• ۱۴۰۳ پنج شنبه ۲۲ آذر
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 5930 -
  • ۱۴۰۳ پنج شنبه ۲۲ آذر

ندانم چه ‌ای هر چه هستی تویی

نيما عظيمي

آذربايجان كه در شاهنامه به خاطر وزن، به شكل «آذربادگان» آمده، در سه دوره اساطيري، پهلواني و تاريخي آن داراي چنان اهميتي است كه بنابر اساطير جمشيد شاه در آذرآبادگان تاج بر سر مي‌گذارد، كيخسرو براي ياري‌خواهي از خداي بزرگ درخواستن كين پدرش سياوش به آتشكده آذرگشسب در آذربايجان مي‌رود و در بخش پاياني يزدگرد شاه به مردم آذربايجان تكيه كرده و در سخت‌ترين موقعيت خود خزانه خود را به آنجا مي‌فرستد.
بنابر تاريخ، پيوند آذربايجان و شاهنامه با هم، پيوندي ناگسستني است؛ و در همين راستا از ساعت ۱۶ دوشنبه پنجم آذر ماه ۱۴۰۳ نشست شاهنامه‌پژوهي در محل بنياد ايران‌شناسي آذربايجان شرقي، با همكاري انجمن ايراني تاريخ، شعبه آذربايجان شرقي برگزار شد.
محمد طاهري‌خسروشاهي، رييس بنياد ايران‌شناسي آذربايجان شرقي، در آغاز ضمن سپاسگزاري از حاضران و ابراز خرسندي از استقبال پرشكوه از اين نشست، سخنان خود را اين‌گونه آغاز كرد: «در چند وقت اخير بسياري از علاقه‌مندان، دوستان و فعالان فرهنگي به ما مراجعه مي‌كردند كه در بنياد ايران‌شناسي جاي نشستي با عنوان شاهنامه‌پژوهي، در حوزه بسيار عظيم و گسترده شاهنامه‌شناسي خالي است. ما نيز در پي اين بوديم كه هم به وظيفه ذاتي بنياد ايران‌شناسي عمل كنيم و هم پاسخي به درخواست ياران ايران‌خواه‌مان بدهيم. با توجه به سابقه درخشان فرهنگي تبريز و آذربايجان، هميشه در طول تاريخ، تبريز در انجام چنين توليدات فرهنگي‌اي، پيشگام بوده و هست.» 
رييس بنياد ايران‌شناسي در ادامه با اشاره به سخنران اصلي اين نشست، «بهمن دمشقي خياباني» گفت: «اين عرصه، عرصه‌اي است كه بايد غيرمتخصص‌ها وارد اين حوزه نشوند. بنابراين من در تأملات خودم به نتيجه رسيدم و از استاد بهمن دمشقي خياباني دعوت كردم و كرسي شاهنامه‌پژوهي بنياد ايران‌شناسي را به ايشان سپرديم. بهمن خياباني دكتراي ادبيات فارسي با گرايش ادبيات حماسي و استاد دانشگاه آزاد اسلامي واحد تبريز، متولد و ساكن تبريز است. او به ‌اصطلاح،‌ زاده معنوي قطب فردوسي‌شناسي است.»
طاهري خسروشاهي در پايان به پيشينه آذربايجان در شاهنامه‌شناسي و شاهنامه‌پژوهي و پيوند عميق اين‌دو با هم پرداخته و گفت: «هيچ‌گاه صداي شاهنامه و فردوسي در خاك آذربايجان خاموش نشده است. امروز نيز اين صدا از كوي سرخاب تبريز بلند مي‌شود.»
بهمن خياباني با خواندن بيت «به نام خداوند جان و خرد/ كزين برتر انديشه برنگذرد» گفت: «اين جلسه آغاز جلسات شاهنامه‌شناسي در حوزه بنياد ايران‌شناسي است كه هدف آن، صرفا خواندن شاهنامه نخواهد بود. ما در اين جلسات به اهميت شاهنامه در تاريخ فرهنگ ايران خواهيم پرداخت و سپس وارد موضوع آذربايجان خواهيم شد.» او ابياتي از ديباچه شاهنامه خواند و سپس گفت: «امروز در اين مورد سخن خواهيم گفت كه نه‌تنها شاهنامه برترين اثر حماسي جهان است، بلكه برترين اثر حماسي ملي ما‌ نيز هست. آثار ديگر حماسي در برابرِ شكوهِ شاهنامه بسان تپه‌هايي هستند. چنان‌كه شاهنامه يكي از بزرگ‌ترين گنجينه‌هاي ادب فارسي است كه ارزش‌هاي ملي و فرهنگي و قومي ما را نمايانده و بر زبان و گفتار ما تاثير بسيار داشته است.» او در چگونگي تشخيص ابيات الحاقي شاهنامه گفت: «بيت: جهان را بلندي و پستي تويي/ ندانم چه‌اي هرچه هستي تويي...» ازجمله ابياتي است كه به فردوسي نسبت داده شده، با اينكه در وزن شاهنامه است و حتي برخي از مفسران شاهنامه آن را نشانه انديشه والاي فلسفي فردوسي دانسته‌اند؛ اما شگفت است كه اين بيت از فردوسي نيست و «دكتر آيدنلو» هم در مقاله ارزشمند خود مي‌گويند قديمي‌ترين منبع اين بيت «مرصادالعباد» نجم‌الدين رازي (تاليف سال ۶۱۸ هـ.ق) است كه اصلا در آن حتي نام شاعر هم ذكر نشده! و فقط در نيمه‌دوم سده هفتم هجري در «عراضه‌العروضين قرشي» اين بيت به فردوسي نسبت داده شده است. بايد آگاه بود بيت‌هايي به فردوسي منسوب مي‌شوند كه واقعا از او نيست يا اگر از اوست بايد توجه كنيم كه در كجاي شاهنامه آمده و از زبان چه كسي گفته شده است؛ مثلا بيت «زن و اژدها هر دو در خاك بِه/ جهان پاك از اين هر دو ناپاك بِه» كه در زنده‌ياد دكتر ابوالفضل خطيبي نيز در مقاله ارزشمند خودشان با عنوان «بيت‌هاي زن‌ستيزانه در شاهنامه» به درستي نشان داده‌اند كه اين بيت نه‌تنها در هيچ ‌يك از نسخ مورد استفاده دكتر خالقي مطلق وجود ندارد، حتي در چاپ‌هاي مول، مسكو و... هم نيست و در چند چاپ بازاري از شاهنامه ديده مي‌شود و اين نشانگر اين است كه اين بيت الحاقي است و از فردوسي نيست. سپس وي گفت در زمان باقي‌مانده خود به سه موضوع: «نقش شاهنامه در حفظ زبان و هويت ملي، بازتاب ارزش‌هاي فكري و اخلاقي در شاهنامه و نيز تاثير شاهنامه در تاريخ و ادبيات و هنر ايراني» خواهد پرداخت و گفت: «در موضوع اول بايد بدانيم آيا شاهنامه احياكننده زبان فارسي است؟ بايد گفت: خير، شاهنامه تثبيت‌كننده زبان فارسي است. زيرا يعقوب ليث صفاري است كه پس از تاج‌گذاري وقتي كه شاعران در وصف رشادت‌هاي او به زبان عربي شعر سرودند، گفت: «چيزي كه همي مي‌ندانم چرا بايد گفتن؟» و با اين جمله تاريخي خود زبان فارسي را نجات داد. بايد توجه كنيد كه عرب به هرجا لشكركشي كرد زبان و فرهنگ آنجا را تغيير داد و تنها در ايران نتوانست زبان و فرهنگ مردم را دگرگون كند. بنابراين، فردوسي با سرودن شاهنامه‌، تثبيت‌كننده زبان فارسي بوده‌ است. فردوسي در سرايش شاهنامه از منابع مكتوب استفاده كرده و خانم «ياماموتو» در كتاب «از شفاهي تا كتبي» ترجمه «دكتر محمود حسن‌آبادي» نشر انتشارات سخن، بسيار منصفانه به شفاهي بودن يا كتبي بودن منابع فردوسي پرداخته؛ هرچند كه نقدهايي بر كتاب ايشان نيز وارد است. بايد توجه داشت فردوسي قرن چهارم شاهنامه را سروده و داستان رستم و اسفنديار و رستم و سهراب و ديگر داستان‌ها را ما براي اولين‌بار در شاهنامه خوانده‌ايم، شگفت است كه «عبدالجليل قزويني رازي» در كتاب «النقض» خود آورده است كه بازرگاني به نام «نضربن‌حارث» در زماني كه مردم را به دين اسلام دعوت مي‌كردند، مي‌آمد و به مردم مي‌گفت سخنان پيامبر (ص) اساطير اوليه هستند، بياييد تا من براي شما داستان رستم اسفنديار را بخوانم. اين يعني بازرگاني عرب پيش ‌از هجرت كتاب‌ داستان‌هاي رستم را داشته و براي مردم مي‌خوانده است. پس از اين موضوع نيز مي‌توان نتيجه گرفت كه هيچ‌يك از روايات شاهنامه شفاهي نيست. در گزينه سوم بايد گفت نقالي هنري است كه از شاهنامه تاثير پذيرفته و متقابلا آيين نقالي شاهنامه را به عنوان بخشي از زندگي روزمره مردم ايران قرار داده بوده. چنان‌كه مثلا براي بخش شب سهراب‌كشون، مردم از پيش براي خود در قهوه‌خانه صندلي در نظر مي‌گرفتند و پول آن را مي‌دادند. بنابراين مردمي كه شاهنامه را چنين دوست داشتند، آن را حفظ مي‌كردند و مي‌نوشتند همگي نشان از علاقه مردم ايران به شاهنامه و داستان‌هاي اوست. همين عامل هم باعث شده است كه با اينكه حجم ابيات شاهنامه گاهي حتي به ۶۰ هزار بيت (با ابيات الحاقي) رسيده است اما بيشترين نسخه‌هاي خطي را از آن داريم. وي در بيان موضوع ديگري كه بسياري از دشمنان ايران بر آن انگشت مي‌نهند، گفت: «موضوع ديگر در شاهنامه جغرافياي شاهنامه است. بسياري مي‌پرسند آيا جايگاه شهرهاي ذكر شده در شاهنامه همان است كه امروز است؟ بايد گفت خير؛ جغرافياي شاهنامه با جغرافياي تاريخي متفاوت است زيرا شاهنامه قالبي ادبي با متني داستاني است و ما بايد از آن انتظار همان ادبيات و داستان را داشته باشيم. اما بايد آگاه باشيم كه تنها اين هم نيست چنان‌كه دكتر «زاگرس زند» در كتاب «تاريخ ساسانيان در شاهنامه» نشر بنياد موقوفات دكتر افشار ذكر كرده‌اند، جاهايي كه در شاهنامه درباره تاريخ ساساني سخن آمده اطلاعات بسيار بيشتر و دقيق‌تري نسبت به منابع مكتوب ساساني وجود دارد.» وي در پايان سخن خود افزود: «از
 اين رو بايد آگاه باشيم كه جغرافياي شاهنامه بر سه ويژگي استوار است: الف: مكان‌هايي كه نام آن در جغرافياي تاريخي منطبق با شاهنامه است (مانند ايران، آذربادگان و پارس). ب: جاهايي كه نام آن منطبق با واقعيت نيست (مانند توران كه سرزميني است در شرق و شمال شرق ايران كه اگر بخواهيم با كشورهاي امروزي تطبيق بدهيم شامل محدوده جغرافيايي كشورهاي ازبكستان، قرقيزستان، قزاقستان، بخش‌هايي از تاجيكستان و افغانستان است. درنتيجه، آذربايجان هيچ پيوند و ارتباطي با توران و تركان در شاهنامه ندارد. حتي در يكي از جنگ‌هاي بزرگ ايرانيان و تورانيان كه در شاهنامه آمده، يك سپاه از آذربايجان در كنار سپاهي از اصفهان، كرمان و فارس عليه تورانيان قرار دارد). ج: موقعيت‌هايي كه اساطيري هستند (مانند البرز كوه و دشت دغوي). بايد آگاه بود كه توجه به اين سه گزينه، در شناخت شاهنامه بسيار مهم است.»
 پس ‌از سخنان بهمن دمشقي خياباني نوبت به «فاطمه اروجي» سرپرست و نماينده انجمن ايراني تاريخ، شعبه آذربايجان شرقي رسيد. او با اشاره به استقبال گسترده و پرشور مردم تبريز از اين نشست گفت: «اين نشست نشان مي‌دهد كه در تبريز چقدر زياد شاهنامه‌دوست و در واقع ايران‌دوست داريم. اگر اشتباه نكنم در كتاب شاهنامه بيش ‌از 2 هزار بار از ايران و ايران‌زمين نام برده شده است. شاهنامه سه قسمت دارد: ۱-  اساطيري
 ۲-  پهلواني (حماسي) ۳-  تاريخي.
بخش تاريخي از نظر گزارش حوادث و رويدادهاي تاريخي بسيار مهم است. فردوسي همه مطالبش را از روي منابع معتبر نوشته است. تاريخ ايران بيش ‌از آنكه تاريخ تحول باشد تاريخ تداوم است. اين بدين معنا نيست كه تحولي در دوران ايران پس از اسلام روي نداده است؛ ولي از نظر ساختار فرهنگي بيشتر تداوم است، تا تحول. بدين معنا كه فردوسي زبان فارسي موجود ايران را استواري بخشيد. فردوسي زبان فارسي را تثبيت و پايدار و آن را از زوال و آسيب حفظ کرد و با پديد آوردن شاهنامه خدمت بس شگرفي به ايران و ايرانيان نمود و همه ايران و همه ايرانشهر را به هم وصل كرد.» 

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون