سهم كوچك آموزش و پرورش؛ از سفره بزرگ بودجه عمومي دولت
آمارهاي آموزش و پرورش و نيز افزايش تعداد كودكان كار در مناطق مختلف به خصوص در دو سال اخير گواه اين ادعاست . همه اين موارد سبب شده تا صداي اعتراض و هشدارهاي فعالين حوزه آموزش و پرورش و تشكلهاي مختلف معلمي بيش از گذشته به گوش برسد زيرا معلمان فهيم خوب ميدانند كه «تضاد و شكاف طبقاتي و بيعدالتي آموزشي» موجود؛ به عنوان (مادرِ بحرانها) چگونه ميتواند سبب زايش و رشد انواع بِزههاي اجتماعي، بيكاري، فقر و ساير معضلات اجتماعي دركشور شود كه تبعات آن نهتنها گريبانگير سيستم آموزش و پرورش كه دامنگير همگان خواهد شد؛ از اينروست كه دلسوزانه فرياد برميآورند و به حاكميت، دولت و وزارت آموزش و پرورش - به عنوان متولي آموزش - اصل از ياد برده قانون اساسي يعني(آموزش عمومي فراگير و رايگان براي كودكان و نوجوانان تا پايان دوره متوسطه) را يادآور ميشوند. زنگ خطري كه معلمان به كمك تشكلهاي مختلف فعال معلمي به صدا در آوردهاند براي آن است كه بگويند؛ به هوش باشيد! سهم هشت و نيم درصدي آموزش و پرورش از بودجه عمومي كشور با توجه به گستره مسائل آموزشي و پرورشي و حجم زياد مطالبات بهحق معلمان كه تاكنون بيپاسخ مانده و نيز از بعد تعداد كثيري كه بهطور مستقيم يا غير مستقيم با اين وزارتخانه مرتبط بوده و به نوعي از آن منتفع ميشوند؛ پاسخگو نيست. بايد تا دير نشده تلاش كرد و سهم آموزش و پرورش را از اين بودجه بالا برد زيرا معلم و دانشآموز امروز متفاوت از ديروز است. او آگاه شده و سهم خود را از سفره بودجه طلب ميكند. اگر اين آگاهي را درك نكنيم و به مطالبات و خواستهها و نيازهاي مغفول آموزشي معلم و دانشآموز منطقي پاسخي درخور ندهيم شايد خسارتهاي پيش آمده پيدا و پنهان فردا، قابل جبران نباشد. نجواها، صداها و فريادهاي در گلو مانده دلسوزان متعهد را بشنويم؛ با افزايش سهم آموزش و پرورش از بودجه عمومي، برنامهريزي بهوسيله اهل فن و متخصصان حرفهاي و تعيين اولويتها و نيز دعوت از سازمانهاي مردم نهاد و خيرين در جهت توانمندسازي و حمايت از خانوادهها و تجهيز مدارس ،كشتي در گل مانده آموزش را نجات دهيم شايد فردا دير باشد!