس از هفده سال توانسته بود حزب كارگر را دوباره در بريتانيا به قدرت برساند. با درگير كردن كينگ اريك در اتفاقات آن زمان و مصاحبه با نابغهاي به نام زيدان.
گيب و بنجامين ترنر كه ساخت آثار مستند ورزشي ديگري مثل «من بولت هستم» و «در دستان خدا» را نيز در كارنامه دارند، در مستند كلاس92 علاوه بر ريتم جذاب و پرانرژي فيلم، موفق شدند تا خط سير اصلي روايت را به خوبي با ساير پديدههاي اجتماعي پيوند بزنند و در عين حال از هدف اصليشان كه همان پرداختن به آن شش بازيكن طلايي كشف شده توسط سرالكس بود، دور نمانند. شش بازيكني كه زيردست يكي از نوابغ مربيگري قرن پرورش يافتند، بزرگ شدند و حالا هر كدامشان براي شياطين سرخ يك اسطوره به حساب ميآيند. اسطورههايي كه وقتي نوجوان و جوان بودند، فرگوسن مجبور شده بود افرادي را در قالب يك تيم مخفي در سطح شهر به راه بيندازد تا حواسشان به اين بچهها باشد. هر چند گاهي اوقات هم خودش مجبور ميشد برود و شخصا مچ بازيكنان را بگيرد. كلاس 92 يك داستان جذاب فوتبالي است كه قرابت بسيار خوبي هم با سينما دارد.