درباره جعل و جاعلان
رد جادويي آن استاد اصيل
حافظ روحاني
وقتي از جعل آثار هنري صحبت ميكنيم، وقتي داريم از جاعلان مجهول و ناشناس آثار گرانقيمت حرف ميزنيم، يعني كساني كه در پس پستوها به جادو و جنبل انگار هنر ديگران را ميدزدند، انگار داريم از اعضاي يك فرقه زيرزميني سخن ميگوييم كه به پيروي از آيينها و سنتهاي شيطاني شرارت را گسترش ميدهند.
همه انگار نمونههايي از جعل را ديدهاند، همه انگار كساني را ديدهاند كه بهمانند اشباح به آتليهها و گالريها خزيدهاند و آثاري مشكوك را عرضه كردهاند و سپس به همان سرعت ناپديد شدهاند. يك چهره جنجالي فضاي مجازي كه مدام ادعاهاي عجيب و غريبي در باب هنر ايران مطرح ميكند، از اعضاي مافيايي سخن ميگويد كه بهمانند يك هيولا بر هنر ايران چنبره زدهاند. با اين حال نه كسي مدركي دارد، نه حتي نشانهاي قابل اتكا منتشر ميكند؛ اعضاي اين مافياي پنهان، چهرههاي بغرنج اين فرقه زيرزميني به همان سرعت كه پيدا ميشوند، در سايه ناپديد ميشوند.
اما موضوع جعل آثار هنري به امروز يا ديروز مربوط نميشود؛ موضوع اصالت اثر هنري يا رد جادويي قلم يك هنرمند كه همه را به شگفتي وا ميدارد از دوره پيش از رنسانس مطرح بود، دورهاي كه هنرمندان برجسته بيشتر توليدكنندگان انبوهي بودند با دهها شاگرد و كارگر كه سفارشان فراوان كارگاه را اجرا ميكردند و هنرمند بنام شايد در پايان تنها امضاي كارگاهش را بهمثابه سندي در پاي اثر نهايي ميزد تا اعتبار نام كارگاهش را ثبت كند؛ اتفاقي كه اين روزها هم كموبيش ميافتد.
اين روزها كه بازار پررونق هنر – كه سرشار از شايعه درباره فساد است – بيش از پيش براي دست انداختن بر نمونههاي منحصربهفرد توليد هنري سر و دست ميشكند، موضوع يافتن همان تكاثر است كه رد جادويي هنرمند بر آن نشانهاي گذاشته كه ميتوان تا ابد بر آن باليد. پس همانطور كه اقتصاد همه شؤون زندگي امروزمان را تعيين ميكند، اصالت آثار هنري هم منوط به هجوم بيرحمانه پول به هنر است و هر كس پول ميدهد، خواهان همان رد جادويي است كه استادي بزرگ بر بوم كشيده است.