دفع اين خطر فقط كار پزشكيان است
محمد مهاجري
چند سال قبل يكي از چهرههاي سياسي مشهور كه در دولتهاي آقايان خاتمي، احمدينژاد و روحاني مسووليت داشت و پيش از آن نيز در دوران دفاع مقدس، منشا خدماتي بود، پيشنهاد كرد در مقالهاي اين پرسش را مطرح كنم كه چه كساني و با چه هدفي، رابطه آقاي خاتمي با مقام معظم رهبري را تخريب كردند و سودش را چه افرادي بردند؟ پيشنهاد آن دوست را شايد از روي محافظهكاري نپذيرفتم، اما پرسشي كه او مطرح كرد همچنان به جاي خود باقي و حتي قابل تعميم است به شخصيتهاي ديگر از جمله مرحوم آقاي هاشميرفسنجاني و... رجال سياسي فرهنگي سرمايههاي اجتماعي كشورند؛ چه بر سر كار باشند يا در حاشيه قرار گيرند تجربياتي دارند كه به درد ميخورد. متاسفانه دعواهاي سياسي كه غالبا نه توسط آنها كه از سوي ديگران كليد ميخورد، اوضاع را آشفته و جايگاه چهرهها را در حد منازعات دمدستي تنزل ميدهد. در اين ميان خناساني هم هستند كه با آتش بياري معركه، دعوا را داغ ميكنند و اتفاقاتي كه نبايد بيفتد، ميافتد. اولين اتفاق، ايجاد دلخوري و دومين آن قهر و سپس قطع هرگونه ارتباط و نهايتا پايان گفتوگو است.حال آنكه معجزه حرف زدن با يكديگر ميتواند، چون ريختن آب بر آتش عمل كند. نميتوان انكار كرد كه گاه شكافها بزرگ و فاصلهها زياد است، اما در فضايي كه گفتوگو شكل نميگيرد، هيچ ارادهاي براي پر كردن شكافهاي احتمالي نيز به وجود نميآيد. ممكن است گفته شود بعضي از اختلافات، ريشههاي مبنايي و فكري دارد. مثلا يك طرف فكر كند در صورت پذيرفتن ديدگاه مقابل بايد انقلاب و نظام و حتي دين را بوسيد و كنار گذاشت! نمونه چنين دعوايي در زمان حيات حضرت امام (ره) اتفاق افتاد. جريان چپ آن روز، جناح راست را طرفدار «اسلام امريكايي» (كه بزرگترين ناسزاي سياسي آن روزگار و ديوار به ديوار كفر محسوب ميشد) خواند و متقابلا جناح راست، چپها را كمونيست معرفي كرد. اما واقعيت چه بود؟ اين طرفيها امريكايي بودند و آن طرفيها كمونيست؟ قطعا نه.
امام نيز در بياني، هر دو گروه را انقلابي خواندند و آنها را به همگرايي فراخواندند. همان اتهامها الان به الفاظي ديگر تغيير نام داده. يك طرف فكر ميكند طرف مقابل متحجر و ضد راي مردم است و سوي ديگر چنين گماني دارد كه جناح روبهرو بيدين و غربگرا و غربزده و فتنهگر است. نميتوان انكار كرد كه بخشي از اين اتهامات، مصاديقي هم دارد، اما تا به حال كدام يك از بزرگان دو طرف (نه آدمهاي كوتاه قد) با هم در فضاي صميمي خصوصي و عمومي گفتوگو كردهاند؟ اين بحثها جايش در فصل انتخابات و رقابت سياسي نيست، زيرا آن فضا اقتضائاتي دارد كه مختص زمان خودش است. حتي نتيجه گفتوگو الزاما اين نيست كه دو طرف دعوا روي همديگر را ببوسند و از آن پس دور يك سفره قدرت بنشينند. نه. هر وقت اصولگرايان پيروز شدند تيم خود را بياورند و برعكس. آنچه مهم است اينكه بساط دشمني برچيده شود. انتخاب آقاي پزشكيان در فضاي امروز سياسي كشور يك نعمت و بركت است. حتي تندترين اصولگراها (مثلا آقاي سعيد جليلي) نسبت به شخص و شخصيت او بد حرف نميزنند و همين ميتواند گمشده امروز ما يعني «وفاق ملي» را پيدا كند. پزشكيان با روابط حسنهاي كه با بزرگان هر دو جناح دارد، ميتواند دستكم ديدار و گفتوگوي بزرگان را با هدف جلوگيري از شكاف اجتماعي بيشتر ملت-حاكميت تدارك ببيند. اين نقش پزشكيان كه فعلا به صورت منحصربهفرد در او وجود دارد، بسيار مهمتر از جايگاه او به عنوان رياستجمهوري است؛ هر چند كه موقعيت ادارياش به عنوان شخص دوم كشور، موفقيتش در ايجاد آشتي ملي را صدچندان ميكند.
ادامه اختلافات كنوني كه نتيجهاش از دست دادن سرمايه اجتماعي نظام و كاهش هولناك مشاركت در انتخابات است، قطعا راهي است كه اسراييليها و امريكاييها دنبالش هستند. اگر نيك بنگريم نه فقط ردپاي اسراييل كه حتي آدمهايشان در سيستم سياسي را ميتوان پيدا كرد.