• ۱۴۰۳ پنج شنبه ۲۴ آبان
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 5057 -
  • ۱۴۰۰ چهارشنبه ۵ آبان

خاطرات سفر و حضر (81)

اسماعيل كهرم

هجده ساله بودم كه از خانه رفتم. رفتم شيراز، دانشگاه! زيباترين شهر جهان. در ايستگاه اتوبوس ايران‌پيما يك ميز با نام دانشگاه گذاشته بودند. مراجعه كرديم. آدرس خوابگاه را به ما دادند. از آن‌ روز ايستگاه اتوبوس، فرودگاه، بندر، ايستگاه قطار، ايستگاه تاكسي را بارها و بارها و به كرات هنگام ورود و خداحافظي با چشم گريان از شادي و غم تجربه كرده‌ام و اين يكي از مواردي بوده كه در زندگي‌ام هيچ‌گاه عادي و معمولي نشده و حتي در فيلم هم كه اين مكان‌ها را مي‌بينم منتظر يك صحنه تكان‌دهنده مي‌مانم. درود يا بدرود! 
درودها و بدرودها آنقدر تكرار شده‌اند كه ديگر به خاطر نمي‌آورم كه در كدام ايستاه و فرودگاه وارد يا از آن خارج شدم. 
من فكر مي‌كنم مفاخر ايران ما آنقدر زياد و فراوانند كه كليه فرودگاه‌ها، ايستگاه‌هاي قطار، بنادر، ترمينال‌ها را مي‌توان به نام شخصيت‌هاي محلي همان استان، شهر يا شهرستان نام نهاد تا حدودي اين امر محقق شده است. مثلا فرودگاه رييسعلي دلواري در بوشهر! يادش به خير. ما ايراني‌ها بايد در زمينه انتخاب نام براي اماكن خودمان مانند فرودگاه‌ها، سينماها يا براي پشت اسكناس ايران دقت بيشتري به عمل آوريم. قهرمانان ملي، ورزشكاران، هنرمندان، خيرين ما كم نيستند. خدا را شكر. 

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون