خاورميانه، منطقهاي كه در چند دهه گذشته سرعت تحولات در آن از سرعت درك و فهم ما از اين تحولات فراتر رفته است. چالشهايي پيچيده و معارضاتي تودرتو همه چيز را در سطوح بحراني قرار داده است. معارضاتي كه فراتر از سطح ظرفيت دولتها براي مقابله با آن است. جنگ داخلي سوريه كه در سال 2011 آغاز شد در واقع نمود شكست بارز مقابله با چنين معارضاتي است. چالشهايي كه با خيل مهاجران به اقتصادهاي همسايه تا امروز ادامهدار بوده است. سوريه از سالها پيش از آغاز جنگ داخلي با پديده خشكسالي شديد، گرمايش هوا و كاهش ميزان آب در دسترس در هر دو سطح زيرزميني يا ورودي رودخانهها از كشورهاي همسايه مواجه شد. پيشبيني شده بود كه اگر بر اين چالشها غلبه نشود به زودي جنگي داخلي آغاز خواهد شد و شد. نتيجه هزاران هزار كشته و ميليونها آواره بود.
جنگ داخلي ويرانگر كه در مارس 2011 در سوريه آغاز شد، نتيجه عوامل پيچيده مرتبط با يكديگر است. تمركز اين درگيري تغيير رژيم بود، اما عوامل محرك شامل مجموعه وسيعي از عوامل مذهبي و سياسي-اجتماعي، فرسايش سلامت اقتصادي كشور، موجي از اصلاحات سياسي در خاورميانه و شمال آفريقا (MENA) بود. با اين حال چالشهاي زيربنايي مرتبط با تغييرات آبوهوايي، گرمايش هوا و در دسترس بودن آب شيرين نقش مستقيمي در وخامت اوضاع اقتصادي سوريه و شروع جنگ داخلي در اين كشور داشته است. سابقه طولاني درگيري بر سر آب در اين مناطق به دلايلي از جمله كمبود آب، توسعه اوليه كشاورزي آبي و تنوع مذهبي و قومي برميگردد. در سالهاي اخير، افزايش خشونتهاي مرتبط با آب در سراسر جهان در سطح منطقهاي به دليل نقشي كه آب در مناقشات توسعه و فعاليتهاي اقتصادي ايفا ميكند، مجددا افزايش يافته است. اميد است كه تحليل وضعيت امروزي سوريه از اين دريچه، باعث جدي گرفتن تحولات اقليمي و خشكساليهاي پي در پي شود.
مشكلات سياسي سوريه و جنگ داخلي ادامهدار در آنجا نتيجه عوامل پيچيده مرتبط با يكديگر از جمله تنشهاي مذهبي و سياسي-اجتماعي، فرسايش سلامت اقتصادي اين كشور و موجي از اصلاحات سياسي است كه خاورميانه و شمال آفريقا و منطقه شام را فرا گرفته است. همانطور كه در بالا توضيح داده شد، شرايط آب و هوايي نيز نقشي اساسي در بدتر شدن شرايط اقتصادي سوريه ايفا كرده است.
در خاورميانه سابقه طولاني از درگيريها بر سر آب وجود دارد كه در تاريخ، اسطورهها، افسانهها و تحليلهاي آكادميك مدرنتر و گزارشهاي رسانهاي مستند شده است. بيشتر اين كار بر تضاد بين دولت-ملتها متمركز است، اما تضادهاي بين گروهي و بين فردي را نيز نبايد دستكم گرفت. نمونههاي اوليه اين درگيريها را ميتوان در منطقه خاورميانه و شام (معمولا در شرق مديترانه بين تركيه و مصر، شامل بخشهايي از جنوب تركيه مدرن، سوريه، غرب لبنان، اردن، اسراييل و فلسطين) يافت. دادهها و تجزيه و تحليلهاي مربوط به درگيريهاي آبي توسط محققان در مكانهاي مختلف از جمله موسسه اقيانوس آرام، دانشگاه ايالتي اورگان، دانشگاه اوپسال و موسسه تحقيقات صلح اسلو توسعه يافته است. براي مثال موسسه اقيانوس آرام يك گاهشماري آنلاين و قابل جستوجو از چنين درگيريهايي را كه به حدود 4500 سال پيش بازميگردد، ايجاد كرده است. يكي از نمونههاي اخير يك درگيري بزرگ با ارتباط پيچيده، اما مستقيم به آب، فروپاشي سوريه و تشديد جنگ داخلي گسترده در آنجاست.
پيشينه تاريخي: بينالنهرين، آب و درگيري
اين اولينباري نيست كه آب و ساير عوامل محيطي و منابع بر درگيريهاي خشونتآميز در منطقه خاورميانه و شمال آفريقا يا مناطق شام تاثير ميگذارند يا نقشي اساسي در آن ايفا ميكنند. اولين درگيري ثبت شده بر سر آب در آنجا بيش از 4500 سال پيش رخ داد، زماني كه اختلاف بر سر دسترسي به آب براي آبياري باعث شد اورلاما، پادشاه دولت شهر لاگاش در بينالنهرين باستان، آب را براي محروم كردن كشور همسايه قطع كند. لويد (1961) در تاريخ خود از منطقه دجله و فرات وقايع متعددي را از حدود 2700 سال پيش توصيف ميكند كه از آب به عنوان سلاح يا ابزار در هنگام درگيري استفاده ميشد.
سوريه زير تيغ گرمايش هوا
در دوران مدرن، تنشهاي سياسي مشابهي را ميبينيم كه به آب گره خورده و نمونههايي كه آب هدف يا ابزار درگيريها بوده است. فشارها بر منابع آبي سوريه نزديك به بيش از ربع قرن است كه رو به افزايش بوده است. آب منبعي كمياب در اين منطقه بوده كه يكي از خشكترين مناطق در جهان است و گرمايش هوا سختترين معارضه براي اين خشكترين منطقه جهان است. سوريه بهطور متوسط سالانه كمتر از 250 ميليمتر بارندگي دريافت ميكند و در ارزيابي در دسترس بودن آب توسط چندين گروه تحقيقاتي مختلف، در وضعيت كم آب در نظر گرفته و رتبهبندي ميشود. سازمان خواربار و كشاورزي ملل متحد (FAO) تخمين ميزند كه مجموع آب قابل تجديدپذير، اعم از آبهاي تجديدپذير سطحي و زيرزميني، در اين كشور در حدود 16.8 كيلومتر مكعب در سال است كه نزديك به 60 درصد آن از خارج از مرزهاي اين كشور سرچشمه ميگيرد. همه رودهاي اصلي كشور (دجله، فرات، اورونتس و يارموك/اردن) با كشورهاي همسايه مشترك هستند. از اوايل دهه 1990 تنشهايي بين اردن و سوريه بر سر ساخت و بهرهبرداري از سدهاي سوريه روي رودخانه يارموك وجود داشت. تركيه و سوريه بر سر مديريت رود فرات اختلاف طولاني دارند. اين تنشها در چند دهه گذشته بدتر شده، زيرا ميانگين جريان سالانه در فرات در مرز تركيه و سوريه از سال 1990 بهطور قابل توجهي كاهش يافته است، تكميل سد آتاتورك و كاهش بارندگي در منطقه نيز به فشار بيشتر به اين كشور افزود. شكل 1 ميانگين جريان سالانه رودخانه فرات را از سال 1937 تا 2010 نشان ميدهد (متوسط دبي سالانه رودخانه) كه در جرابولوسِ سوريه، درست پاييندست مرز تركيه و سوريه اندازهگيري شده است. همانطور كه اين شكل نشان ميدهد، ميانگين جريان آب رودخانه در اين دوره كاهش يافته است. شكل 2 نيز كاهش ميزان بارندگي را نشان ميدهد.
شكل1. متوسط دبي سالانه رودخانه فرات در جرابولوس درست پاييندست مرز تركيه و سوريه از سال 1937 تا 2010
شكل 2. ميزان بارندگي در دورههاي زمستاني از 1902 تا 2010 كه نشاندهنده كاهش بارندگي در دوره 2010-1971 است.
پويايي جمعيت نيز نقش مهمي در آسيبپذيري اقليمي و هيدرولوژيكي دارد و رشد جمعيت منطقهاي در سوريه سريع بوده است. جمعيت سوريه از حدود 3 ميليون نفر در سال 1950 به بيش از 22 ميليون نفر در سال 2012 افزايش يافته است. سالي كه درگيريها شروع شد. افزايش فشار جمعيت در اين سالها در شرايط كمبود آب نيز خود بر شدت معارضات در سوريه افزوده است. (شكل3)
شكل3. جمعيت سوريه از 1950 تا 2013 (منبع: وزارت بازرگاني ايالات متحده 2013) .
خشكسالي، شوكهاي آبي و درگيري
سوريه علاوه بر داشتن كل آب شيرين نسبتا كم در مقايسه با نياز، مانند كل منطقه، تنوع هيدرولوژيكي طبيعي بالايي را تجربه كرده است. در طول قرن گذشته (از سال 1900 تا 2005)، شش خشكسالي قابل توجه در سوريه رخ داد، جايي كه ميانگين ماهانه بارش زمستاني - فصل عمده بارندگي - به حدود يكسوم نرمال كاهش يافت. پنج مورد از اين خشكساليها تنها يك فصل به طول انجاميد، اما ششمي دو فصل به طول انجاميد كه از سال 2006 شروع شد و تا سال 2011 ادامه يافت.
در طول اين فاصله 5 ساله سوريه يك دوره چند فصلي و چند ساله خشكسالي شديد را تجربه كرد كه به نابودي كشاورزي، افول اقتصادي و جابهجايي جمعيتي منجر شد. اين دوره خشكسالي ادامه يافته است و اكنون به عنوان بدترين خشكسالي طولاني مدت و شديدترين فشار بر كشاورزي از زمان آغاز تمدنهاي كشاورزي در هلال حاصلخيز در هزارهها پيش توصيف ميشود. در جنگ داخلي كنوني، برخي تحليلگران استدلال كردهاند كه عوامل مرتبط با خشكسالي، از جمله نابودي كشاورزي، كمبود آب و سوءمديريت آب نقش مهمي در بدتر شدن ساختارهاي اجتماعي و تحريك خشونت داشتهاند. به ويژه، تركيب خشكسالي بسيار شديد، شكست مداوم محصولات چند ساله و وخامت اقتصادي مربوط به آن منجر به جابهجايي و مهاجرت بسيار قابل توجهي از جوامع روستايي به شهرها شد. اين عوامل نيز به بيكاري شهري و نابسامانيهاي اقتصادي و ناآراميهاي اجتماعي كمك كرد.
در اوايل سال 2008، يك تلگراف ديپلماتيك از سفارت ايالات متحده در دمشق، به وزارت امور خارجه در واشنگتن ديسي، با خلاصهاي از نظرات و نگرانيهاي محلي و همچنين بينشهاي فائو، درباره پيامدهاي خشكسالي هشدار داد. در اين تلگراف گزارشي از سوي عبدالله بن يحيي، نماينده سوريه در فائو در مورد تاثيرات خشكسالي شرح داده شده است كه او آن را به عنوان يك توفان كامل در صورت تركيب با ساير فشارهاي اقتصادي و اجتماعي توصيف ميكند. نگرانيهاي ابراز شده در آن زمان همچنين اشاره داشت كه جابهجايي جمعيت ميتواند به عنوان عاملي كمكي بر فشارهاي اجتماعي و اقتصادي در حال حاضر عمل كرده و ثبات در سوريه را تضعيف كند. در جولاي 2008، وزير كشاورزي سوريه بهطور علني به مقامات سازمان ملل متحد (سازمان ملل) اعلام كرد كه پيامدهاي اقتصادي و اجتماعي خشكسالي فراتر از ظرفيت ما به عنوان يك كشور براي مقابله با آن است.
بين سالهاي 2006 و 2009، حدود 1.3 ميليون نفر از ساكنان شرق سوريه تحت تاثير نارساييهاي كشاورزي قرار گرفتند. تخمين زده ميشود كه 800هزار نفر معيشت و كمكهاي اوليه غذايي خود را از دست دادهاند. در اين مدت توليد گندم و جو به ترتيب 47 و 67 درصد كاهش و جمعيت دام نيز به شدت كاهش يافت. بازگشت خشكسالي در سال 2011 وضعيت را بدتر كرد. در اواخر سال 2011، سازمان ملل تخمين زد كه بين دو ميليون تا سه ميليون نفر تحت تاثير قرار گرفته و يك ميليون نفر به ناامني غذايي دچار شدهاند. بيش از 1.5 ميليون نفر عمدتا كارگران كشاورزي و كشاورزان خانوادگي نيز از زمينهاي روستايي به شهرها و اردوگاهها در حومه شهرهاي بزرگ سوريه مانند حلب، دمشق، درعا، ديرالزور، حماه و حمص نقل مكان كردند. فائو در ماه مارس و آگوست 2011 و بار ديگر در ژوئن 2012 يكسري ارزيابيهاي كشاورزي و غذايي انجام داد. هر كدام از آنها دريافتند كه فقر و ناامني غذايي در حال افزايش است. آخرين ارزيابي نيازهاي غذايي سه ميليون نفر را شناسايي كرد كه نياز فوري به كمك غذايي دارند و به اين نتيجه رسيد كه استفاده از آب كشاورزي ناپايدار است و كمبود شديد آب سوريه را تهديد ميكند. اين شرايط با تصميمات مديريت آب، برنامهريزي ضعيف و اشتباهات سياستي بدتر شد. حكومت بهطور سنتي يارانههاي زيادي را براي توليد محصولات آببر مانند گندم و پنبه ارايه ميكرد. بيشتر كشاورزي آبي سوريه حتي امروز نيازمند نوسازي است و در آن زمان بر آبياري غرقابي بسيار ناكارآمد متكي بود. بهطور كلي، كمتر از يكپنجم مناطق آبياري شده از آبپاشهاي مدرن يا سيستمهاي قطرهاي استفاده ميكنند. نيمي از تمام آبياري از سيستمهاي آب زيرزميني انجام كه طبق گزارشها بيش از حد پمپاژ شده كه منجر به كاهش سطح آب زيرزميني و افزايش هزينههاي توليد ميشود. تخمين زده شده كه 78 درصد از كل برداشتهاي آب زيرزميني در سوريه با سرعتي بيش از شارژ مجدد صورت گرفته و ناپايدار است.
در تركيه برداشت آب از بالادست براي توليدات كشاورزي در منطقه آناتولي جنوبي و تغييرات گستردهتر در هيدرولوژي منطقهاي بيشتر به كاهش جريانهاي سطحي در داخل سوريه منجر شده است. همه اين عوامل بر عدم اطمينان اقتصادي و سياسي فزاينده افزوده است. هشدارهاي اوليه پيشبينيكننده بود: برخي از اولين ناآراميهاي سياسي در اطراف شهر درعا آغاز شد كه شاهد هجوم به خصوص تعداد زيادي از كشاورزان و مردان جوان بيكار بود كه به دليل نقصان محصول از زمينهاي خود آواره شدند.
صليبي (2012)، در مجله جدليه، مجلهاي از موسسه مطالعات عرب نوشت: شرايط اقتصادي و محيطي و ناآراميهاي سياسي متعاقب آن بيشتر به هم پيوند ميخورند. او استدلال كرد كه «شكست دولت در اتخاذ تدابير اقتصادي براي كاهش اثرات خشكسالي، محركي حياتي در پيشبرد چنين بسيج گسترده مخالفان بود.» صليبي خاطرنشان ميكند كه حكومت گامهاي بزرگي در بهبود دسترسي به آب در مناطق برداشت. ساخت زيرساختهاي آبي كه منافعي را براي جوامع روستايي به ارمغان آورد و توليدات كشاورزي را گسترش داد. اما او همچنين خاطرنشان ميكند كه مزاياي گسترش كشاورزي آبي در شام باعث ايجاد برخي هزينههاي پيشبيني نشده از جمله تشديد فشار بر كمبود آب محلي در مناطق روستايي و شور شدن زمينهاي كشاورزي شد.
در كل بهرهبرداري گسترده از آبهاي زيرزميني بود كه منجر به افت قابل توجه سطح آب و در برخي مناطق، آلودگي به نمكها و نيتراتها شده و چاههاي محلي (به عنوان مثال در منطقه الرقه) را براي استفاده انساني نامناسب كرده است. در همه اين موارد، گرايش به سمت خصوصيسازي زمينهاي كشاورزي نيز قوانين عرفي را در مورد حقوق مرزي مخدوش و تنشهاي محلي را تشديد كرد. اين عوامل پيچيده در وسعت و شدت ناآرامي نقش داشتند. مثلا از جمله شهرهايي كه معيشت ساكنان آن به دليل خشكسالي فلج شده بود، درعا بود كه از نظر تاريخي «سبد نان» سوريه بود. علاوه بر اين، حماه بهرغم برخورداري از مشكلات كمبود آب، مقصد اصلي كشاورزان آواره خشكسالي شده بود. در هر دو شهر، خيزشهاي مردمي، چيزي نيست جز روايت معيشت از دست رفته مردم.
علاوه بر نقشي كه شرايط هيدرولوژيكي و در دسترس بودن و استفاده از آب در ايجاد اختلالات اقتصادي و سياسي ايفا ميكند، نمونههايي در طول تاريخ از هدفگيري عمدي و اتفاقي سيستمهاي آبي در هنگام درگيريهايي كه به دلايل ديگر شروع ميشوند يا استفاده از آب و سيستمهاي آبي به عنوان سلاح و ابزار درگيري با گسترش ناآراميها در سوريه، تشديد و اثرات آن بر سيستمهاي توزيع آب شهري همراه با حملات خاص و عمدي به سيستمهاي آبي به دليل ارزش استراتژيك آنها گزارش شد. در جريان جنگ در اطراف شهر حلب در سال 2012، خط لوله اصلي انتقال آب به شهر به شدت آسيب ديد و در ماه سپتامبر اين شهر حدود سه ميليون نفري با كمبود آب آشاميدني مواجه شد. در اواخر نوامبر 2012، شورشيان سوري ضد اسد به نيروهاي دولتي حمله و پس از درگيريهاي شديد، سد برق آبي تشرين در رودخانه فرات را تصرف كردند. اين سد چندين منطقه از سوريه را با برق تامين ميكند و براي رژيم سوريه از اهميت راهبردي مهمي برخوردار است. در فوريه 2013، نيروهاي مخالف اسد، سد طبقه/الثوره را كه بزرگترين سد برق آبي كشور است و بخش عمدهاي از برق شهر حلب را تامين ميكند، تصرف كردند. اين نوع اثرات ثانويه درگيري - هدف قرار دادن سيستمهاي آبي - ارزش استراتژيك تامين آب، برق آبي و كنترل سيل در مناطق كم آب را برجسته ميكند.
نقش شوكهاي اقليمي
بهطور كلي در اوايل سال 2008، نشانههايي وجود داشت مبني بر اينكه فراواني و شدت خشكسالي در نواحي مديترانه شرقي نسبت به هنجارهاي آب و هوايي تاريخي تغيير كرده است. اسكاف و مفبوت (2010) از دو شاخص خشكسالي [شاخص بارش استاندارد (SPI) و شاخص خشكسالي موثر (EDI) ] براي شناسايي گرايش فزاينده در شدت خشكسالي سالانه و فصلي در همه مناطق كه با افزايش تعداد روزهاي خشك در منطقه نسبت به روزهاي باراني اندازهگيري ميشود، استفاده كردند.
رومانو و همكارانش از نظر آماري افزايش قابل توجهي در ميزان تبخير آب در منطقه مديترانه شرقي بين سالهاي 1988 و 2006 را نشان ميدهند كه ناشي از افزايش آشكار دماي سطح درياست. يك مقاله تحقيقاتي منتشر شده در سال 2012 نشان داد كه تغييرات آب و هوايي با كاهش بارندگي زمستاني (شكل2) و افزايش تبخير آب، در حال شروع به تاثيرگذاري بر خشكسالي در اين منطقه است (شكل 4 را ببينيد) . آن مطالعه نشان داد كه خشكساليهاي زمستاني بهطور فزايندهاي رايج است و تغييرات آب و هوايي در اين امر نقش دارد. مارتين هورلينگ، يكي از نويسندگان اين مطالعه اظهار داشت: بزرگي و فراواني خشكسالي رخ داده بيش از آن است كه بتوان آن را به تنهايي با تغييرات طبيعي توضيح داد.
شكل 4: رنگهاي قرمز و نارنجي مناطق اطراف مديترانه نشان ميدهد كه اين منطقه زمستانهاي گرمتر و خشكتري را طي سالهاي 2010-1971 تجربه كرده است.
چه شرايط كنوني شواهدي از تغييرات آب و هوايي ناشي از عمليات انساني باشد يا نه، اما نشانهها براي منابع آبي آينده خاورميانه و شمال آفريقا، از جمله سوريه، اميدواركننده نيست. علاوه بر ناآراميهاي سياسي و نابسامانيهاي اقتصادي، اين منطقه با چالشهاي ناشي از افزايش جمعيت، فقدان توافقنامههاي بينالمللي بر سر منابع آبي مشترك، برداشتهاي فزاينده آب توسط تمامي حاشيهنشينان، مديريت ضعيف آب و خطرات فزاينده تغييرات آب و هوايي مواجه است.
منبع:
•Drought, Climate Change, and Conflict in Syria, Peter H. Gleick, 2014, American Meteorological Society.
پژوهشگر توسعه اقتصادي