دقيقه 87 بازي ايران و قرقيزستان، يك دقيقه تاريخي براي فوتبال ملي ما شده است؛ دقيقهاي كه مشهورترين بازيكن تيم ملي در عرصه بينالمللي در حالي كه بازي جريان طبيعي خودش را طي ميكند، كنار زمين ميآيد و در واكنش به شعارهاي تند سكوها خطاب به سرمربي تيم ملي، پيشاني او را ميبوسد.
تا امروز كم نبودهاند بازيكناني كه در پاسخ به انتقادات تند و كند از سرمربي تيم پشت او درآمده و از مربيشان حمايت كرده باشند اما اينكه كاپيتان تيم ملي با شهرتي بينالمللي، در جريان يك مسابقه رسمي و در حالي كه بازي هنوز به انتها نرسيده رودرروي هزاران تماشاگر منتقد بايستد و جلوي دوربينها از سرمربياش حمايت كند، بيشك اقدامي كم سابقه (اگر نگوييم بيسابقه)، ماندگار و تاثيرگذار است.
بوسه مهدي طارمي بر پيشاني امير قلعهنويي نشان ميدهد كه تغيير نسل در فوتبال ايران وقتي با تجارب بينالمللي كسب شده در بالاترين سطوح فوتبال جهان آميخته شود، نماد و سمبلي از حرفهايگري توام با احساسات خاص ايراني را خلق ميكند.
امروز مهدي طارمي مهاجم اينتر ميلان است. اينتر هم فقط يك نام در بين نام صدها باشگاه معتبر در كشورهاي مختلف نيست بلكه يك برند با عقبهاي از افتخار و اعتبار در كشوري است كه بالاترين سطح فوتبال در جهان را به نمايش ميگذارد. آموزههاي حرفهايگري در اين سطح به هر كه عضو باشگاههاي كشورهاي صاحب سبك باشد منتقل خواهد شد. طارمي پيش از آن هم براي سالها در ديگر تيم برتر اروپا – پورتو- آنقدر با اصول حرفهايگري در فوتبال آشنا شده بود كه بداند چه زماني و چگونه بايد از چه كسي دفاع كند يا به انتقاد از او بپردازد.
اين مهدي طارمي كه همچون ديپلماتهاي كاركشته درك كرده قبل از به كار بردن هر واژه بايد آن را سبك سنگين كند تا براي رساندن پيامش به مخاطب بهترين كلمات مورد استفاده قرار بگيرد يا بدون به كار بردن واژه و صرفا با زبان بدن منظورش را بيان كند، با مهدي طارمي سالهاي دور كه تحت سيطره احساسات صرف قرار داشت به كل متفاوت است. او حالا مانند يك معلم كه دورههاي پيش از تدريس را گذرانده، شيوه آموزش در سر كلاس درس را خوب فرا گرفته و آموختههايش در عرصه فوتبال مدرن اروپا را در زمين به نمايش ميگذارد تا نشان دهد كه مهدي طارمي اين روزها فرسنگها از آن بازيكن سرخوش و پر حاشيه سالهاي دور جدا افتاده است.
آن طارمي، اين طارمي
ماجراي پر از جنجال و كشدار «طارمي – ريزه اسپور تركيه» را يادتان هست؟ تابستان 8 سال پيش كه اين بازيكن در ميانه كودتاي نظامي رخ داده در آن كشور قيد حضور در باشگاه ترك را زد و به رغم امضاي قراداد با ريزه اسپور (هر چند خودش ميگفت قرارداد نبوده و تفاهمنامه بوده!) سرخود به ايران بازگشت، باعث شد تا فيفا، هم او و هم باشگاه پرسپوليس (كه فدراسيون جهاني فوتبال معتقد بود در اين نقل و انتقال مقصر بوده) را طي حكمي سنگين محروم كند. تفاوت آن چهره از طارمي با چهرهاي كه پنجشنبه شب هفته پيش در فولاد شهر مشاهده كرديم از زمين تا آسمان متفاوت است.
او حالا يك بازيكن كامل، يك راهنما براي تيم ملي و معلمي است كه دورههاي پيشنياز براي تدريس حرفهاي را در اروپا گذرانده و به مقصد نهايي همه توپهايي تبديل شده است كه بازيكنان جوانتر تيم ملي براي آنكه افتخار رساندنش به پاهاي او را در كارنامهشان ثبت كنند از يكديگر سبقت ميگيرند. اين نتيجه تغيير نسل فوتباليستها در سايه آموزههاي پيشرفته ورزشي و در پيش گرفتن سبك زندگي كاملا حرفهاي و مدرن در بالاترين سطوح فوتبال و شيوههاي زيستن در جهان است كه باعث شده است مهدي طارمي دقيقه 87 بازي تيمهاي ملي ايران و قرقيزستان را در تاريخ ورزش ماندگار كند.
او حالا بزرگ و حرفهاي شده است
بعداز ظهر هشتم آذرماه سال 1376 كه غزال تيزپاي ايران - خداداد عزيزي- با رساندن توپ به تور دروازه «مارك بوسنيچ» استراليايي، «تري ونبلز» را تا مرز سكته پيش برد و ايران را در انتهاي مسير طولاني و سنگلاخي مقدماتي جام جهاني 98 به فرانسه رساند، مهدي طارمي 5 سال و نيم بيشتر نداشت. بعيد است او امروز چيزي از وقايع هشتم آذرماه سال 1376 را به ياد داشته باشد اما اين باعث نميشود كاپيتان تيم ملي در كنفرانس خبري بعد از مسابقه با قرقيزستان، به آن اشاره نكند.
شايد براي اولينبار بعد از مسابقه رويايي ايران - استراليا باشد كه يك بازيكن تيم ملي در مقابل دوربينهاي تلويزيوني، «حماسه ملبورن» را زيرسئوال برده و از آن تقدس زدايي ميكند. طارمي از معدود بازيكناني است كه خالق اين حماسه را هم تخطئه كرده و واژگان به كار رفته توسط او را با همان جنس واژه مينوازد.
طارمي ميداند خط «خداد عزيزي» با خط «امير قلعه نويي» هرگز به هم نميرسند و به همين دليل در تقابل با غزال معروف، پشت سرمربياش در ميآيد و با شكستن اين دو خط موازي، نقطه عطف مهمي در حمايت يك بازيكن از يك مربي بر جاي ميگذارد. در حقيقت كنفرانس خبري پنجشنبه شب طارمي را بايد امتداد همان بوسه او بر پيشاني «اميرخان» در دقيقه 87 مسابقه قلمداد كرد كه چه بسا در مسابقات آتي تيم ملي به شكل ديگري تكرار شود.
طارمي 5 و نيم ساله آذرماه 1376، حالا عاقله مردي 32 ساله است كه از پرتغالِ صاحب سبك در فوتبال، به ايتالياي افسانهاي رسيده و به عنوان يك بازيكن موثر و نامآور در يكي از بهترين باشگاههاي جهان توپ ميزند. تغيير نسل توام با آموختن اصول حرفهايگري و تركيب آن با احساسات غير اكتسابي و ماركدار ايراني، در برگيرنده همه تفاوت دقيقه 87 مسابقه ايران و قرقيزستان با هزاران دقيقه مسابقه پيش از آن محسوب ميشود.
شما چه كرديد، ما چه ميكنيم...
تيم ملي سال 1398 كه خداداد عزيزي معتقد است بهترين تيم ملي همه دورانها محسوب ميشود، با سرمربيانش خوب تا نكرد. سالها بعد از آن جام جهاني پر ماجرا، «جلال طالبي» كه آن روزها روي نيمكت تيم ملي به هدايت بازيكنان مشغول بود، از دشواريهايي گفت كه براي مهار مليپوشان پرحاشيه با آن مواجه شده بود. بازيكناني كه پشت سرمربيشان نايستادند، سهل است، از تحقير او هم رويگردان نبودند و طالبي را به عنوان بزرگترشان، كوچك شمردند. پيش از آن نيز همين ملي پوشان با «ايويچ» كاري كردند كه اين تئوريسين مطرح تاريخ فوتبال جهان ناچار از ترك كشور و پرواز به خانهاش شده بود. همه اين تقابلها در دهه 70 با پسزمينه اصطكاك ستارههاي محبوب دهه 60 با «پرويز دهداري» رخ داد كه حداقل نيمي از آنها پشت سرمربي خود را خالي كردند تا دهداري ناچار به استفاده از جواناني كمنام و نشان در تيمش شود؛ بماند كه همين جوانان بعدها به ستارههايي تاثيرگذار تبديل شدند اگرچه برخي از آنهاها نيز به تقابل يا مربيان آيندهشان برخاستند!
طارمي اما چنين نكرده است. او با گذار تدريجي از منش ستارههاي دهههاي 60 و 70 و با در انداختن طرحي نو، به حمايت قاطع از سرمربي تيم ملي پرداخته است. هيچ كس ترديد ندارد كه سطح آموزههاي اين بازيكن از سرمربيان اروپايي قابل مقايسه با سطح آموختههايش از نشستن پاي درس سرمربيان ايراني نيست اما حرفهايگري، الزام احترام معلم در كلاس درس را براي طارمي واجب كرده است حتي اگر از آنها بيشتر بداند. طارمي لازم ميداند اين درس را به پيشكسوتانش نيز بدهد و به آنها يادآوري كند كه تيم ملي او ذيل نام چه مربياني و تحت چه شرايطي به جام جهاني رسيده و تيم ملي آنها چگونه به مهمترين جام فوتبالي در دنيا رسيده است.
پاسخ طارمي به اظهارات يكي دو ماه پيش «خداداد عزيزي» حكايت از همين موضوع دارد. او روزهاي متوالي درنگ كرد تا در جاي مناسب و در زمان مناسب به انتقادات توام با تمسخر خالق حماسه ملبورن پاسخ لازم را بدهد. مهدي طارمي ديپلماسي را خوب ياد گرفته و ميداند كجا و چگونه از چه كسي حمايت كند و از چه كسي انتقاد.
طارمي ريزه اسپورت با طارمي اينتر ميلان، دو بازيكن از دو جهان مختلف با دو جهانبيني به كل متفاوت با يكديگر هستند. اما در اين ميان از يك نكته مهم نيز نبايد غافل شد. نكتهاي كه ميتواند در آينده، وجه ديگري از آموزههاي طارمي در اروپا را ترسيم كند.
طارمي در مقابل يك سئوال مهم
اين درست است كه مربيان و بازيكنان تيمهاي مختلف ايران با شعار «حيا كن، رها كن» زيستهاند و تحت فشار همين شعار از اين تيم به آن تيم كوچ كردهاند. اما سر دادن شعار «حيا كن، رها كن» عليه سر مربي تيم ملي و حملات كلامي سكوها عليه بازيكنان تيم ملي يك چيز ديگر است. اينجا ممكن است پاي احساسات ميليونها نفر در ميان باشد كه حال و اوضاع تيم ملي كشورشان فراتر از رنگها براي آنها حكم غيرت و تعصب ملي را داشته باشد. مردمي كه پنجشنبهشب جمع بسيار اندكي از آنها در ورزشگاه فولادشهر ديدگاههايشان را نمايندگي ميكردند.
در واقع مهدري طارمي با حمايت علني و عملي از «اميرخان» چه در جريان بازي با قرقيزستان و چه در كنفرانس خبري بعد از بازي، علاوه بر اينكه مقابل پيشكسوتان قبل از خودش در تيم ملي ايستاد، نگاههاي پر از خشم و اندوه ميليونها فوتبال دوست ايراني كه هم به او و هم به تيم ملي شان علاقه دارند را نيز به جان خريده است. اين مردم از جنس خود طارمي و هم ميهنان او محسوب ميشوند كه احساساتشان مانند طارمي رشد كرده و به جايي رسيده كه از شيوه بازي بازيكنان تيم ملي و هدايت سرمربي تيم ناراضي هستند. مهدي طارمي در ميان همينها باليده و سپس به اروپا رفته است. اما آيا كاپيتان تيم ملي ميتواند با مردم خودش آن كند كه روزي در پورتو با گذاشتن انگشت بر لب رو به دوربينهاي تلويزيوني و خطاب به منتقدان اروپايياش انجام داد؟