يك عده منافعشان در اين كار نيست. به قول كساني كه در كار تصوير هستند يك نويز است، شما به نويز توجه نكنيد و راه خودتان را برويد. خوشحال هستم كه آقاي پزشكيان هم دقيقا همين كار را ميكند. خيلي به اين سروصداها توجه نميكند و ميگويد راه اين است و بايد از همه ظرفيتها استفاده كنيم. يك گروه حتما مخالف هستند. حتما اگر بخواهيد تنشزدايي كنيد اسراييل مخالف اين كار است. نميخواهم خداي ناكرده مقايسه كنم، اما در داخل هم عدهاي نانشان در دعوا و تحريم است. به آنها توجه نكنيم، ما راه خودمان را برويم. به قول مولانا: «تو مگو همه به جنگند و ز صلح من چه آيد/ تو يكي نه اي هزاري/ تو چراغ خود برافروز» ما ناگزير هستيم كه با نگاه فرصتمحور به سمت جلو برويم. يك آينده پيشفرض ميتوانيم داشته باشيم كه بگوييم در گذشته چه مشكلاتي داشتهايم و حتما در آينده هم خواهيم داشت. ما محكوم به زندگي در يك آينده پيشفرض پر از ابهام و نااميدي هستيم. اما ميتوانيم آينده ديگري را هم بسازيم. به نظر من مهندسي تحول و مهندسي نگاه متفاوت به آينده را بايد در خودمان ايجاد كنيم. يك تعدادي نميخواهند ما اين كار را بكنيم، چون براي آنها زندگي در گذشته منفعت دارد. اما براي كشور ما، براي مردم و جمهوري اسلامي بايد به سمت آينده برويم.
آقاي ظريف برخلاف مقايسههايي كه ميان دولت اول اصلاحطلب و دولت آقاي پزشكيان صورت ميگيرد به نظر ميرسد تفاوتهاي بنياديني در وضعيت مديريتي اين دو دولت وجود دارد. آقاي خاتمي زماني سكان هدايت ساختار اجرايي را به دست گرفتند كه آقاي هاشميرفسنجاني هشت سال زمينههاي بستر توسعه را محقق كرده بود، اما در مورد دولت آقاي پزشكيان نميتوانيم چنين فرضيهاي مطرح كنيم. دولت آقاي پزشكيان در چه بستري شكل گرفته و چطور قرار است قطار مديريت به سمت اهداف تعيين شده حركت كند؟
اگر كسي بگويد ما همان انسانهايي هستيم كه در زمان دولت اول آقاي خاتمي (1376) بوديم يا دنيا همان دنياست يا ايران همان ايران است، اشتباه ميكند. نه ما همان هستيم كه آن روز بوديم، نه دنيا آن دنياست و نه ايران آن ايران است. لذا دولت جناب آقاي خاتمي دولت بسيار موفقي بود. الان هم دولت آقاي پزشكيان در يك بستر و دنياي ديگري، با افراد متفاوتي كار ميكند. دكتر مسعود پزشكياني كه در دولت آقاي خاتمي وزير بهداشت بود، با دكتر مسعود پزشكياني كه امروز رييسجمهور است، دو انسان متفاوت هستند. ما هر لحظه در حال تحول هستيم. دنيا در حال تحول است، لذا بايد از گذشته درس بگيريم ولي نگاهمان بايد به آينده باشد.
بزرگترين ترس، اميد و آرزوي آقاي ظريف چيست؟
بزرگترين ترس من نااميدي است و بزرگترين اميدم اين است كه با نگاه فرصتمحور به همديگر، به كشورمان، به زنانمان، نسل Z، اينترنت، منطقه و دنيا نگاه كنيم و آينده ديگري را بسازيم. اگر بخواهيم با همان نگاه جلو برويم حتما سند چشماندازمان ناكام خواهد بود. ما دستاوردهاي مهمي داشتيم كه ممكن است همه آنها را در سند چشمانداز ذكر نكرده باشيم، اما اينكه امروز امنيت خوددرونزا داريم، مهم است. نيازي نداريم كسي از ما در برابر اين كشور يا آن كشور دفاع كند. ما وضعيتي نداريم كه در هر دورهاي از سلطنت در ايران يك قسمت از خاكمان از ما جدا شود.
آقاي ظريف با نسل Z ارتباط داريد؟
بعضي وقتها احساس ميكنيم كه ايجاد يك مفاهمه بسيار دشوار باشد ولي حتما بايد تلاش كنيم. نميگويم در اين تلاش موفق هستم. همه ما بايد تغيير كنيم. يكي از اين تغييرها هم اين است كه بايد ياد بگيريم ارتباط برقرار كنيم و ميدانيد كه لازمه ارتباط برقرار كردن چيست؟ گوش دادن. با صحبت شما ارتباط برقرار نميكنيد، با شنيدن ارتباط برقرار ميكنيد.
درود بر شما. با اين نسل صحبت كردهايد؟
به هر حال من معلم هستم و سر كلاس بسياري از دانشجويان ما نسل Zي هستند. تلاش كرديم حرفهايشان را بشنويم. آنها خيلي حرف براي ما دارند و خيلي ميتوانيم از آنها ياد بگيريم. هيچ وقت زمان براي آموختن به پايان نميرسد و فكر نكنيم همه راهحلها را داريم. راهحلها در اختيار مردم است. يكي از ضرورتهاي وفاق شنيدن است. بايد آمادگي داشته باشيم بشنويم.
به عنوان بحث پاياني، گفته ميشود هر فردي سايهاي دارد. به نظر ميرسد سايه دكتر ظريف، اعضاي جبهه پايداري باشند، يعني هر آن چيزي كه در موردش صحبت ميكنيد، الگوها، آرمانها و ديدگاههاي شما هستند براي آنها منفي است، برنميتابند و سعي ميكنند نفياش كنند. ارتباطتان با اين جبهه در شرايط فعلي چگونه است؟ چون مباحثي كه در خصوص اعدام آقاي ظريف مطرح كرده بودند يا حتي بحثهاي تندتر كه مطرح شد، فروكش كرده.
تندتر از اعدام كه نداريم. (با خنده)
در مورد ارتباطتان با اين جريان بفرماييد.
خب دو ديدگاه متفاوت است. البته من هميشه معتقد بودهام كه ديدگاه مخالف بايد مطرح شود و بالندگي جز در پرتو طرح نظرات متفاوت نيست. البته اين نظرات بايد با رعايت قانون، بدون تهديد، دروغ و افترا باشد و اميدوار هستيم كه اين اتفاق بيفتد. فعلا كه رابطه همين است كه شما هم ميبينيد. آنها دشنام ميفرمايند و ما هم دعا ميكنيم. «اگر دشنام فرمايي و اگر نفرين دعا گويم» دوستان فعلا فقط مرگ ميخواهند و ... ما ميگوييم انشاءالله خدا همه ما را به راه راست هدايت كند.