هفتمين تاجگذاري لئو در سكوت محض منتقدان
كاجها به قامتش حسادت ميكنند!
اميد مافي
حتي اگر قلمها را از قبل تيز كرده باشند و به خاطر نرسيدن توپ طلا به لواندوفسكي و كريم بنزما، پيوسته فرانس فوتبال را به توپ ببندند، اتفاق بزرگ رخ داده و ديگر هيچ كس نميتواند مانع هفتمين تاجگذاري شعبدهباز امريكاي لاتين شود.
لئو آنقدر سخاوتمند است كه وقتي روي سن رفت تا توپ طلا را از دستان لوييس سوارز دريافت كند براي لحظهاي سرش را برگرداند و لبخندي از سر مهرباني به پسر مغموم بوداپست زد.او حتي پس از اين انتخاب تاريخي به ستايش لواندوفسكي پرداخت و او را شكارچي بافراست دنياي فوتبال لقب داد.
با اين همه آرزوهاي كودكان پاپتي زاغهنشين حاشيه بوينسآيرس محقق شد، وقتي نابغه اهل روزاريو با آن تيپ چشمنواز از پلكان بالا رفت، توپ طلا را بالاي سر برد و به موازات تمام كاجها و صنوبرها قد كشيد.آنقدر بلند كه درختان به ارتفاع مهربانياش حسادت كردند.
حالا لئو ميتواند طعنه معناداري به ديهگو آرماندو مارادونا بزند و خود را برازنده لقب بهترين توپچي تاريخ فوتبال بداند.نجيبزادهاي كه در قامت سفير يونيسف همواره دغدغه كودكان آسيبپذير را داشته و لبخندهاي سوزدارش از قلبي حكايت ميكند كه پيوسته براي بيچارگان عالم ميتپد. مرد شماره سي در سي و چهار سالگي موفق شد لواندوفسكي و ديگر رقيبانش را جا بگذارد و فرياد لياقت خود را در شب مهتابي به گوش جهانيان برساند تا دوآتشههايي كه چندين هزار خاطره پاي عكسهاي آنالوگ و ديجيتال او امضا كردهاند به وجد بيايند و باور كنند كه سقف آرزوهاي تفنگداري كه هجده سال در نيوكمپ جنگيد و به شمايل پايمردي در نزد كاتالانها بدل شد، ترك برنخواهد داشت.بارساي مغبون كه ديگر مجالي براي پايكوبي به عشق موجود فرازميني ندارد و لاجرم بايد در اين شب سياه به دستهاي سپيد سرنوشت بينديشد.
گلزني، بازيسازي، دريبلزني، تكنيك و هوش بسيار بالاي مسي باعث شده تا بزرگان فوتبال به ستايش او بپردازند و تصديق كنند كه در اين شرايط دلچسب جايي براي خداحافظي و پناه بردن جادوگر به پستوي تنهايي وجود ندارد.او ميتواند در جامه گرگي باران ديده سالها با نمايشهاي دلرباي خود عشق فوتبالها را سيراب كند و همراه باد نابلد در كوچه پس كوچههاي پاريس يا هر جاي ديگر نفسهاي گرم خود را به ديوارها بكوبد.
پياسجي اما بيآنكه از خميازههاي كشدار تقدير بترسد بار ديگر به مردي كه در سختترين شرايط گل از آن اوست و پوچ از آن رقيبان متبختر، عاشقانه ميبالد و از اينكه ساحر آرژانتيني در كنار ايفل براي كبوتران پر نزده دانه ميريزد در پوست خويش نميگنجد.
تاجگذاري لئو در شب ملتهبي كه برخي تصور ميكردند شكننده ركورد خوزه آلتافني كبير، قافيه را خواهد باخت و دست از پا درازتر به خانهاش برميگردد، تيلههاي نگاه گيتي را به سوي ناردانه كوپا امريكا شليك كرد تا او براي مادرش سليا نظافتچي پارهوقت هتل سه ستاره آن سوي روزاريو از راه دور بوسهاي با طعم توتفرنگي بفرستد و به رمانتيكترين فرشته روي زمين مبدل شود. تمام شد.حالا ديگر قصه هفتمين تاجگذاري ليونل مسي را بايد در كتابها جستوجو كرد و به اين انديشيد كه ستارهاي با اين حجم از اشتها آيا در گذر زمان هشتمين توپ طلا را نيز به ويترين پرزرق و برق افتخارات خود هديه خواهد داد؟ ابراسطورهاي كه با تمام شدن و فروچكيدن نسبتي ندارد و از دور و نزديك زيباست، حتي اگر هزارمين توپ طلا را نيز با دستان خود لمس كند باز هم دلش براي قايمباشكهاي ديروز در خرابههاي روزاريو به شدت تنگ خواهد شد و خاصيت نجابت اين است... .