فلسطين به روايت فلسطيني
«فراتر از واپسين آسمان» كوششي است كه دو هدف عمده در پيش رو دارد: اول، ارايه هويت فلسطينيها به عنوان يك گروه انساني كه زندگيشان بسي پيچيدهتر و متفاوتتر از تبليغات سرسامآور است؛ دوم، تاكيد بر چندگونگي تجربهها و هويتهاي فلسطيني.
نويسنده در جايجاي كتاب اشاره ميكند كه چگونه هويت فلسطينيها نفي شده است و چگونه روايتهاي بيشمار از زندگي آنها -چه توسط بيگانه و چه توسط خودي- با نماياندن گوشهاي از واقعيت به عنوان تمامي آن، به نفي گونهگوني زندگي فلسطينيها منجر ميشود.
ادوارد سعيد مدرس دانشگاه، روشنفكر و نويسنده مسيحي فلسطيني-امريكايي در سال ۱۹۳۵ در بيتالمقدس به دنيا آمد. خانواده او از اعراب آنگليكان محافظهكار بودند. سعيد تا سن دوازده سالگي ميان قاهره و بيتالمقدس در رفت و آمد بود و هر چند در سال ۱۹۴۷ در آكادمي سن ژرژ بيتالمقدس پذيرفته شده بود، به علت تشكيل اسراييل و آغاز درگيري و تنش ميان مردم فلسطين و صهيونيستها همراه با خانواده به قاهره مهاجرت كردند و سپس رهسپار امريكا شدند.
خودش درباره تنوع محيط كودكياش مينويسد: «من با اسمي بريتانيايي و نام خانوادگياي عربي، بهطور آزاردهندهاي در ساليان نخست زندگيام در فلسطين و بعدها در مصر، دانشآموزي غيرعادي به شمار ميرفتم. با نامي انگليسي و گذرنامهاي امريكايي و با اين همه بدون هويتي مشخص بودم. عربي زبان مادري و انگليسي زبان مدرسهاي من بود و پيوندي غيرقابل تفكيك بين آنها وجود داشت. من هرگز پي نبردم كدام يك از آنها زبان نخست من است.»
سعيد در كتاب خاطراتش شرح ميدهد كه با وجود برخورداري از مزاياي بسياري، كودكي و نوجوانياش بهگونهاي هراسان در فلسطين، مصر و لبنان سپري شد و زندگي خود و خانوادهاش همواره در سايه آوارگي و غربتي بود كه توسط صهيونيستها تحميل شده بود.
او در اين باره مينويسد: «پذيرفتن اين واقعيت هنوز هم براي من سخت است كه بسياري از محلههاي شهر، كه من در آنجا به دنيا آمدم، زندگي كردم و در آنها احساس در خانه ماندن داشتم، همه توسط مهاجران لهستاني، آلماني و امريكايي از ما گرفته شدند؛ آنها شهر را تصرف كردند و نمادهاي منحصر بهفرد استقلالشان را در آن برافراشتند، آنها مكاني براي زندگي فلسطينيها باقي نگذاشتند.»
اين روشنفكر فلسطيني-امريكايي تجربه آوارگي و بيمكاني خود و خانوادهاش را چنين به زيبايي وصف ميكند: «فلاكتِ نداشتن وطن يا نداشتن مكاني كه بشود به آنجا برگشت، حمايت نشدن از سوي قدرت يا نهادهاي ملي و اينكه گذشته ديگر چيزي نيست جز افسوسي تلخ و نوميدوار و زمان حال چيزي نيست جز تلاشها و دلهرهها و به صف ايستادنهاي روزانه به اميد يافتن كار، و چيزي در ميانه نيست، جز فقر و گرسنگي و تحقير.»
سعيد پس از مهاجرت به امريكا با وجود همه اين مشكلات به دانشگاه پرينستون رفت و در ۱۹۵۵ ميلادي موفق به دريافت مدرك كارشناسي از آن دانشگاه شد. در همين سال، براي ادامه تحصيل وارد دانشگاه هاروارد شد و در ۱۹۶۰ ميلادي مدرك كارشناسي ارشد و در ۱۹۶۴ ميلادي مدرك دكتري خود را در رشته ادبيات انگليسي دريافت كرد. در همين زمان در دانشگاه كلمبيا مشغول تدريس شد و تا پايان زندگي، استاد زبان انگليسي و ادبيات تطبيقي در آن دانشگاه بود. همچنين رييس دانشكده ادبيات تطبيقي دانشگاه كلمبيا را در نيويورك برعهده گرفت.
شخصيت سعيد شديدا تحت تاثير مادرش بود و به گفته خودش «حس ميهندوستي فلسطيني» را وامدار اوست. پدرش، اما نااميد بود و به فرزندش ميگفت: «همه چيز را از دست داديم و كاري از دستمان ساخته نيست، حكمت حكم ميكند به اكنون و آينده توجه كنيم.»
سعيد تنها يك سال پس از فوت مادرش، فهميد مبتلا به سرطان خون است و تصميم گرفت با همسرش مريم و دو پسرش براي اولينبار به فلسطين سفر كند تا سرزمين ريشهها و خانه و خانواده را نشانشان دهد.
تجربه بازگشت براي سعيد توامان تلخ و نوستالژيك بود: «در سال ۱۹۹۲ بعد از ۴۵ سال، براي نخستينبار موفق شدم به فلسطين برگردم و خانه قديميمان در غرب اورشليم را ببينم، خانهاي كه در آن به دنيا آمده بودم. به علاوه به ناصره رفتم و خانهاي را ديدم كه مادرم در آن بزرگ شده بود؛ بعد به ديدن خانه عمويم در صفد رفتم و بعد و بعد...، اما اكنون كسان ديگري در اين خانهها سكونت داشتند...
«فراتر از واپسين آسمان» نوشته ادوار سعيد با ترجمه حامد شهيديان به همت انتشارات هرمس منتشر شده است.