• ۱۴۰۳ پنج شنبه ۲۴ آبان
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 5029 -
  • ۱۴۰۰ يکشنبه ۲۸ شهريور

از شب‌هاي مهتابي جزيره تا خواب‌هاي كال لاروخا

قصيده مجروح پِپ!

اميد مافي

۱- كمر ثانيه‌شمار زير بار 6 گل خم شده بود اما پپ همچنان بيقراري مي‌كرد و از شاگردانش گل‌هاي بيشتري مي‌خواست. اين اوج جاه‌طلبي فرمانده 

۵۰ ساله‌اي بود كه دوست نداشت عقربه‌ها متوقف شوند و قاضي‌القضات مرتع سبز در واپسين سوت خود بدمد. آن شب سيتي 6 بار چراغ‌هاي لايپزيش را خاموش كرد و تابوتي سياه را روي شانه موبورها گذاشت، اما مرد شماره يك نيمكت پيروز دست بردار نبود و كنار خط از مردانش مي‌خواست دشنه‌هاي بُراتري را در جسم نحيف لايپزيش فرو كنند. هم‌پيالگان پپ آن شب وقتي ماه لبخند زد و شبتاب درخشيد چه حالي داشتند؟ كسي خبر دارد اصلا؟
۲- قصه اما از اينجا آغاز نشد. پنج سال پيش در بعدازظهري آفتابي وقتي جوزپ گوارديولا سالا با يك چمدان بزرگ قدم در جزيره گذاشت بسياري تصور نمي‌كردند در گذر زمان ترانه‌هاي شورانگيز هواداران‌ سيتي ضرباهنگ روياهاي مرد آندلسي را به خود بگيرد. اين اتفاق اما خيلي زود افتاد و مردي كه آمده بود تا رنسانسي بزرگ را رقم بزند در ملاقات‌هاي باراني، چتر خود را بر سر 11 پسرش گرفت تا ارتش همدل و همقسم، آتش به پا كند و حريفان يغور را از دم تيغ بگذراند. سيتي ديگر آن تيم گذشته نبود و با نقشه‌هاي پپ از تمام خاكريزها گذر مي‌كرد و آشيانه‌ها را به توپ مي‌بست.
۳- منچسترسيتي با هدايت او در فصل ۱۸–۲۰۱۷ بيش از ۱۰۰ امتياز به خزانه خود واريز كرد تا علاوه بر قهرماني، ركورددار كسب امتيازات در تاريخ ليگ جزيره شود. گوارديولا كه در اين فصل ركوردهاي زيادي را به‌ دست آورده بود، مربي سال فوتبال انگلستان و برترين مربي ليگ جزيره هم شد. قصه اما همين‌جا به سر نرسيد. پسر سانتپدر فصل بعد در جام اتحاديه انگلستان تاجگذاري و البته از عنوان قهرماني ليگ جزيره دفاع كرد و قهرماني جام حذفي انگلستان را هم به دست آورد تا منچسترسيتي با هدايت او بتواند اولين باشگاه در تاريخ فوتبال جزيره باشد كه سه‌گانه فوتبال انگلستان را كسب مي‌كند. اين‌گونه شد كه او در هجوم هرزه همهمه به سوگلي سكوهاي خيس بدل گرديد و از عشقي خالصانه لبريز شد. انگار فرشته نجات سيتيزن‌ها از كاتالونيا آمده بود و قصد داشت يك‌شبه تمام خواب‌هاي سترون را تعبير كند و قصه‌گوي هزار شب لقب بگيرد.
۴- تيكي تاكاي جنتلمن جواب داد و او هزارتوهاي تقدير را با هنرش پشت‌سر گذاشت تا در زمزمه راز و سكوت و شب، قشون تا بن دندان مسلح خويش را به فينال چمپيونز ليگ برساند و در آستانه تسخير يك جام بزرگ ديگر قرار گيرد و جايي وراي تمام دوره‌ها‌‌ براي تيمش دست و پا كند. اما در شبي كه از ابر سياه خون مي‌چكيد و ستاره‌ها بي‌هنگام خاموش شده بودند گوارديولا برابر چلسي كم آورد و روح سرگردانش را در گوشه‌اي از ورزشگاه نفرين شده جا گذاشت تا نجواي قلب خسته‌اش را به شيپورهاي رسوا بسپارد. سيتي در حسرت فتح چمپيونز ليگ ماند اما گوارديولاي كبير در رختكن قسم خورد كه براي رسيدن به بام اروپا تنها به يك فصل نياز دارد. فصلي كه اينك از ره رسيده است.
۵- اگر او روزگاري در مونيخ شاهكار يوپ هاينكس را با قاره‌گشايي‌اش تكميل كرد و آجرهاي عشق و دلدادگي را در باواريا بنا نهاد، پس حتما مي‌تواند به جاه‌طلبي‌هايش در سيتي ادامه دهد و كاري كند كه رقيبان كاركشته از من‌يونايتد گرفته تا چلسي و ليورپول به احترام تيمش كلاه از سر بردارند. هافبك دفاعي بارسا و برشا در سال‌هاي ورق خورده نمي‌خواهد در منطق رياضي جايگاه تهي را به خاطر بياورد و به همين دليل ساده وقتي در يك پيكار تماشايي توپچي‌هايش 6 بار پاگشايي مي‌كنند باز هم دستور حمله را صادر كرده و از پاي نمي‌نشيند. مردي با ۵ فوت و ۱۱ اينچ قامت آن‌قدر تشنه هست كه كنار نيمكت داغ به درخت صنوبري بدل شود و تا خورشيد پا بگيرد. او امسال علاوه بر فتح جزيره به تسخير بي‌چون و چراي چمپيونز ليگ هم مي‌انديشد تا خاطره نحس فصل پيش را از ذهن هوليگان‌ها پاك كند و اروپا را دق دهد. كسي چه مي‌داند! فرمانده‌اي كه بي‌چراغ و بي‌نور و بي‌فانوسقه از ميدان مين به سلامت عبور مي‌كند لابد مي‌تواند صداي قلب خودش را به گوش قاره سبز برساند و به زخمي روز مبادا بدل شود.
۶- اين روزها اما پپ كمي دلتنگ است و در عصرهاي باراني جزيره به خانه كوچك پدري در حومه سانتپدر فكر مي‌كند. به خاطرات سال‌هاي كودكي. به آغوش تنگ مادري كه ديگر نيست و رفته تا از خدا خبري بياورد. اين روزها او روي بال خورشيد به جاده‌هاي دوردست سفر مي‌كند و سوار بر قطار خيال به كوچه‌هايي مي‌رود كه با عطر زيتون تازه كودكي‌اش را زيبا مي‌كردند. پپ هم كه باشي و روي ابرها قدم بزني باز هم با رعد و برق خاطرات خودت را رها مي‌كني و غرق در نوستالژي سري به ديروزهاي ساده و بي‌پيرايه مي‌زني. وقتي دلت مي‌گيرد و اشك قاب چشمت را‌ تر مي‌كند سوار بر اسبي سپيد به خاستگاهت برگرد و سنگ قبر مادرت را ببوس تا كمي آرام بگيري. اين بهترين كار است عاليجناب...
۷- در مورد او گفته مي‌شود با پايان قراردادش در سال ۲۰۲۳ با سيتي خداحافظي خواهد كرد و هرگز قصد ادامه اين فيلم ملودرام را نخواهد داشت. پس مقصد بعدي كجاست؟ نزديكانش مي‌گويند او دوست دارد پس از فتح‌الفتوح باشگاهي‌اش روي نيمكت يك تيم ملي بنشيند و در جايي مثل جام جهاني بخت خود را بيازمايد. در چنين شرايطي كجا بهتر از سرزمين مادري و نيمكت پرطمطراق لاروخا. وقتي لوييس انريكه به سمت درهاي خروجي هدايت شود و آندلسي‌ها به دنبال نجات‌دهنده‌اي با شمايل جديد بگردند هيچ گزينه‌اي به اندازه پپ شايستگي نشستن روي آن نيمكت را ندارد. پس مي‌توان از همين حالا حدس زد لاروخا خراميده بر بستر سكوت، مردي را صدا مي‌زند كه ۵۴ بار با پيراهن اسپانيا براي خوشبختي ماتادورها جنگيده است. از نارنجستان‌هاي بارسلون تا زيتون‌زارهاي گوادل كوير بي‌دفاع... قلب‌ها گواهي مي‌دهند كه كهنه‌سرباز دير يا زود از روي صندلي رهبري لاروخا دستور آتش را صادر خواهد كرد. منتظر باشيد.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون