نقض عهد
شايد پرسيده شود كه اگر تجربه دولت روحاني پيش روي ما بود پس چرا از پزشكيان حمايت كرديم كه همچنان با اين دوگانه مواجه باشيم؟ من سعي ميكنم علل اصلي آن را از ديدگاه خود برشمارم؛ اول اينكه تجربه دولت رييسي نشان داد كه كارايي و يكدستي در جناح اصولگرايان تندرو يك سراب فريبنده بود، چون علممحور نبودند و اهداف آنها تامين خير عمومي نيست و تابع ملاحظات ايدئولوژيك فراواقعي و خيالي است، پس كارآمدي نخواهند داشت و به تبع آن يكدستي آنان نيز به سرعت تجزيه ميشود، همچنانكه در انتخابات اخير هم ديديم، شد. دوم اينكه حضور آنان جز تشديد آگاهانه بحران ايران هيچ ثمر ديگري نداشت و اين قطعي بود. ولي سومين علت كه مهمتر است، پذيرش اين فرض بود كه سيستم سياسي ايران پيشاپيش براي انتخاب شدن پزشكيان آماده شده است. البته دلايل ديگري هم هست كه فعلا جاي بحث آنها نيست. معناي اين آمادگي براي حضور پزشكيان پذيرش يك پيمان روشن بود. يك سوي اين پيمان مردم بودند كه بپذيرند و بيايند پاي صندوق و به كسي كه ميخواهند راي دهند. به كسي كه افكارش را ميپسندند، و اين راي بالطبع پشتوانه سياسي نظام سياسي خواهد بود. البته مابهازاي اين راي و بهطور طبيعي پذيرش افكار و عقايد و ارزشهاي اعلامي نامزد مورد تاييد مردم و در اينجا پزشكيان بود. ارزشها و رويكردهايي كه هم قبلا گفته است و هم در طول انتخابات اعلام كرده و هيچ كدام نيز مطلقا مورد رد ساختار سياسي نبوده است. اين يك پيمان آشكار بود ميان مردم و پزشكيان از يك سو و ميان پزشكيان و حكومت. حتي اگر نوشته هم نشده باشد، مسالهاي نيست. آن را ميتوان ذيل عقد فضولي تعريف كرد كه پزشكيان يا هر نامزد ديگري (فرقي نميكند) از طرف حكومت به مردم وعده داده است كه اگر به او راي دهيد اين وعدهها را با نيروهايي كه نزديك به او هستند، انجام ميدهد. عدم مخالفت حكومت با اظهار اين وعدهها به منزله تاييد آنهاست در نتيجه حكومت بايد به اين عهد خود عمل كند، در غير اين صورت مصداق نقض پيمان خواهد شد. البته از سوي ديگر هم ميتوان اين نتيجه را گرفت. صرف تاييد پزشكيان مستلزم پذيرش تبعات حضور او نيز بود. اين تبعات نيز پذيرش و تمكين به شعارهاي او و نيز حضور نيروهاي حامي او در ساختار اجرايي و قدرت است.
هيچ چيز به اندازه وفاي به عهد و پيمان موجب اعتماد به فرد يا قدرت نميشود و هيچ چيز نيز به اندازه نقض آن موجب بياعتباري و بياعتمادي به فرد يا قدرت نميشود.
البته بايد پذيرفت كه وفاي به عهد و پيمان، حداقل در سطح سياسي و حكومتي، قدري پيچيدهتر از پيمانهاي فردي و مكتوب است، ولي اينكه پس از ۵ ماه از آمدن دولت هنوز در برابر رفع فيلترينگ مقاومت ميشود يا چند نفر از بقاياي تندروها كه بيشتر به درد موزههاي سياسي ميخورند را به جان دولت بيندازند و مرغ رسانه فراگير نيز همچنان يك پا داشته باشد و بر مدار پايداريون بچرخد يا بخواهند كه مصوبه حجاب را ابلاغ كنند، هيچ چيزي جز نقض پيمان را نشان نميدهد. به علاوه اين رفتار معرف اشتباهي تاريخي است كه متاسفانه در حال تكرار است. ادامه اين وضع نه تنها هيچ شانسي براي برونرفت از وضع كنوني در اختيار صاحبان قدرت نميگذارد، بلكه اين آخرين شانس براي كشور است كه پزشكيان را فرصت پاياني دانسته و آن را از دست ندهد. زمان به سرعت در حال گذشتن است. مشكلات به نهايت ظرفيتهاي قابل تحمل رسيده است.
شايد اين روزها ناترازيهاي برق و گاز براي همه برجسته باشد، ولي به نظر من ناترازيهاي سياسي اعم از داخلي و خارجي و نيز شكافهاي اجتماعي، وضعيت به مراتب بدتري دارند. از همه بدتر پيشي گرفتن روند فرسودگي بر روند نوزايي و سرمايهگذاري يا به تعبيري روند پيري بر جواني، بيماري بر سلامت است.
پس اين اصل را فراموش نكنيم: «اوفوا بالعهد، انّ العهد كان مسوولا» به پيمان خود وفا كنيد كه بهطور قطع درباره آن مورد پرسش واقع خواهيد شد.
اين نوشته بخش ديگري هم دارد كه در شرح اثبات اين ادعاها با توجه به سخنان و عملكرد دولت است.