بلاغت ظريف!
محمد شمخاني
اگر از اغلب ايرانيها بپرسيد رقابتهاي انتخابات رياستجمهوري چهاردهم دقيقا از كدام نقطه آغاز شد و مشاركت بخشي از مردم رويگردان از صندوق رأي كجا شكل گرفت، به طور حتم خواهند گفت كه بعد از آن سخنراني 8 دقيقهاي محمدجواد ظريف در ميزگرد سياسي صداوسيما. ظريف با آن سخنراني كوتاه نشان داد كه نه تنها 40 سال تجربه ديپلماتيك خود را به تلويزيون آورده، كه از قدرت بهكارگيري مباحث كليدي بلاغت يوناني، يعني ابداع معاني و مضامين، نظم و ترتيب بخشيدن به آنها، گزينش درست و به ذهنسپاري دقيق الفاظ و اداي مطلب به بهترين شيوه نيز كاملا برخوردار است. همان مباحث بنياديني كه در منابع دست اولي چون كتاب «فن سخنوري» ارسطو، فيلسوف يوناني دوران باستان به آنها اشاره ميشود. ظريف در آن سخنراني ثابت كرد كه ميتواند با سخنسنجي و سخنوري، به مقتضاي حال مخاطب سخن بگويد و او را اقناع كند. درواقع پيروزي مسعود پزشكيان در انتخابات ياد شده حاصل روراستي و پاكدستي خود او، بلاغت ظريف، حمايت محمد خاتمي، هدايت روزنامهنگاراني چون عباس عبدي و از همه مهمتر حضور ۱۶ ميليون مردمي بود كه به قول فوتباليها، قدرت اين تركيب تهاجمي را دريافتند و به اين گفتمان پاسخ مثبت دادند. اين اتفاق زماني افتاد كه رقيب اصلي پزشكيان مطمئن از پايگاه رأي خود، بناي تخريب و تكذيب را گذاشته بود و به جاي تأكيد بر واقعيتهاي امروز ايران، از صف خيالي خريد خودروي سمند در مسكو ميگفت و از امكان بالقوه ۱۱ ميليارد دلار صادرات صيفيجات به روسيهاي كه مجموع واردات آن در اين بخش از يك ميليارد دلار تجاوز نميكند! رقيبي كه در سياست خارجه مورد نظر خود، امريكا را با آن قدرت و وسعت و جمعيت و فناوري يك كشور به حساب ميآورد و كشورهايي چون موناكو، ناورو، تووالو، سانمارينو، ليختناشتاين و جزاير مارشال را هم - كه در مجموع به اندازه استان قم مساحت ندارند - يك كشور! اينجا قصد تقابل يا تحليل رقباي انتخاباتي پزشكيان را نداريم و فقط ميخواهيم به بازگويي برخي از دلايل كيفي مخالفتهاي دنبالهدار گروههاي تندرو، بهويژه ۴۰ نماينده جبهه پايداري در مجلس بپردازيم كه به نظر ميرسد از اينكه ظريف توانسته در انتخابات اخير، رأي مردم را به نفع گفتمان رقيب تغيير بدهد، به شدت خشمگين شدهاند و اكنون بهرغم ايده وفاق دولت پزشكيان، سوداي آن دارند كه اگر بتوانند ظريف را از بدنه دولت جدا كنند تا كشور از دانش ارزنده او در اين بزنگاه دشوار ديپلماتيك بيبهره بماند.
ظريف و اعتقاد به تعامل سازنده با جهان
اصطلاح دكترين بر مجموعه اصول، باورها و خطمشيهايي دلالت دارد كه يك فرد يا سازمان بر بنياد آنها تصميمگيري ميكند. در سياست خارجي، دكترين نشاندهنده رويكرد كلي يك دولت در تعامل با ديگر كشورهاست و به طور خلاصه به نقشه راهي ميماند كه به يك ديپلمات كمك ميكند تا در شرايط مختلف مسير خود را بازيابد. با اين مقدمه ميتوان دكترين ظريف را در يك عبارت اعتقاد به تعامل سازنده با جهان دانست. چه، او هميشه و همواره بر اين باور تأكيد كرده است كه سياست خارجي بايد بر پايه تعامل مثبت و سازنده با جامعه جهاني استوار باشد و حول محور تنشزدايي و بهبود روابط با كشورها، بهويژه قدرتهاي بزرگ، شكل بگيرد. ظريف اين ديدگاه را در قالب «سياست برد - برد» در مذاكرات برجام به نمايش گذاشت. جايي كه تلاش شد براي حصول توافق، نه تنها منافع ايران، كه منافع همه طرفها تأمين شود. يكي ديگر از عناصر اصلي دكترين ظريف، باور عميق به چندجانبهگرايي است. او در تمام اين سالها بر اين نكته تأكيد داشته است كه جهان به سمت وابستگي متقابل حركت كرده و نميتوان به صورت يكجانبه يا تقابلي به مسائل بينالمللي پاسخ داد. در اين بين، مهمترين نكته در نظر ظريف واقعگرايي و تمركز بر حل عملي مسائل است. به عبارتي، او باور دارد كه سياست خارجي بايد بر مبناي واقعيتها و نيازهاي روز تنظيم شود. از همين رو هم خود وي، در تمام تعاملاتش با ديگر كشورها، از گفتماني استفاده ميكند كه بر احترام متقابل و اصل برابري حاكميت كشورها تأكيد دارد. اين گفتمان - كه شايد بتوان از آن به عنوان الفباي ديپلماسي ياد كرد - حتي در مواجهه با كشورهاي متخاصم، پايهاي براي جلب اعتماد و كاهش تنش است.
ظريف آكادميك، ظريف ديپلماتيك
براي آنكه بدانيم اصول ديپلماتيك مورد قبول ظريف تنها بر بينش و برداشت تجربي وي استوار نيست و با دانش آكادميك وي نيز نسبتي ديرينه دارد، ناچار از مرور برخي از مهمترين اصول و ديدگاههاي او از خلال كتابهاي مهمي هستيم كه وي با همكاري يكي دو تن از همفكران خود نوشته است. ظريف در كتاب «ديپلماسي چندجانبه: پويايي مفهومي و كاركردي سازمانهاي منطقهاي و بينالمللي» به بررسي عميق مفهوم ديپلماسي چندجانبه و نقش آن در جهان معاصر ميپردازد. اين اثر ضمن ارائه تحليلي از تغييرات ساختاري و عملكردي در نهادهاي منطقهاي و بينالمللي، ديپلماسي چندجانبه را به عنوان ابزار كليدي مديريت بحرانها و تنظيم روابط بينالملل در جهان امروز معرفي ميكند. طبق نظر نويسنده، ديپلماسي چندجانبه ديگر تنها به عنوان چارچوبي براي تنظيم مناسبات سياسي نيست، بلكه به حوزههاي اقتصادي، اجتماعي، فرهنگي و حقوقي نيز تسري يافته است. اين اثر، در امتداد نگاه كلان ظريف به تغيير نظم جهاني، ديپلماسي چندجانبه را ابزاري براي سازگاري با شرايط پساغربي و بازتعريف جايگاه كشورها در جهان ميداند. بخشهاي مياني كتاب نيز به عملكرد ديپلماسي چندجانبه در سازمانهايي نظير سازمان ملل متحد و نهادهاي منطقهاي چون همكاري شانگهاي، بريكس و كشورهاي غيرمتعهد ميپردازد و در نهايت بر اهميت اين نوع ديپلماسي در سياست خارجي ايران تاكيد ميكند كه مشاركت در مذاكرات هستهاي، رياست بر كشورهاي غيرمتعهد، و حضور در اجلاسهاي بينالمللي در دولتهاي يازدهم و دوازدهم از نمونههاي مورد بحث آن هستند. در اين ميان، كتاب مهم ديگر ظريف با عنوان «دوران گذار روابط بينالملل در جهان پساغربي» بر تحليل شرايط جديد نظام بينالملل و گذار از نظم مبتني بر سلطه غرب متمركز است و تصويري از تغييري بنيادين در نظم جهاني ارائه ميدهد؛ جايي كه قدرتهاي سنتي غرب با چالشهاي جديدي از سوي نيروهاي نوظهور در عرصه سياست و اقتصاد جهاني مواجه ميشوند. اين كتاب همچنين با تأكيد بر ضرورت چندجانبهگرايي و ايجاد روابطي متوازن، به تحول در مفاهيم قدرت و حاكميت ملي در عصر ديجيتال و جهاني شدن ميپردازد. ظريف در كتاب اخير، با اتكا به تجربه گسترده ديپلماتيك و دانش آكادميك خود، ديدگاهي چندلايه ارائه ميدهد كه ضمن انتقاد از پيشوايي غرب، چشماندازي براي همزيستي و همكاري در جهان نوين ترسيم ميكند. اين كتاب در يك عبارت، پيشنهادي براي بازتعريف جايگاه كشورها در جهان پساغربي است كه در آن نهادهاي بينالمللي، تكنولوژي و تعاملات فرهنگي نقشهاي حياتيتري ايفا ميكنند.
ظريف در متن بلاغي سياست خارجي
سياستمداران از هنر بلاغت بهره ميگيرند تا مخاطبان خود را با استفاده از استعارهها، عبارات تأثيرگذار و برانگيختن احساسات تحت تأثير قرار بدهند. در گستره سياست خارجي، ابزارهاي بلاغي عموما براي ايجاد تصوير مثبت از يك كشور يا كاهش و افزايش تعارضها به كار ميرود. رسانهها، به ويژه شبكههاي اجتماعي، امروزه به ميدان جديدي براي بلاغت سياسي بدل شدهاند. اين رسانهها، سياستمداران را به مهارت در استفاده اقتصادي از كلمات وادار كردهاند؛ جايي كه هر كلمه بايد مانند گلولهاي دقيق، هدفي مشخص را نشانه برود. ميان شخصيتهاي سياسي ايران، برد رسانهاي ظريف به گواه حسابهايي كه در شبكههاي اجتماعي دارد، با اختلاف زياد بيشتر از سايرين است. چه او الزامات بلاغي سياست در دنياي امروز را كه به طور كلي در سه عنصر كليدي مخاطبمحوري، انسجام گفتماني، و روايتسازي موثر خلاصه ميشود، رعايت ميكند. به بيان روشنتر، ظريف پيامهاي خود را متناسب با انواع مخاطبان، از شهروندان داخل گرفته تا شهروندان مقيم جامعه بينالملل تنظيم ميكند و در ارتباطات عمومي از زباني ساده و قابل فهم و در مذاكره با همتايان بينالمللي از زبان فني و ديپلماتيك بهره ميبرد. او همچنين براي حفظ اعتبار ديپلماتيك خود در بلندمدت اعتمادسازي كرده است. فراموش نكنيم كه سياستمداران موفق از شواهد ملموس براي حمايت از مواضع خود استفاده ميكنند و در عين حال، از قدرت روايتسازي براي جذب احساسات و تقويت انسجام بهره ميبرند. ايجاد يك روايت قانعكننده، كه همزمان واقعگرايانه و آرمانگرايانه باشد، به تقويت جايگاه سياسي آنها كمك ميكند. اينها كه برشمرديم، تنها بخشي از راهبردهاي مورد تأكيد و استفاده ظريف در قامت يك ديپلمات بوده است و براي فهم بهتر عمق بلاغي ديدگاه وي، حتي ميتوان به خاستگاههاي كهن و اصيل بلاغت در سياست خارجي مراجعه كرد. يعني براي مثال آنجا كه ارسطو در كتاب دورانساز «فن سخنوري» درباره رويارويي با دشمن، به مواردي چون شناخت قدرت و ضعف دشمن، توجه به اهداف دشمن، ارزيابي امكانات مادي و انگيزههاي رواني طرفين، اتخاذ رويكردي بر اساس موقعيت و ظرفيتها با بيشترين احتمال موفقيت، و بالاخره استفاده از عقلانيت در اقناع تأكيد ميكند.
پراگماتيسم ظريف در سياست
ظريف كه مردم ايران او را تا قبل از انتخابات اخير تنها با ظاهر اتوكرده و موفقيتهايش در عرصه بينالملل ميشناختند، در انتخابات اخير نشان داد كه چگونه ميتوان در عرصه ملي نيز با آستين بالا زدن، عرق ريختن و حرف حق را فرياد كشيدن يا به عبارتي با نوعي پراگماتيسم (عملگرايي) يك گفتمان مثبت را از حاشيه به متن آورد و به مركز خواستهاي مردم تبديل كرد. پراگماتيسم به زبان ساده يعني باور به اينكه هر چيزي را ميتوان با آثار آن سنجيد و آنچه كارآمدي خود را در عمل نشان بدهد، همان درست است. شخصيتهاي سياسي پراگماتيست مثل ظريف كمتر به نظريههاي سخت پايبند هستند. آنها تصميماتي ميگيرند كه بر اساس شرايط موجود، بهترين نتيجه را برايشان داشته باشد، حتي اگر اين تصميمها با باورهاي پيشينشان در تضاد باشد. براي مثال مهاتما گاندي كه همگي او را فردي ايدئولوژيك با اصل اوليه مبارزه بدون خشونت ميشناسيم در خلال مبارزاتش براي استقلال هند، در مواردي با بريتانياييها مذاكره ميكرد و روشهايي را به كار ميبرد كه حتي اگر با اصول اوليه او در تعارض بودند، به نتايج مطلوب ميرسيدند. از اين منظر، ظريف نمونهاي قابل توجه است كه نقش معمار و مجري اصلي سياست عملگرايانه حسن روحاني در عرصه ديپلماسي و مديريت بحران را ايفا كرد. او با مهارت بلاغي و تجربه بينالمللياش، مذاكرات برجام را پيش برد و كوشيد از ابزار تعامل براي رفع تحريمها و كاهش فشار اقتصادي استفاده كند. درواقع ظريف با رويكردي عملگرايانه بر دستيابي به نتيجهاي ملموس متمركز شد. پيام اخير ظريف به يهوديان جهان نيز - كه در آن بر تمايز هويت مذهبي اين قوم با سياستهاي اسراييل تاكيد داشت - در يك عبارت، تلاشي پراگماتيستي براي كاهش تنشها و جذب حمايت يهوديان غيرصهيونيست در جهان و در عرصه ديپلماسي عمومي بود. اين پيام ويدیويي ظريف دنباله تویيتي بود كه در شب سال نو يهوديان زده بود و در پاسخ به منتقداني كه ايران را به انكار هولوكاست متهم ميكردند، پاسخ داده بود كه انكار هولوكاست هيچگاه موضع رسمي ايران نبوده و فردي [محمود احمدينژاد] كه تصور ميشد اين كار را كرده، ديگر رفته است!