ديدار نتانياهو و ترامپ: ترسيم الگوي سياسي-امنيتي جديد در خاورميانه عربي
محمدرضا بابايي
در سايه تحولات سياسي و امنيتي دراماتيكي و در عين حال دومينووار در منطقه، شكل و الگوي منازعات در خاورميانه تغييرات بنياديني را تجربه كرده است. ترور رهبران و فرماندهان كليدي حزبالله و حماس، حمله نظامي اسراييل به خاك لبنان و در نهايت سقوط حكومت اسد در سايه آينده سياسي مبهم سوريه از جمله تحولاتي بود كه رهبران اسراييل را براي ترسيم مجدد هندسه مناسبات امنيتي و سياسي منطقه ترغيب نمود. اين امر، مستلزم گفتوگوهاي موثر با مقامات جديد كاخ سفيد و در راس آنها دونالد ترامپ ميباشد. هدف سفر اخير بنيامين نتانياهيو به واشنگتن و ديدار با رييسجمهور جديد امريكا در همين راستا است. اين گفتوگوهاي دوجانبه بيشتر حول محور مرحله دوم آتشبس غزه، آينده سياسي سوريه در دوران پسا اسد و در نهايت مساله استمرار حضور نظامي اسراييل در لبنان ميباشد.
معامله قرن: ترسيم الگوي سياسي و امنيتي جديد در خاورميانه
در طول بيش از هفت دهه گذشته، طرحها و ابتكارهاي زيادي براي حل منازعات اعراب و اسراييل مطرح شده است كه همه آنها تا امروز به شكست محكوم شدند. دونالد ترامپ در دوره اول رياستجمهوري خود با ابتكار طرح «معامله قرن» درصدد بود علاوه بر پايان دادن منازعات اعراب و اسراييل، كشورهاي عربي منطقه را به صلح و عاديسازي روابط ديپلماتيك با اسراييل ترغيب نمايد. ساز و كارهاي اجرايي طرح «معامله قرن» و مساله دولت مستقل فلسطين و آينده فلسطينيان ساكن كرانه باختري و نوار غزه در هالهاي از ابهام قرار داشت؛ با اين وجود، اين طرح خاورميانه را به دو بلوك طرفدار عاديسازي روابط با اسراييل و مخالفان اسراييل تقسيم كرد.امارات متحده عربي، بحرين و مراكش و چه بسا عربستانسعودي در آينده نزديك در گروه اول قرار گرفتند. ايران و محور مقاومت كه كنشگران سياسي دولتي و غيردولتي را در خود جاي داده است در ذيل گروه دوم قرار دارند. هدف اصلي طرح «معامله قرن» صرفا به حل منازعات اعراب و اسراييل كه چند دهه است بر مناسبات سياسي منطقه سايه افكنده است، خلاصه نميشود. هدف بلندمدت اين طرح، خاورميانه منهاي ايران است. خاورميانهاي نوين با مناسبات سياسي و امنيتي جديد كه ايران و بازيگران دولتي و غيردولتي متحد آن، نقشي در شكلگيري يا كنشگري در آن را ندارند.
جنگ غزه؛ گامي بزرگ در راستاي پيشبرد معامله قرن
عمليات 7 اكتبر 2023 پيامدهاي سياسي قابلتوجهي براي حماس و محور مقاومت به دنبال داشت. در رابطه با حماس، اگر چه اين گروه با وجود حدود يك سال و نيم نبرد توانست قدرت نظامي خود را تا حدودي حفظ نمايد اما ترور رهبران سياسي و فرماندهان كليدي اين گروه از يكسو و مساله بازسازي مجدد غزه و بازگشت آوارگان ازجمله مهمترين چالشهايي هستند كه آينده سياسي حماس در نوار غزه را با چالشهاي جدي مواجه ميكند. در آن سوي جبهه، بنيامين نتانياهو نيز با چالشهاي جدي از سوي افكار عمومي و برخي از چهرههاي شاخص كابينهاش روبهرو است. جناح راديكال نتانياهو را به مماشات با حماس و ناكامي در نبرد غزه متهم ميكنند و خانواده گروگانهاي اسراييلي و معترضان همسو با آنها خواستار پايان جنگ و بازگشت گروگانها به خانههايشان هستند. بازگشت دوباره ترامپ به كاخ سفيد، ميتواند فرصت سياسي مناسبي را براي نتانياهو فراهم كند تا بتواند جنگ غزه را در بهترين حالت به سود و در بدترين حالت با كمترين هزينه سياسي تمام نمايد. در وهله نخست، اتمام مرحله نخست آزادي گروگانهاي اسراييلي و اسيران فلسطيني، طرفهاي فلسطيني و اسراييلي را يك قدم به پايان جنگ نزديك كرده است اما هنوز موانع جدي برداشته نشده است. مرحله دوم آتشبس غزه، مرحله سرنوشتسازي است كه ميتواند مقدمهاي براي پايان جنگ يا آغاز از سرگيري نبرد در غزه باشد. آزادي تمامي گروگانهاي اسراييلي در ازاي عقبنشيني اسراييل از نوار غزه يك قمار سياسي بزرگ براي نتانياهو ميباشد و چه بسا يكي از علل اصلي سفر وي به امريكا و ديدار با ترامپ باشد.
لبنان و تلاش براي انزواي سياسي حزبالله
آتشبس شكننده لبنان اثبات كرد كه اسراييل رغبتي به عقبنشيني كامل از جنوب لبنان را ندارد. ايالاتمتحده امريكا و اسراييل سياست متفاوتتري را در قبال لبنان و حزبالله اتخاذ كردند. واشنگتن درصدد است تا از طريق حمايت از جريانهاي سياسي مخالف ايران و حزبالله، نفوذ سياسي حزبالله را به تدريج تضعيف و درنهايت مقدمه را براي خلع سلاح نهايي حزبالله فراهم نمايد. ايالات متحده و اسراييل ترجيح ميدهند تا حزبالله را از طريق ابزار ديپلماسي و عمليات نظامي محدود از معادلات سياسي لبنان حذف كنند، زيرا مداخله نظامي و تشديد تنش منتج به جنگ داخلي دوم لبنان با چاشني فرقهگرايي مذهبي خواهد شد كه ميتواند عواقب جبرانناپذيري براي لبنان و همسايگانش داشته باشد. از سوي ديگر، سقوط حكومت بشار اسد به نوعي حلقه انزواي حزبالله را تنگتر كرد. اگر چه حكومت سابق سوريه به دليل شرايط سياسي و اقتصادي حاكم بر كشور، مواضع منفعلانهاي را در قبال جنگ غزه و حمله اسراييل به لبنان اتخاذ كرده بود، اما سوريه نقش لجستيكي مهمي را براي محور مقاومت در مواجهه با اسراييل ايفا ميكرد.
سوريه در هالهاي از ابهام
سقوط دولت بشار اسد در سوريه، شكل منازعات داخلي و الگوي مناسبات خارجي دمشق را تغيير داد. سوريه در حال حاضر ديگر متحد ايران و محور مقاومت نيست و درصدد تقويت مناسبات ديپلماتيك خود با تركيه و عربستانسعودي است كه هر دو از رقباي ژئوپليتيكي سرسخت ايران ميباشند. حكومت جديد دمشق با چالشهاي سياسي و امنيتي جدي در داخل مواجه است. مساله آينده سياسي كردهاي سوريه و حضور نظامي نيروهاي خارجي در كشور، اصطكاك و درگيري برخي عناصر حكومت جديد با اقليتهاي مذهبي و بياعتمادي آنها به حكومت دمشق ازجمله چالشهاي امنيتي داخلي هستند كه سوريه در حال حاضر با آن مواجه است. فضاي سياسي امنيتي حاكم بر سوريه دست دشمن قديمي اين كشور يعني اسراييل را براي انجام عمليات نظامي در خاك سوريه و تصرف بخشي از خاك اين كشور باز كرد. زمينهاي اشغال شده جديد در سوريه حكم برگ برنده را براي اسراييل در جنگ يا صلح با دمشق خواهد داشت. در صورت تثبيت حاكميت دمشق بر شرق و شمال شرق سوريه، سناريوي گفتوگو ميان دمشق و تلآويو مطرح خواهد شد، زمين در برابر صلح و چه بسا امتيازاتي فراتر از آن تا از اين طريق، سوريه جديد نيز مانند مصر دوران سادات به خيل دوستان اسراييل ملحق شود. اما در صورت ادامه اين وضع و ناكامي حكومت جديد در مديريت اوضاع سياسي و امنيتي سوريه، احتمال آغاز عمليات نظامي اسراييل در سوريه چندان دور از انتظار نيست؛ ضعف حكومت مركزي در استان درعا و قنيطره و رغبت دروزيهاي استان السويدا براي ايجاد يك واحد سياسي خودمختار با حمايت اسراييل و بياعتمادي آنها به حكومت جديد دمشق، بهانههاي لازم را براي حاكمان تلآويو ايجاد ميكند تا آغازگر يك جنگ جديد اما اينبار در سوريه باشند. تحليلگر مسائل جهان عرب