• ۱۴۰۳ پنج شنبه ۲۴ آبان
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 5903 -
  • ۱۴۰۳ يکشنبه ۲۰ آبان

يادي از «امير قويدل» و «هادي اسلامي»

رخساره بهار در پاييز

اميد جوانبخت

«امير قويدل» 15 سال قبل در همان روزي درگذشت كه 85 سال پيش «هادي اسلامي» به دنيا آمده بود. هنرمندان خوشنامي كه خيلي زود از دست رفتند (اسلامي در 54 سالگي و قويدل در 62 سالگي) و دوران درخش‌شان نسبتا كوتاه بود.

«امير قويدل» در ابتداي دهه پنجاه از مشهد به تهران آمد.آشنايي با «ساموئل خاچيكيان» كارگردان نامدار آن سال‌ها بهترين شرايطي بود كه مي‌توانست راهي به سينما باز كند.او با نوشتن فيلمنامه «مرگ در باران/53» توانست نظر خاچيكيان را جلب كند و دستيار او در اين فيلم شود.اين همكاري با نوشتن فيلمنامه و دستياري در فيلم‌هاي اضطراب (54) و كوسه جنوب (56) نيز ادامه يافت.اين فيلم‌ها هر چند در دوراني كه موج فيلم‌هاي متفاوت به راه افتاده بود آنچنان نتوانست همچون آثار دوره اول خاچيكيان توفيق پيدا كنند، اما سكوي پرش خوبي براي ورود قويدل به دنياي سينماي حرفه‌اي بودند.او با كارگرداني قسمتي از مجموعه چنگك براي تلويزيون در كنار فيلمسازاني چون «جلال مقدم، محمد متوسلاني و فريبرز صالح» به تدريج فعاليت مستقل خود را آغاز كرد.قويدل پس از انقلاب، متاثر از فضاي حاكم بر سينما در آن سال‌ها با دو فيلم خونبارش (59) و برنج خونين (60) فعاليت فيلمسازي خود را شروع كرد كه خصوصا فيلم اول كه اتفاقي واقعي در همان دوران را با حال و هوايي مستند داستاني به تصوير مي‌كشيد، مورد توجه قرار گرفت.او در ادامه بر مبناي مبارزات ميرزا كوچك خان فيلمي ساخت كه به دليل طولاني شدن زمان آن تبديل به دو فيلم «ميرزا كوچك خان و سردار جنگل» شد و از جهت حجم و سختي توليد گامي فراتر از دو فيلم اول به حساب مي‌آمد.در آن سال‌ها خاچيكيان كه «عقابها» را به عنوان اولين فيلم پس از انقلاب خود مي‌ساخت در ميانه فيلم به دليل كسالت از قويدل خواست كه بخش‌هاي مانده فيلم را كارگرداني كند.اين فيلم پرحادثه كه بسيار مورد اقبال تماشاگران قرار گرفت فرصت دوباره‌اي شد براي همكاري قويدل و استادش.
علاقه‌مندي به داستان‌هاي پركشش و حادثه‌اي او را به سوي فيلمنامه «ترن» براي فيلم بعدي‌اش كشاند كه هر چند بهانه اتفاقات داستان يعني رساندن سوخت به شهرهاي دورافتاده و مقابله با سيستم حاكم، موضوعي باب طبع روز بود، اما فيلمبرداري موفق فرج حيدري (آن هم در شرايط بسيار سخت قطار در حال حركت در منطقه كوهستاني)، ريتم تدوين موثر، موسيقي خلاقانه مجيد انتظامي كه هيجان فيلم را دوچندان مي‌كرد (و از معدود آثاري است كه هنوز پس از چهار دهه شنيدني است) بازي متفاوت و اثرگذار فرامرز قريبيان با آن گريم متفاوت آن هم در شرايطي كه نقش تحرك فيزيكي خاصي ندارد و دوبله درخشان (خصوصا اسماعيلي و ناظريان)، همگي تحت كارگرداني سنجيده قويدل، فيلم را به مهم‌ترين و پرفروش‌ترين فيلمِ كارنامه قويدل تبديل كرد.هر چند قويدل با سر پر سودايي كه داشت در گفت‌وگويي مي‌گفت كه «ترن هم مرا راضي نمي‌كند.»
سينماي مورد تاييد مسوولان آن سال‌ها يعني فيلم‌هاي عرفاني كه در نيمه دوم دهه شصت به تدريج پس از «ناروني» بر اغلب فيلم‌ها سايه افكند، قويدل را بر آن داشت كه فيلم «دلنمك» را در همين فضا بسازد. فيلم خوبي كه خودش آن را بهترين اثرش مي‌دانست، اما توفيق چنداني در اكران نيافت.اين فيلم تنها همكاري هادي اسلامي با قويدل بود.فيلم بعدي او گالان با مشكلاتي كه حين ساخت پيدا كرد، فيلم موفقي نشد.در ابتداي دهه هفتاد قويدل تصميم گرفت به سمت سينماي مورد علاقه‌اش يعني فضاي پرتحرك و پليسي برود و «بندر مه‌آلو» را در اين حال و هوا در بندر زيباي انزلي به تصوير كشيد.فيلم بسيار خوش ساختي كه با شناخت قويدل از اين ژانر به يكي از بهترين فيلم‌هاي پليسي تبديل شد.
 «فرامرز قريبيان» با ظاهري متفاوت و باراني سفيد بلند، بازي ظريفي در اين نقش پرتحرك داشت و 5 سال پس از «ترن» توانست براي دومين‌بار در فيلمي از قويدل جايزه بازيگري جشنواره فجر را از آن خود كند.به خاطر دارم كه نمايش فيلم در جشنواره يازدهم فجر بسيار مورد استقبال قرار گرفت ولي متاسفانه در نمايش عمومي فروش چندان خوبي نداشت تا راه براي قويدل براي ادامه اين ژانر هموار شود. او چند سالي از فيلمسازي دور شد و با تحولات فرهنگي نيمه دهه هفتاد و مورد استقبال قرار گرفتن فيلم‌هاي عاشقانه او پس از حدود يك دهه توانست فيلم خوب «رخساره» را بسازد كه موضوعش علاقه يك دختر جوان به يك نويسنده سالخورده بود.
نكته جالب فيلم حضور محمدعلي سپانلو، شاعر نامدارِ معاصر در نقش اين نويسنده بود كه پس از تجربه نقشي كوتاه در آرامش در حضور ديگران (تقوايي، 47) و نقش اصلي فيلم «شناسايي» (محمدرضا اعلامي، 66) پذيرفته بود كه نقش مهمي را در اين فيلم بازي كند.متاسفانه اين فيلم آخرين حضور مهم قويدل در سينما بود و سلسله ناكامي‌هاي او در شرايط جديد پياپي شد.سريال بزرگي كه درباره زندگي محمدرضاشاه شروع كرد در همان اوايل با مشكلاتي روبه‌رو شد و با كناره‌گيري قويدل توسط كارگردانان ديگري پي گرفته شد، سريال‌هاي روح مهربان و ستاره سهيل نيز نشاني از توانايي‌هاي قويدل نداشت و در غبار زمان گم شدند.تنها سريال نسبتا موفق او «دايره ترديد» بود كه در دوراني ساخته شد كه پس از پخش چندين سريال پليسي خارجي و استقبال مردم از آنها، توليد سريال‌هايي داخلي با حال و هواي پليسي (نظير مزد ترس، كارآگاه علوي، سرنخ و...) به تدريج رايج شد.حضور فرامرز صديقي در شرايطي كه از نظر فيزيكي و صدا از دوران درخشش خود (دندان مار و دلشدگان) فاصله گرفته بود از ويژگي‌هاي اين سريال بود.فيلم ديگري كه با عنوان «شب روباه» قرار بود در ارمنستان بسازد با تصادفي كه در يكي از سفرهايش كرد به انجام نرسيد و مصدوميتش به تدريج با ظهور بيماري كبدي شرايط بغرنجي را پديد آورد.آخرين تلاشش در دوران بيماري براي ساخت فيلم «دوستي از جنس آتش» نيز ناتمام ماند.
امير قويدل كه روزگاري اهل ورزش و شنا و كوه بود در آخرين ديدارهاي‌مان ضعف بيماري او را از پا انداخته بود.ياد روزهايي مي‌افتم كه از استوديوي فيلمكار در خيابان كريمخان تا منزلش در ميدان 7 تير پياده مي‌رفتيم و او از خاطرات فيلم‌هايش مي‌گفت...يادش بخير. 
 «هادي اسلامي» هم كه دهه‌هاي چهل و پنجاه را به كار تئاتر مشغول بود، پس از انقلاب كه از يكسو فعاليت‌هاي تئاتري بسيار محدود شده و از سوي ديگر با محروميت فعاليت بازيگران زيادي از سينماي پيش از انقلاب، نياز به ورود چهره‌هاي جديدي به سينما بود، با فيلم‌هاي «موج توفان/احمدي، 59» و دست شيطان «زندباف/60» به سينما آمد و خصوصا در فيلم دوم كه كار نسبتا خوش‌ساخت با داستاني جاسوسي معمايي بود، نقش مهمي داشت كه جلوه خوبي پيدا كرد.او به تدريج پركار شد و فيلم‌هاي «مرگ سفيد، ملخ‌زدگان و مترسك» را در مدت كوتاهي بازي كرد كه اغلب نقش‌ها ويژگي خاصي نداشت.متاسفانه همكاري با كارگردان خوش‌فكري چون جلال مقدم نيز در فيلم «آشيانه مهر» به نقش ماندگاري منجر نشد.اما همكاري‌اش با «يدالله صمدي» در فيلم «اتوبوس» و نقش راننده قدي كه اولين اتوبوس را به روستا مي‌آورد، با طنز موقعيتي كه ماجراهاي حيدري-نعمتي داشت و با بازيگر مقابل خوبي چون «حميد طاعتي» بسيار مورد استقبال قرار گرفت و جايزه جشنواره فجر را نيز برايش به ارمغان آورد. او پس از اتوبوس فيلم‌هاي «آوار (الوند/64)، ميهماني خصوصي (هدايت/65)، بهار در پاييز (فخيم‌زاده/66) و شاخه‌هاي بيد (احمدجو/67)» را كار كرد كه هر چند فيلم‌هاي خوبي بودند، اما به دليل فيلمنامه پرشخصيت آنها نقش «اسلامي» آنچنان شاخص نبود.فيلم مقاومت (نيك آذر/65) تنها فيلم جنگي كارنامه‌اش و فيلم‌هاي قصه زندگي (شجاعي/65)، جهيزيه‌اي براي رباب (شايقي/66) نيز جاي درخشش آنچناني براي او نداشت.اما در اواخر دهه شصت چند نقش مهم پياپي او را به اجر سال‌ها تلاشش رساند.انتخاب «اسلامي» براي شخصيت اصلي فيلمي از «مسعود كيميايي»، كارگرداني كه قدر بازيگر را مي‌داند به نوعي مهم‌ترين نقطه عطف كارنامه او را رقم زد.نوري روزنامه‌نگاري كه سال‌ها با تنهايي خو كرده، به دنبال متهم شدن برادر بزرگش به قتل با اقدام براي آوردن شاهد اصلي به دادگاه از همه توان و جانش مايه مي‌گذارد تا همچون مرادش محمد مسعود درست و حسابي كلكش كنده شود.يكي از بهترين شاه نقش‌هاي آثار كيميايي كه نصيب اسلامي شد و با شيوه كارگرداني، عمق، نوسانات و ديالوگ‌هايي كه شخصيت داشت همه داشته‌هاي سال‌ها تجربه «اسلامي» را عيان كرد.اسلامي با درخششي كه در اين نقش داشت تا يك قدمي دريافت جايزه بازيگري جشنواره هفتم رفت ولي به دلايل نامعلومي از دريافت آن ناكام ماند و اين ناكامي در بهترين نقطه كارنامه‌اش تاثير بدي در او به جاي گذاشته بود.حضور در نقش پيرمردي عارف مسلك در فيلم خوب «دلنمك» تنها همكاري‌اش با قويدل و پيرمردي كه به دنبال ازدواج مجدد است در فيلم طنز موقعيت «خواستگاري» (فخيم‌زاده) از نقش‌هاي موفق او به حساب مي‌آيد.نقش شريك مال‌دوست و شارلاتان او در فيلم خوب شتابزده (فخيم‌زاده/70) يكي از موفق‌ترين همكاري‌هايش با فخيم‌زاده به حساب مي‌آيد.او در همان سال در فيلم «ساده‌لوح» نيز براي فخيم‌زاده بازي مي‌كند.در «طعمه» تنها ساخته «فرامرز صديقي» در نقش معلم بازنشسته‌اي كه درگير مواد مخدر شده، حضور موثري داشت خصوصا بده‌بستان‌هاي بازي‌اش با قريبيان (شاگرد قديمي‌اش) در چند سكانس به خوبي در فيلم به چشم مي‌آيد.او در فيلم تبعيدي‌ها (يكي از معدود ساخته‌هاي خوب جهانگيري) نيز همين ارتباط را با قريبيان ادامه داد و لحظات موثري را رقم زد.آخرين نقش مهم اسلامي در فيلم «قطب مخوف» زنده‌ياد شيخ بابايي بود كه در نقش يك ضد قهرمان حضور خوبي داشت ولي متاسفانه فيلم نمايش عمومي نداشت و زحماتش ديده نشد.آخرين نقش‌آفريني در بدل (جهانگيري) بود كه متاسفانه با درگذشتش نيمه تمام ماند.اسلامي بازيگري مستعد و با اخلاق بود كه متاسفانه در طول كارنامه حدودا 14 ساله‌اش در سينما كمتر همكاري با كارگرداناني مولف و نقش‌هايي موثر و ماندگار نصيبش شد.او تجربه حضور در سريال‌هايي چون «سمك عيار، روزگار وصل، هشت بهشت و مرغ حق» را نيز داشت كه نقش‌آفريني‌اش در آخري در نقش مدرس بيشتر به ياد مانده است. هادي اسلامي اگر بود در آستانه 85 سالگي قرار داشت، اما حيف كه بيش از سه دهه است كه سينماي ايران محروم از حضور او است...او در ابن‌بابويه خفته است...يادش گرامي... .  

 

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون