دو پاتل، بازيگر مولف هندي-بريتانيايي در اولين تجربه كارگرداني خود با نام «مرد ميموني» برخلاف سابقه بازيگرياش كه در بسياري موارد نقش بيگانهاي شرقي را ايفا ميكند، به سرزمين مادري خود بازگشته و با ساخت تريلري مهيج، «جان ويك» را به خيابانهاي بمبئي آورده است، بايد اعتراف كرد مرد ميموني در مقايسه با جان ويك در فرم و اجرا از اين فيلم پيشيگرفته و خود را از اتهام به يك اثر تقليدي بيرون كشانده. نگاه اگزوتيك پاتل به هند و تلفيق آن با سبك نئونوآر در خلق مرد ميموني، اثر پاتل را از يك اكشن سرگرمكننده فراتر ميبرد و آن را بدل به تفسيري اجتماعي-سياسي از هند ميسازد. پروتاگونيست با استفاده از كهنالگوي سفر قهرمان و با هدف انتقام كه يكي از تمهاي كاربردي نئونوآر است، سفر خود را آغازميكند، ولي در ادامه از هدفي فردي فراتر ميرود و انتقامي ملي را از پيشواي فاسد آيين هندو ميگيرد.
پاتل در مردميموني نيروهاي افراطي مليگراي هند، يعني حزب بهاراتياجاناتا (BJP) را نشانه ميرود و آن را در كسوت بابا شاكتي، نماد مشاوران مذهبي و سياستمدار مليگراي هند همچنين نماينده حزب مورد حمايت او ظاهرميكند. حزب بهاراتياجاناتا در سال 1980 تاسيسشد و با تخريب مسجد تاريخي بابري توانست از سال1998 تا 2004 قدرت خود را ثبيتكند. اين حزب در سال 2014 با نخستوزيري «نارندرا مودي» از رهبران حزب مليگراي بهاراتياجاناتا به عنوان جريان اصلي سياسي هند درآمد.
بازگشت به خاطرهاي هولناك
با تصويب قوانين تازه شهروندي و متمايزساختن مسلمانان و مسيحيان از پيروان مذاهبي با منشا هندي (هندو، سيك و بودايي) در سال 2019، اعتراضات وسيعي عليه حزب تندرو بهاراتياجاناتا شكلگرفت كه با مصادره اموال تظاهراتكنندگان توسط «يوگي آويتيانات» پاسخدادهشد. اقدامات آويتيانات، وزير ارشد ايالت اوتارپرادش، بزرگترين ايالت هند با 200 ميليون جمعيت عليه مسلمانان، همسو با رويكرد مركزي هند و شخص مودي بود. در مرد ميموني تداعيهاي مكرر كيد (قهرمان) و بازگشت به خاطرهاي هولناك از مصادره، سوزاندن زمينهاي مردم وكشتار معترضان ازجمله مادر او، يادآور همين واقعه است و اينگونه داستان شكلميگيرد.
با به قدرت رسيدن مودي، پروپاگاندا بر ضد اسلام شدت گرفت و حملات به مسلمانان به ويژه در ايالت پرادش بيشتر شد. پاتل از تصاوير مستند اعتراضات عليه مودي استفادهميكند و در ابتداي پرده سوم صراحتا با نمايش پلاكاردهاي «كشتن مسلمانان را متوقفكنيد» و «مسلمانان را نجات دهيد» توسط مخالفان، عملكرد مودي را به نقد ميكشد. در فيلم، شاكتي با القاي دزديدهشدن ارزشهاي هندو توسط مردم غيرهند و در سخنرانيهايش موجب خشونتهاي فرقهاي ميشود و در واقعيت نيز اين پروژه سياسي توسط مليگرايان افراطي با هدف همگونسازي جمعيت هند و بدلكردن مسيحيان و مسلمانان به شهروندان درجه دو صورتپذيرفته است، به اين ترتيب 966 ميليون هندي متحدشده و 200 ميليون مسلمان به حاشيه راندهشدهاند. در كنار سياستمداران مليگرا، يك گروه شبهنظامي افراطي (RSS) حضوردارد كه به يكپارچهسازي مذهب در هند كمك ميكند و در بسياري از اقدامات خشونتآميز عليه مسلمانان سهيم است. رانا سينگ، رييس پليس نماينده اين گروه شبهنظامي است كه به عنوان مدافع بروكراسي افراطگرايان به خشونتهاي فرقهاي دامن ميزند و مطلقگرايي قومي را وسعت ميبخشد. در سال 2002 قتلعام خشونتآميزي عليه مسلمانان در ايالت گجرات، ايالت اجدادي پاتل زماني كه مودي وزير ارشد آن ايالت بود، رخداد كه قطعا خاطره آن در نگارش مرد ميموني تاثير داشته است. رييس پليس، بابا شاكتي و سياستمدار سهگانه ناسيوناليسم سياسيشده هندو را نمايشميدهد كه در تمامي سخنرانيها اين سه ضلع كنار يكديگر هستند، پاتل دو ضلع آن يعني شاكتي و رييسپليس را نابود ميكند، اما سياستمدار جان سالم به درميبرد.
سينماي «پساگانديسم»
مرد ميموني ميدان پديداري خشم و خشونت است، مليگرايان هندو از ايمان براي توجيه اقدامات خشونتآميز خود استفادهميكنند و در برابر چنين تفكري نميتوان «ملايمت» گاندي را به عنوان عاليترين وظيفه انساني بهكاربست و رنج مدام و صبربينهايت آن را براي رسيدن به حق به عنوان هدفغايي به دوش كشيد. گاندي مرد ميموني تنها يادبودي روي روپيههاي رنگارنگي شده است كه ميان ضعيف و غني دست به دست ميشود و كارگردان سعي در بهتصويركشيدن آن دارد. چنين سينمايي را بايد سينماي «پساگانديسم» ناميد كه صبرش لبريز شده و طبق گفته پاتل از ايمان به مثابه سلاح بهرهميگيرد.
فيلم پاتل علاوهبر نقبزدن به سياست هند و نمايش نابرابريهاي اجتماعي، داراي ارجاعات متعددي به اساطير و حماسه باستاني هند، رامايانا است كه شامل داستان لرد هانومان (خداي نيمهانسان و نيمهميمون) فداكارترين خدمتگزار لرد راما (شخصيت اصلي رامايانا) و جنگجوي مسير عدالت ميشود، بسياري از روايتهاي راما با ناسيوناليسم معاصر هندو مرتبطاست. هانومان منعكسكننده ارزشهاي هندو است و پاتل در جامعه طبقاتي هند به اشكال مختلف اين خداي ميمون را نمايش ميدهد. الهام گرفتن از هانومان به عنوان يكي از محبوبترين خدايان هندو را ميتوان ابزاري براي نقد ناسيوناليسم كنوني هندو در فيلم پاتل دانست، ميموني كه با شجاعت قصد دارد هندوئيسم را از تفرقهاندازان رهاكند و جلوهاي ديگر از اين آيين نمايشدهد؛ علاوه بر اين دليل انتخاب پاتل را ميشود وجود مفاهيم اصلي هندوئيسم در اين داستان دانست، مفاهيمي نظير تانترا (بافندگي) تنيده بودن و اتصال همه موجودات زنده به يكديگر، برهما چاري (خودكنترلي) كنترل تمايلات دنيايي براي رسيدن به چيزهاي مهمتري مانند كمك به ديگران، هندو كورپ و ساندرا به معناي اينكه اگر از لحاظ ظاهر زشت باشيد و هندوي خوبي شويد در درون زيبا خواهيد شد، روپين (شكلدادن) حذف موانع با كوچك و بزرگشدن در برابر حريف. پاتل از هانومان به عنوان يك روايت روحاني در ارتباط با سفر قهرمان داستان استفادهميكند. هانومان با اعطاي قدرتهاي بيشمار از جانب خدايان به او، بيباك و بياحتياط است و هنگام گرسنگي، خورشيد را انبهاي آبدار ميبيند و آن را ميربايد، صاعقه ايندرا (خداي جنگاوري) فكاش را ميشكند (هانومان به معناي فك از ريختافتاده است) و توسط شيوا احيا ميشود، كيد نيز در برخورد اول با رانا سينگ بدون نقشهاي دقيق دست به انتقام ميزند و با افتادن در رود گنگ و به هوشآمدن در معبد شيوا آماده تقويت اراده براي دگرگوني و پاگذاشتن به مرحله بعدي سفر خود ميشود. نگهبان معبد شيوا مانند يك گرو كيد را از ترسهايش ميرهاند و كيد با نواي طبلا، ساز سنتي هندوستان سه عنصر ذهن، بدن و روح خود را پرورش ميدهد و به ميدان مبارزه بازميگردد. نمادپردازي در مرد ميموني به هانومان، نماد شجاعت محدود نميشود، حريف كيد در بوكس خياباني مار كبراست، هندوها به مار نگرشي دوسويه دارند و مرگ و بينهايت را از آن برداشتميكنند. مدير رينگ بوكس، نماد ببر دارد كه در منوسمرتي (متون هندوئيسم جزيي از سمرتيها بهمعناي قانون) كسانيكه از آزار ديگران لذت ميبرند به عنوان حيوانات گوشتخوار مانند ببر به دنيا ميآيند، مدير بخشي از جهان بيعدالت و خونريز را ادارهميكند و از نياز افرادي مانند كيد در جهت منافع خود بهرهميگيرد، همينطور ببر شناختهشدهترين مركب شاكتي و مظاهر او است. نماد بابا شاكتي شير است، شير نيز مانند ببر نماد سلطنت، عظمت و قدرت فرماندهي است. ببر و شير تهديدي براي صاحبان گاو، مقدسترين حيوانات و مظهر تمامي خدايان به شمارميآيند. علاوه بر اين، شاكتي به معناي قدرت در فلسفه و الهيات هندو بعد فعال الوهيت است و قطب مكمل گرايش الهي به سكون را شامل ميشود. شاكتي به چند وجه اشاره دارد: «تعريف كلي آن انرژي پويايي است كه مسوول ايجاد، نگهداري و نابودي جهان است. اين انرژي به عنوان انرژي زنانه شناخته ميشود، زيرا شاكتي مسوول خلقت است و بدون او هيچ چيز در جهان اتفاق نميافتد، اوست كه شيوا را براي ايجاد تحريك ميكند» و به مثابه همسر خدايان شمرده ميشود. بابا شاكتي نيز قصددارد چنين تصويري از خود به مثابه راهبر جامعه هندو بسازد كه بدون او حيات و ادامه غيرممكن خواهد بود.
جراحتي ناشي از خشونت و بيعدالتي
زن در فيلم پاتل نقش بسيار پررنگي دارد و رومانتيسم اثر او با حضور مادر طبيعت، مادر سرزمين، مادر كيد و سيتا، دختر نجيبخانه كويينز شكلميدهد. همه اين نمادهاي زنانه در فيلم يك ويژگي مشترك دارند و آن داشتن جراحت است، جراحتي ناشي از خشونت و بيعدالتي. تناقضات هندوئيسم در مورد زنان بسيار است. با وجود اينكه بيشتر الهههاي هند زن هستند و در ريگ ودا، كتاب مقدس آيين هندو از انرژي زنانه به مثابه جوهر جهان ياد ميشود، اما وضعيت زنان و قوانين موجود در هند تحت سيطره تبعيض جنسيتي غيرقابل باوري است؛ مرد ميموني بر اين باورهاي غلط دستميگذارد. در داستان هانومان پرنسس سيتا، همسر راما توسط پادشاه شيطان، راوانا ربودهميشود و هانومان براي آزادي او ميشتابد، كيد نيز قصددارد با نابودي نجيبخانه كويينز، دختري هندي به نام سيتا را از تنفروشي نجات دهد، او با تمرين تيراندازي روي ديواري پر از پوسترهاي فيلمهاي رومانتيك هندي مانند ازدواج عاشقانه (توليد سال 1984، اثر مهول كومار) به ارتباطات بيعشق و اجباري ميان خانوادههاي هندي ميتازد. رسم دوداسي (دو به معناي خدا و داسي به معناي كنيز: كنيز خدايان) با الهامگرفتن از اساطير و آموزههاي ودا، روسپيگري مقدسي را به نام مذهب ميان مردم هندو سبب شد كه در آن خانوادههاي هندو دختري را نذر معبد كرده و او به همسري زائران و كاهنان درميآمد، به نظر ميرسد نمايش تمتع از زنان در مردميموني برخاسته از اين رسم باشد، البته با نمايش فحشا در مناطق پست شهر، پاتل فقر را عامل اصلي اين مساله ميداند كه در هند امري بسيار شايعي است و برخي خانوادههاي هندي دختران خود را اينگونه به كار واميدارند.
زمانيكه كيد در ادامه مبارزهاش به نگهبانان معبد شيوا پيغام ميرساند كه «وقت آن رسيده تا به ياد بياورند چه كسي هستند»، در اصل به تمام اقليتهاي هند پيامي را ميدهد. نگهبانان معبد شيوا در ميدان جنگ ساري رنگارنگ هندي را به عنوان لباس رزم به تن دارند و با شمايل وحشتآور و نابودگر خداي شيوا ظاهر ميشوند، درحالي كه سيتا، دختر هندي در نجيبخانه كويينز براي جلب مشتري ناچار به تن كردن لباسهاي شب اروپايي است؛ اين صحنهها گفتوگوي فالاچي با راج كوماري را به يادميآورد كه در آن به اهميت ساري و دفاع زنان هند از لباس مليشان در برابر سيل لباسهاي اروپايي و مقابله با كارخانههاي منچستر و لانكشاير ميپردازد، كارخانههايي كه در حال نابود ساختن كارخانههاي چيت و ابريشم هندي بودند. اهميت اين لباس براي زنان هند به عنوان يك پرچم و نه تنها يك لباس موجب ساتيآگواها (مبارزه مسالمتآميز) شد و زنان زيادي را روانه زندان كرد و از آنها «پروانههاي آهنين» ساخت، پاتل نيز از ساري به عنوان لباس مبارزه عليه دشمن استفادهميكند.
تاكيد زياد بر تكرار تاريخ
در سراسر فيلم حضور هيولايي در كمين حس ميشود. تماشاگران بوكس خياباني بعد از به خاكافتادن حريف، توسط كيد، با فرياد از او ميخواهند هيولا را بكشد، آنها غافل از اينكه هيولاي واقعي بيرون از رينگ مشتزني همهجا سايهافكنده و در حال بلعيدن سرنوشتشان است، براي بردن چند روپيه بيشتر بر سر مرگ و زندگي يكي شبيه خودشان قمار ميكنند، اما كيد سلاح را در برابر مردم زمين مياندازد و به سراغ هيولاي اصلي ميرود. هيولاي پاتل همان هيولاي «هانا آرنت» در تفسير «ابتذال شر» است، هيولاهايي شبيه به آيشمن كه تصاوير مرسوم هيولا را برهم ميزند و شرِ مقيم را در همسايگي نمايش ميدهد كه از دل بروكراسي مدرن سربرآورده است و تحت حمايت قانون دست به جنايات هولناكي ميزند، تنها با اين تفاوت كه در هند شرواني ميپوشد و در آلمان كت و شلوار. پاتل تاكيد زيادي بر تكرار تاريخ دارد، در طبقه ويژه هتل كويينز كه محلي براي عياشي صاحبان قدرت و ثروت است، سراسر تالار نقاشيهايي از مهاراجههاي هندي آويخته شده است؛ ازجمله تابلويي از مراسم ازدواج كريشنا راجا واديار چهارم، بيست و چهارمين مهاراجه پادشاهي ميسور كه از سال 1884 تا زمان مرگش 1940از ثروتمندترين مردان جهان در هند فقير بود. مهاتما گاندي سادهزيست به دليلي دستاوردها و اصلاحات در هند، او را «راجارشي» به معناي «پادشاه مقدس» ناميد و پيروانش را راما راجيا توصيفكرد، پادشاهي ايدهآل شبيه به حكومت لرد راما. سلطنت او را «عصر طلايي ميسور» مينامند و او را «پدرميسور مدرن» ميدانند. هنگام مبارزه كيد و نگهبانان معبد شيوا در هتل، خون به صورت مهاراجه روي تابلوي نقاشي شتكميزند، انگار پاتل او را شاهدي بر سرنوشت هند ميگيرد و جرج اورول آن را بهتر بيانكرد: تاكنون در جهان هيچ تحول تاريخي به وقوع نپيوسته مگر عوض شدن نام اربابان! در نگاه اول به نظر ميرسد مرد ميموني تماما در دفاع از سنت است، درحالي كه با بررسي دقيقتر، فيلم پاتل كنايهاي به سنت و تقدسگرايي دارد. او خدايان ويشنو (نگهدارنده و حافظ جهان)، لاكشمي (نخستين مادر جهان) و شيوا (خداي نگهدارنده آسمان و زمين) را مجسمههاي كوچكي روي صفحه شطرنج تصوير ميكند و در معبد شيوا خداي دست و پا شكستهاي را نشانميدهد. پاتل با سرنوشت تراژيك خود در شب جشن ديوالي (جشن مذهبي آيين هندو، غلبه نور بر تاريكي و خير بر شر؛ در شمال هند اين جشن براي بازگشت سلطنت راما به همراه سيتا، لاكشمانا و هانومان برگزارميشود) درست مقابل نقاشي سرخ رنگ نبرد لانكا (نبرد راما و هانومان با راوانا) كنايهاي به داستان ناميرايي خدايگاني چون هانومان ميزند، اينكه هيچ يك از خدايان برخلاف داستان هانومان به كمك او نميشتابند و قادر به تغيير سرنوشت او نيستند. در آخرين تكگويي سكانس پاياني، قهرمان مانند نيايشهاي مادرش به يكتاپرست بودن خود با اين عبارت تاكيد ميكند: «خدايا تو را ميپرستم.» قهرمان به زمين ميافتد و مردم مشغول خدايان اساطير خود با شمايل هراسانگيز در خيابان هستند، همانطور كه كريشنا مورتي، نويسنده هندي ميگويد: «وقتي خداي قهرمان وجود ندارد، چه چيزي باقي ميماند، اين نشان ميدهد كه ما بايد قهرمان خود باشيم.»