«پرتو سبز» ژول ورن در کتابفروشیها
ماجراجوییهای نویسنده قرن نوزدهمی هنوز خواننده دارد
گروه هنر و ادبیات| ژول گابریل ورن، نویسنده، شاعر و نمایشنامهنویس فرانسوی قرن نوزدهم که به خاطر داستانهای ماجراجویانهاش شهرت دارد، در ایران نویسنده شناختهشده و محبوبی است. مخاطبان ایرانی و فارسیزبان ژول ورن، بیشتر او را با اثر معروفش «دور دنیا در هشتاد روز» میشناسند. آوازه ژول ورن در این نوع داستانها عالمگیر است؛ چنانکه بسیاری معتقدند او جهان داستانهای علمی و تخیلی را متحول كرده است.
این نویسنده ازجمله رماننویسانی است که بخشی از آثارش در قالب انیمیشن یا فیلم بلند سینمایی و... مورد اقتباس قرار گرفته است. از آن میان یکی همین «دور دنیا در هشتاد روز» است که خصوصا برای کودکان چند نسل دنیا ازجمله ایرانیها یادآور انیمیشن معروفی به همین نام است. آثار ژول ورن را به معنای واقعی کلمه باید در زمره ادبیات فراگیر قرار داد. چه که دامنه مخاطبان او بسیار گستردهاند. او این اقبال را از نحوه قصهگویی و نیز درونمایه فراگیر و جذاب آثارش به دست آورده است. بیراه نیست اگر بگوییم مخاطب آثار ژول ورن میتواند هر کسی با هر نوع تفکری و در هر سن و سالی باشد. به تازگی رمان «پرتو سبز» این نویسنده با ترجمه سوگل فراهانی از سوی نشر ققنوس منتشر شد. مجموعه انتشارات ققنوس و انتشارات آفرینگان به عنوان زیرمجموعه آن، از نمایشگاه کتاب تهران در سال ۹۷ چاپ نسخه کاملی از مجموعه آثار این نویسنده را در دستور کار قرار داد و اقدام به چاپ نخستین آثار ادبیات علمی-تخیلی جهان و پیشگوییهای علمی این نویسنده بزرگ در قالب رمان آشنا کرد. ژول ورن متولد سال ۱۸۲۸ و درگذشته به سال ۱۹۰۵ است. تا به حال، کتابهای «دور دنیا در هشتاد روز»، «سفر به مرکز زمین»، «دور ماه»، «پنج هفته در بالن»، «از زمین تا ماه»، «میشل استروگف»، «بیستهزار فرسنگ زیر دریاها»، «روبورِ فاتح»، «ناخدای پانزدهساله» و «پرتو سبز» در قالب مجموعه آثار ژول ورن، توسط این ناشر چاپ شدهاند. اولین ترجمه فارسی «پرتو سبز» سال ۱۳۶۵ با ترجمه هوشیار رزمآزما و عنوان «اشعه سبز» توسط انتشارات اکباتان منتشر شده است. نسخه اصلی رمان هم سال ۱۸۸۲ منتشر شد. همچنین سال ۱۹۸۶ اریک رومر کارگردان موج نوی فرانسه با استفاده از ایده این کتاب، فیلمی سینمایی با همین نام ساخت. در مرکز داستان این کتاب، زنی جوان به نام دوشیزه هلنا کمبل حضور دارد که با خودش عهد و پیمان بسته تا وقتی پرتو سبز را ندیده، ازدواج نکند. علت پافشاریاش هم این است که طبق یک افسانه قدیمی، هر کس پرتو سبز را ببیند، در تصمیمات احساسی اشتباه نمیکند. همچنین کسی که یکبار این پرتو را ببیند، متوجه میشود در فکر و ذهن دیگران چه میگذرد. اصرار دوشیزه جوان باعث میشود داییهایش با نامهای ساموئل و سباستین ملویل تلاش و همت خود را صرف برآوردن این خواسته کنند. به این ترتیب هر سه با هم راهی یک سفر ماجراجویانه میشوند. در طول سفر هلنا و داییهایش، هربار یک اتفاق، یک فرد یا یک چیز مانع از رسیدن به پرتو سبز میشود؛ این مانع، یکبار هوای ابری است، یکبار دستههای پرندگان، یکبار بادبانهای قایقهایی در افق دور و...
عشق و عاشقی، هنر، خیالپردازی و آموزههای علمی آریستوبولوس اورسیکلوس به عنوان یک دانشمند ازجمله موضوعاتی هستند که در رمان پیشرو دیده میشوند.
«پرتو سبز» در ۲۳ فصل نوشته شده است. در بخشی از رمان میخوانید:
«صحبت از یک لحظه بود. دیگر وقتی نبود برای اینکه به خودشان بیایند و این طرف و آن طرف دنبال جایی بگردند که دید داشته باشد؛ باریکیِ دماغه اجازه نمیداد زاویه دیدشان را آنقدر تغییر دهند که مقابل قرص خورشید قرار بگیرند. دوشیزه کمپل، کلافه از این پیشامد بیموقع، روی صخرهها در رفت و آمد بود. اولیویئر سنکلر تندتند با دست به قایق علامت میداد تا بادبانش را برچیند. چه تلاش بیهودهای! نه او را میدیدند و نه صدایش را میشنیدند. قایق شناور بر جریان آب، با وزش آرام نسیم، به حرکتش به سمت غرب ادامه میداد. لحظهای که قسمت بالایی قرص خورشید داشت ناپدید میشد، بادبان از مقابلش گذشت و آن را پشت ذوزنقه ماتش پنهان کرد.
چه یأسآور! این بار پرتو سبز روی خط افقی شفاف تابیده بود، اما پیش از رسیدن به سنگپوزی که چندین چشم بر فراز آن با اشتیاق انتظارش را میکشید، به بادبان خورده بود.