كاپيتانهاي تيمهاي ملي و گرفتن اقامت كشورهاي ديگر
آيا ايران براي شما كافي نيست؟
گروه ورزش
بياييد صريح صحبت كنيم. اقدام ورزشكاران و هنرمندان و در مجموع چهرههاي سرشناس ايراني براي كسب اقامت كشورهاي خارجي بازخورد جالبي بين مردم ندارد. اگر اين افراد كاپيتانهاي تيمهاي ملي پرطرفدار ايران نظير فوتبال و واليبال باشند كه اوضاع پيچيدهتر هم ميشود.
به گزارش روزنامه اعتماد، در سالهاي گذشته خيلي از ورزشكاران و سينماگران و خوانندههاي ايراني با وجود زندگي در ايران براي داشتن اقامت كشورهاي ديگر تلاش كردند. اين اقدامت كم و بيش به گوش مردم ميرسيد، اما شايد به خاطر فضاي سياسي خوشبينانهتر دهههاي قبل يا نبود شبكههاي اجتماعي يا هر دليل ديگري چندان برجسته نميشد. اما در چند سال گذشته شرايط متفاوت شده است. به بيان ساده مردم درست يا غلط تصور ميكنند آدمي در جايگاه يك سلبريتي پولدار وقتي براي گرفتن اقامت كشوري خارج اقدام ميكند يك هدف دارد: اينكه وقتي ديد هوا پس است فلنگ را ببندد و در برود. اين ذهنيت در مورد فرزندان مسوولان كه در كشورهاي خارجي روزگار ميگذرانند هم وجود دارد. مردم ميگويند اگر چنين نيست چرا تلاش ميكنيد پاسپورت يك كشور ديگر را داشته باشيد؟ شما كه پول داريد و در كشور خودتان هم زندگي ميكنيد و هر وقت دوست داشته باشيد، ميتوانيد به سفرهاي خارجي برويد، پس چرا دنبال اخذ شهروندي هستيد؟
در اين نوشته به صورت مشخص در مورد سه كاپيتان ورزش ايران صحبت ميكنيم. ميلاد عباديپور، مهدي طارمي و عليرضا جهانبخش.
در سال 1399 خبر رسيد ميلاد عباديپور، كاپيتان تيم ملي واليبال ايران كه در تيم اسكرابلچاتوف لهستان بازي ميكرد، اقامت لهستان را گرفته است. البته اين كلمه اقامت مترادف شهروندي يا همان داشتن پاسپورت يا دوتابعيتي شدن است؛ منتها به نسبت عبارات ديگر بار منفي ندارد. ميلاد عباديپور در توضيح اين اتفاق گفت: باشگاه به مناسبت نودمين سالگرد تاسيس تيم اين تابعيت را به من هديه داد كه قطعا عبارت دقيقي نبود.
در ارديبهشت امسال و در كشاكش پيوستن مهدي طارمي يكي از كاپيتانهاي تيم ملي فوتبال به باشگاه اينتر يك روزنامه پرتغالي فاش كرد مهدي به دنبال دريافت شهروندي كشور پرتغال است. روزنامه اوجوگو نوشت: «طارمي در ابتداي سال جاري ميلادي مجوز اقامت دائم در كشور پرتغال را به دست آورده كه يكي از شروط اساسي براي اخذ تابعيت اين كشور است.»
همين چند روز پيش عليرضا جهانبخش، كاپيتان ديگر تيم ملي فوتبال ايران هم رسما اعلام كرد به دنبال گرفتن اقامت هلند است و اصلا به خاطر همين همه پيشنهادهاي خارج از ليگ هلند خود را رد كرده و اين فصل پيراهن هيرنفين را به تن خواهد كرد. جهانبخش روز 17 آبان در استوري اينستاگرامش نوشت: «بعد از حدود ۳ ماه كه از نقل و انتقالات تابستوني و عدم انتخاب تيم من گذشته در طول اين مدت نقل قول، شايعات و نظرات مختلفي رو شنيدم. اما واقعيت ماجرا اين هستش كه من بعد از ۸ سال زندگي در كشور هلند اين شرايط برام به وجود اومد كه براي اقامت كشور هلند اقدام كنم بعد از مشورت با خانواده و از اونجا كه اين كشور مثل خانه دوم من هستش تصميم به انجام اين كار گرفتم. به دليل طول كشيدن پروسه اداري و مسيري كه بايد سپري ميشد اجازه خروج از اين كشور و امضاي قرارداد در كشور ديگر رو نداشتم.»
مسلما حق هر فردي در دنياست كه براي آينده خود و خانوادهاش بهترين برنامهريزيها را انجام بدهد. همانطور كه مثلا رامبد جوان با وجود اينكه در برنامههاي تلويزيونياش همه را به ماندن در ايران تشويق ميكرد فرزندش را در كانادا به دنيا آورد تا بتواند براي او اقامت اين كشور را بگيرد. از سمت ديگر هر انساني حق دارد مهاجرت كند، تابعيت مضاعف بگيرد يا كارهاي شبيه به اين. قطعا همه اين افراد براي تصميم خود دلايل منطقي هم دارند؛ مثلا عباديپور ميگويد براي تسهيل تردد در كشورهاي اروپايي و راحتي جابهجايي بين باشگاههاي قاره سبز اقامت لهستان را گرفته است. رسانهها ميگفتند طارمي ميخواهد اقامت پرتغال را بگيرد تا به عنوان سهميه اروپايي راهي اينتر شود كه البته چنين هم نبود، چراكه روزنامه توتو اسپرت چاپ ايتاليا فاش كرد: «مهاجم جديد اينتر با وجود تلاش براي اخذ تابعيت پرتغال به عنوان بازيكني غير اتحاديه اروپا از پورتو به اينتر پيوست.» جهانبخش هم ميگويد هلند خانه دومش است و حالا كه شرايط گرفتن اقامت آن كشور فراهم شده چرا اين كار را نكند؟
آنچه اين وسط باقي ميماند، مديريت افكار عمومي است. همانطور كه گفته شد مردم به واسطه شرايط خاص سياسي و اجتماعي ايران، به خاطر فشار اقتصادي و به دليل وضعيت منطقه خاورميانه كه هميشه درگير تنش است و اين روزها ايران هم قاطي ماجرا شده ذهنيت خاصي نسبت به ماندن در ايران و تلاش براي مهاجرت دارند. نرخ علاقه به مهاجرت هم كه هر روز در حال افزايش است. حال در چنين شرايطي وقتي ميبينند كاپيتانهاي تيمهاي ملي به عنوان يكي از نمادهاي همبستگي و اميد ايرانيان به راحتي از گرفتن اقامت كشورهاي ديگر ميگويند احساس بدي پيدا ميكنند. خيليها در اين شرايط احساس «تنها گذاشته شدن» ميكنند.
نميشود به كسي كه قصد گرفتن اقامت كشورهاي ديگر را دارد، گفت: نرو! آنچه بايد تغيير كند حتما فضاي كلي حاكم بر كشور است. آنچه بايد تقويت شود ميزان اميد مردم نسبت به آينده است. در عين حال نميتوان منكر مسووليتهاي اجتماعي كه روي دوش چهرههاي سرشناس ناخواسته گذاشته شده است، شد. به هر حال مردم اينها را ميبينند و سبك زندگيشان را تقليد ميكنند. از طرف ديگر نبايد فراموش كرد كه اگر عباديپور شده كاپيتان تيم ملي واليبال، اگر طارمي شده ستاره اينتر يا جهانبخش به ليگ برتر انگليس راه پيدا كرده و سالها در هلند فعاليت كرده با امكانات همين كشور و ماليات همين مردم بوده است. بستن بازوبند كاپيتاني تيمهاي ملي پرطرفدار و تيمي اين مسووليتها را بيشتر هم ميكند. خيليها شايد بپرسند شما بازوبند كاپيتاني تيم ملي كشوري را بر بازو مينشانيد كه به شهروندياش قناعت نداريد؟ آيا ايران براي شما كافي نيست؟ اينجاست كه آدم ميتواند ياد يكي از شعرهاي ماندگار استاد محمدعلي بهمني بيفتد كه همين چند ماه پيش از دنيا رفت:
تا گُل ِ غُربت نروياند بهار از خاك جانم
با خزانات نيز خواهم ساخت خاكِ بيخزانم!