زماني براي سوگواري نيست
سوال اصلي مفهوم تنها نگذاشتن در روزهاي سخت از نظر پوتين است كه اگر تنها نگذاشتن يك دوست در روزهاي سخت به مفهوم دادن پناهندگي سياسي به وي بعد از سقوط و از دست دادن همهچيز است، اين لطف را كشورهاي ديگري نيز داوطلب انجام آن بودند و از قبل هم به وي پيشنهاد داده بودند. تنها نگذاشتن براي اسد زماني مفهوم پيدا ميكرد كه پوتين مانند سال 2011 تمامقد در كنار وي ميايستاد و وي را حمايت ميكرد. اگر اين را هم اضافه كنيم كه روسيه جزو اولين كشورهايي است كه پرچم انقلاب سوريه را بر فراز سفارت اين كشور در مسكو برافراشت و تروريستهاي سابق كه اكنون لباس انقلاب بر تن كردهاند را به رسميت شناخت، ميتوانيم مفهوم تنها نگذاشتن از نظر پوتين را بهتر درك كنيم. گرچه سقوط اسد را ادامه ديرهنگام بهار عربي ميدانند، اما با اندكي تعقل از جانب وي، ميتوانست اينگونه نباشد. از سال 2011 تاكنون وي فرصت داشت كه اپوزيسيون معاند را جذب و آنها را به اپوزيسيون منتقد تبديل و سوپاپ اطميناني براي دولت خود فراهم سازد. ميتوانست آزاديهاي حداقلي براي تلطيف فضاي داخلي فراهم سازد و از ملت خود دلجويي كند و بسياري كارهاي ديگر كه نخواست و نكرد. اسد بعد از فروكش كردن اعتراضات داخلي و شكست داعش به لطف سردار سليماني و جانفشاني جوانان غيور ايراني همهچيز را فراموش كرد و دوباره به روزمرگي خود برگشت و با اعتماد به نفسي كه پيدا كرده بود در سال 2012 در يك مصاحبه ادعا كرد تنها كسي از كشورش فرار ميكند كه ترسو و بزدل و انسان بدي باشد كه اكنون خودش دقيقا در همين نقطه قرار گرفته است. سرنوشت صدام، ديكتاتور مخوف عراق، عرفات ديكتاتور مصر، بن علي ديكتاتور تونس، قذافي ديكتاتور ليبي كه اين روزها را به بشار اسد بشارت ميداد و اسد به سخنانش ميخنديد، بارها تكرار شده است كه همگي آنها در يك نكته اشتراك دارند و آن تنها ماندن از جانب ملت خود، دلخوش به قدرت ارتش و بعضا حمايت بيگانگان بود كه هيچ اعتباري ندارد. در عرف بينالملل دوست هميشگي وجود ندارد، بلكه اين منافع ملي است كه هميشگي است و بايد در اين پازل ناپايدار دنبال آن بود، البته ما هم اگر در سوريه بوديم و سرمايهگذاري كرديم و خون داديم، دنبال منافع خود و نگه داشتن دوستان راهبردي خود بوديم كه كاري است منطقي و حال كه شرايط ناپايدار منطقه به گونهاي ديگر رقم خورده است ما نيز بايد بازي ديگري رقم بزنيم. مرگ سياسي اسد را باور كنيم و البته فرصتي براي سوگواري بر وي نداريم. افسوس گذشته را خوردن جز تباه كردن آينده، ثمري ندارد. نبايد بگذاريم مردم سوريه با تبليغ مداوم رسانههاي مخالف باور كنند كه ايران باعث مشكلات معيشتي آنهاست و ديگران نيز با ماهي گرفتن از آب گلآلود جاي خالي ايران را به راحتي پر كنند. در سوگ اسد بنشينيم كه چه خواستيم و چه شد، بازي كردن در زمين دشمنان است. در نشست اخير عقبه اردن كه راجع به دوره انتقالي دولت در سوريه برگزار شده بود، كشورهاي منطقه همه بودند به جز ما، اين نشست با حضور وزراي خارجه كشورهاي امريكا، تركيه، اردن، عربستان، عراق، لبنان، مصر، امارات، بحرين، دبيركل اتحاديه عرب، قطر، مسوول سياست خارجي اتحاديه اروپا و رييس دوره كنوني اجلاس سران عرب تشكيل شد و غايب بودن ايران از نكات معنادار اين نشست بود. اتفاقات سوريه آنچنان به سرعت در حال رخ دادن است كه در سالهاي اخير مانند آن را شاهد نبودهايم. همهچيز در حال رنگ عوض كردن است كه دگرديسي جولاني جنگجوي القاعده و داعش و جبهه النصره به احمدالشرع كت و شلوار پوش متجدد دوستدار دموكراسي با ادبياتي متفاوت از اعجاز اين روزهاست كه باور كردنش سخت به نظر ميرسد ولي واقعيت دارد. خاورميانه هميشه آبستن حوادثي است كه چند ماه آينده آن به سختي قابل پيشبيني است و ما هم بايد به همين اندازه چابك باشيم و بتوانيم در راستاي منافع ملي خود آنجا كه لازم باشد فلك را سقف بشكافيم و طرحي نو دراندازيم.
روزنامهنگار