موانع داخلی و خارجی احیای برجام؛ ضرورت وفاق ملی
آیا نادیدهگرفتن ظرفیتهای اجتماعی و سیاسی افرادی مانند خاتمی که نقش مهمی در تقویت انسجام ملی ایفا کردهاند، میتواند به حفظ قدرت و اقتدار کشور منجر شود؟ یا اینکه به شکاف بیشتر میان مردم و حاکمیت دامن زده و نارضایتی را تشدید میکند؟ به نظر میرسد این محدودیتها ناشی از تفکری است که هرگونه تعامل، چه داخلی و چه خارجی، را تهدیدی برای نظم موجود میداند. تلاقی این دو عامل، یعنی فشارهای بینالمللی از سوی بازیگرانی مانند روسیه و چین و مقاومت داخلی جریانهای محافظهکار، شرایطی را ایجاد کرده که مانع از احیای توافق هستهای و باز شدن فضای سیاسی و اقتصادی در ایران شده است. این روند نهتنها ظرفیتهای درونی کشور را هدر میدهد، بلکه فرصتهای بینالمللی برای بهبود جایگاه ایران در عرصه جهانی را نیز از بین میبرد. مساله مهم این است که تفکر محدودکننده ، در بلندمدت چه دستاوردی برای نظام و مردم خواهد داشت؟ اگرچه این رویکرد ممکن است در کوتاهمدت کنترل سیاسی را تقویت کند، اما تداوم آن میتواند پیامدهای خطرناکی داشته باشد، از جمله کاهش سرمایه اجتماعی. این روند، فرصت حل مشکلات ساختاری کشور را به تأخیر انداخته و بر دشواریهای اقتصادی و اجتماعی خواهد افزود. برای عبور از این بحران، تصمیمگیریهای راهبردی و شجاعانه ضروری است. نظام سیاسی باید منافع ملی را بر ملاحظات جناحی و ایدئولوژیک ارجح بداند و مسیر تعامل سازنده با جهان را هموار کند. همچنین، توجه به ظرفیتهای اجتماعی و نخبگان داخلی، راه را برای بازسازی سرمایه اجتماعی و تقویت انسجام ملی باز خواهد کرد. شعار وفاق ملی که شاید به مذاق بسیاری خوش نیاید، تلاشی است برای تأکید بر همین ظرفیتها و بهرهگیری از توان داخلی در راستای برونرفت از بنبست کنونی. این ایده نه به معنای نادیده گرفتن تفاوتها و اختلافها، بلکه در راستای تقویت نقاط مشترک برای حل مشکلات و دستیابی به توسعه پایدار شکل گرفته است. در جهان امروز، توسعه و پیشرفت بدون تعامل فعال و سازنده با دیگر کشورها و بهرهبرداری از ظرفیتهای داخلی غیرممکن است. برونرفت از بنبست کنونی تنها از طریق بازنگری در سیاستهای داخلی و خارجی و گفتوگویی صادقانه میان دولت، مردم و نخبگان میسر است. ایران با اتخاذ این رویکرد میتواند ضمن حل مشکلات داخلی، جایگاه خود را در عرصه جهانی بهبود بخشد و چشمانداز روشنتری را برای آینده ترسیم کند.