11 كشور آفريقايي دست به دست هم دادند تا پروژه حفاظت محيط زيست اجرا شود
ديوار سبز در قاره سياه
سيدمحمدحسين بهشتي
ريزگردها امروزه ديگر فقط مهمان خانههاي خوزستانيها نيستند! زماني تصور ميشد مشكلات زيست محيطي فقط يك منطقه خاص را تحت تاثير قرار ميدهند بنابراين بايد در همان منطقه بررسي و مورد مطالعه قرار بگيرند، اما امروزه مشكلات به شكلي واقعبينانهتر، يعني در سطحي فرامنطقهاي و حتي در بسياري از موارد جهاني، مورد بررسي قرار ميگيرند. مشكل ريزگردها كه گريبانگير بسياري از كشورهاي خشك و نيمه خشك جهان شده نيز از همين دست است. در ايران، اين معضل، زماني فقط متوجه شهرها و روستاهاي جنوبي و بياباني كشور بود، ولي اكنون تا دامنههاي البرز نيز نفوذ كرده است. تجربه نشان داده كه به جاي ورود بيمهابا به اقدامات واكنشي و تصميمهاي آني، براي پيدا كردن راهحلي مناسب و كار آمد بايد در درجه اول مساله با تمام ابعاد شناسايي و سپس براي يافتن راهحل اقدام كرد.
در تعريف علمي، ريزگردها به ذرات معلقي ميگويند كه از سطح زمين جدا شده و در هوا وارد ميشوند. ذرات معلق معمولا در حالت عادي در هوايي كه تنفس ميكنيم وجود دارند. اين ذرات زماني مشكلآفرين ميشوند كه از مرز 2.5 ميكروني رد شده و اندازهاي بزرگتر از استاندارد تنفسي پيدا ميكنند. ذرات معلق در بسياري از موارد با آلايندههايي كه در هوا وجود دارند تركيب شده و باعث آسيب رساندن به سلامت افراد، طبيعت و اقتصاد يك منطقه ميشوند. در حوزه سلامت، بارها و بارها بيماريهاي تنفسي و شيوه تاثيرگذاري ريزگردها روي سيستم تنفسي انسان از زواياي مختلف مورد بررسي قرار گرفته و به اطلاع عموم رسيده است. در اين ميان، يكي از مواردي كه در بررسي مشكلات زيست محيطي در ايران كمتر مورد توجه قرارا ميگيرد، زيانهاي اقتصادي آنها است. در شرايطي كه شهرها و روستاها غرق در ريزگردها ميشوند، مشاغل تعطيل ميشوند، زيرساختها آسيب ميبينند و شهرها به يكباره تمام علائم حياتي خود را از دست ميدهند. زماني كه اين اتفاقات تبديل به واقعهاي مكرر و دايم ميشوند آثار اقتصادي سوء نيز نمايان و در نهايت با افزايش مهاجرتهاي اجباري و نابودي روابط اجتماعي كه طي قرنها و سالها شكل گرفته است، جامعه را نيز تحت تاثير قرار ميدهند. پرسشهايي كه براي هر شهروند متاثر از اين دگرگونيها پيش ميآيد اين است كه آيا در ساير نقاط جهان گرمايش زمين رخ نداده است؟ آيا در ساير نقاط جهان از سفرههاي زيرزميني برداشت بيش از اندازه نشده است؟ آيا همه مسووليت بر دوش دولتهاست؟ مردم در حل اين مشكلات چه نقشي ميتوانند ايفا كنند؟ شايد پاسخ اين پرسشها را بتوان با بررسي يكي از موارد مشابه در منطقهاي ديگر از دنيا راحتتر به دست آورد.
آفريقا از لحاظ زيست بوم به چهار منطقه صحرايي در شمال قاره (sahara)، ساحل در بخش مياني (sahel)، علفزارهاي استوايي در مركز
(Sudanian Savanna) و جنگلهاي استوايي در نوار استوايي قاره تشكيل شده است. اهميت وجود صحرا و بيابانها بارها و بارها ثابت شده است. يكي از مهمترين نقشهايي كه صحراها ايفا ميكنند، تامين ذرات تشكيلدهنده هسته باران است كه در مواردي با حركت به سمت جنگلهاي استوايي به مثابه كود معدني عمل ميكنند و از اين منظر نقش مهمي در اكوسيستم جهاني ايفا ميكند. پس نميتوان گفت كه بيابانها به خودي خود يك مشكل هستند. مشكل زماني به وجود ميآيد كه اين سرزمينها گسترش مييابند و به اكوسيستمهاي ديگر نفوذ ميكنند. به پيدايش چنين وضعيتي، بيابانزايي ميگويند. آفريقا قارهاي با پهناورترين صحراها، اكنون با گرمايش زمين و برداشت بيش از اندازه مجاز آب در كشورهاي نوار مركزي واقع در سرزمينهاي ساحل، با پديده گسترش بيابانها روبهرو شده است. در اين شرايط و با گسترش و تداوم خشكسالي در شاخ آفريقا، كنگره آفريقا در سال 2007 پروژهاي به نام ديوار بزرگ سبز به تصويب رساند؛ پروژهاي كه احداث ديواري سبز متشكل از درختان و گياهان به عرض 15 كيلومتر و طول هزارو ۸۰۰ كيلومتر توصيف شد (The conversation) اين پروژه براساس طرحهايي بنا شده است كه پيش از آن بارها مورد توجه دانشمندان قرار گرفته بود، اما صرفا در سطح نظريه. هدف اصلي اين پروژه جلوگيري از گسترش بيابانها بود، اما به دليل چندجانبه بودن مشكل بيابانزايي، علاوه بر مسائل زيستمحيطي، عوامل اقتصادي و اجتماعي را نيز مورد توجه قرار داد. اين پروژه با عبور از 11 كشور آفريقايي، در منطقهاي نيمه خشك با ميزان بارش نسبتا ناچيز و ملتهب از نظر سياسي، با چالشهاي فراواني روبهرو بود. با بررسي برخي از اين مشكلات و راهحلهايي عملي آنها، به نوع تفكر حاكم در ميان مسوولان و مردم نسبت به اين پروژه پي خواهيم برد و اينكه كداميك، دولتها يا مردم، نقشي اساسيتر در پيروزي و موفقيت پروژههاي بلندپروازانه مانند ديوار سبز آفريقا ايفا ميكنند.
به گفته پروفسور واتاهاري، اگر درختان بريده و جنگلها نابود شوند، رودخانهها ديگر جاري نخواهند شد، باران نامنظمتر ميبارد و محصولات كشاورزي ديگر نقش خود را در تامين مواد غذايي ايفا نخواهند كرد. در نگاه اول، بزرگترين مشكلي كه در برابر موفقيت اين پروژه قرار داشت كمبود آب بود. اين پروژه براي مقابله با اين مشكل، به كاشت گياهان مقاوم به خشكي روي آورد. اما براي آبياري همين گونهها، نوع نگرش اين پروژه بيشتر متوجه ترميم آبخيزها و حوضههاي آبخيز بود. اين پروژه با تمركز بر احياي خلل و فرج خاك و تثبيت بافت سطحي خاك، به احياي منابع آب زيرزميني و پايداري آبياري در بلندمدت نظر داشت. اما بزرگترين گروههايي كه در اين فعاليت نقش ايفا كردند، گروههاي داوطلب و مردمي از كليساها، مدارس و جامعه روستايي بودند. در بسياري از بخشهاي اين ديوار سبز، افراد متعدد براي موفقيت اين پروژه دست به از خودگذشتگي در غالب خيريه مشغول به كار شدند و از اين سو از هزينه گزاف براي آبياري مصنوعي جلوگيري كردند. بخش بعدي كه در اين پروژه مورد توجه قرار گرفت، وضعيت اقتصادي نابساماني است كه در 11 كشور موجود در اين نوار كم و بيش ديده ميشود. مردم ساكن در نزديكي مسير اين پروژه به دلايل سياسي و زيست محيطي با مشكلات معيشتي فراواني دست و پنجه نرم ميكنند. زماني كه فقر به دامن جامعهاي كه در تعامل با طبيعت زيست ميكند ميافتد، محيطزيست در بين اولين قربانيان بهشمار ميرود. به گفته پروفسور واتاهاري، در ذهن فردي كه به زنده ماندن خود و خانوادهاش براي يك روز ديگر فكر ميكند، يك درخت ديگر عامل جذب رطوبت و ترميم بافت خاك نيست، بلكه زغال و سوختي است براي بقاي حيات. از اين رو، اهداف اقتصادي و بهبود شرايط مالي و وضعيت معيشتي ساكنان اين مناطق همواره از اولويتهاي مجريان بوده است.
اين پروژه با دريافت حمايتهاي مالي از بانك جهاني و سازمان ملل توانست تا حدود زيادي هزينههاي اوليه اجرا را به دست مردم محلي برساند. در بسياري از مناطقي كه در اين مسير قرار دارند، مردم محلي و روستاها دست به كاشت تعداد زيادي نهال زدند و با كمترين زيرساختها، ميليونها اصله درخت پرورش دادند. مسوولان اجرايي اين پروژه درنهايت با خريد درختاني كه البته از قبل سفارش داده شده بود و انتقال آنها به محل كاشت، نوعي كارآفريني كوتاهمدت براي افراد محلي درست كردند. البته مديران اين پروژه همواره به بلندمدت بودن راهحلها انديشيدهاند و از اين رو، در مبحث اقتصادي به همين مرحله كفايت نكردند. پروژه ديوار سبز براي بهبود وضعيت معيشتي ساكنان، گسترش كشاورزي و دامداري و ساير فعاليتها و پروژهها را در كنار اين ديوار تشويق ميكرد. در بسياري از مناطق، دامداري در منطقي كه در گذشته مناسب اين امر نبودند ممكن شد. كشاورزي در زمينهايي كه حتي قدرت نگه داشتن بافت خاك را نداشتند، گسترش يافت. به گفته برخي كشاورزان نوظهور در اين مناطق، بهدليل بالا آمدن سفرههاي آبي و كاهش سرعت وزش باد و همچنين نبود ريزگردها، شرايط كشاورزي بهبود بسياري يافت. در اين فرآيند بهبود، علاوه بر رشد چشمگير كشاورزيهاي همسو و همخو با طبيعت، عوامل ديگري نيز بر بهبود شرايط زندگي تاثيرگذار بودند. يكي از مهمترين عوامل ثبات، آب است و با ترميم چشمهها و مناسب شدن ميزان آب موجود در سفرههاي آب زيرزميني، بسياري از چشمههايي كه سالها خشك شده بودند بهرهوري اوليه خود را بازيافتند.
اما بزرگترين مشكلي كه اين منطقه را تهديد ميكند، شرايط غيرقابل پيشبيني و ناامن سياسي است. در بسياري از كشورهاي قرار گرفته در اين نوار، گروههاي مسلح سرخود يا حمايت شده توسط كشورهاي مختلف، كنترل منطقه را به دست گرفتهاند. در كشورهايي كه شرايط سياسي بهتري دارند اين نوار توانسته به اهداف نهايي خود نزديكتر شود و در ساير كشورها بسيار عقبمانده است. به عنوان مثال، اين پروژه در كشور سنگال پيشرفت چشمگيري داشته است. سنگال، واقع در غربيترين نقطه اين پروژه، با شرايط اقتصادي مناسبتر نسبت به بسياري از همسايگان خود و همچنين ثبات سياسي، توانسته بيشتر نوار موردنظر را تكميل و از شرايط بهبود يافته توسط اين پروژه بهرهبرداري كند. علاوه بر اين، پروژههاي موفق كوچك و بزرگ ديگري در اين كشور نمايان شدهاند كه كم و بيش مسير پايداري ديوار سبز را هموارتر كرده است. اين در حالي است كه شرايط در كشور چاد كه در مركز قاره قرار دارد چندان اميدواركننده نيست. كشور چاد كه داراي 13 ميليون جمعيت، بيش از 5 جمعيت ديني متفاوت و 200 زبان مختلف است، به خودي خود بستري آماده التهاب دارد. پس از كودتاهاي پياپي و فعاليت بيش از 24 گروهك مسلح ساكن در اين كشور، شرايط سياسي دستيابي به ثبات مورد نياز براي اجراي موفقيتآميز پروژههايي به اين ابعاد تحقق نيافت. از اين روست كه در طول مسير تعيين شده براي پياده شدن اين پروژه، در بخش كشور چاد پيشرفت چنداني ديده نميشود.
(Greenbelt movement)
با اينكه پروژه ديوار سبز در بسياري از جزئيات با برنامهريزي و پيشبيني مشكلات آغاز شده بود، درنهايت نتوانست به اهداف از پيش تعيين شده خود در تمام كشورها دست يابد. بسياري از دانشمندان و محققاني كه در مناطق مختلف در حال كار ميداني بودند، مدتها پيش به اين نتيجه رسيده بودند كه اين پروژه با شكست روبهرو خواهد شد. به گفته كريس رجي (Chris Reij) متخصص مديريت سرزمين در موسسه منابع جهاني، اگر درختاني كه از سال 1980 ميلادي كاشته شده بودند تا به حال دوام داشتند، اين منطقه تبديل به جنگلي مانند آمازون شده بود. به اعتقاد بسياري از دانشمندان سه دليل اصلي براي شكست اين پروژه وجود دارد: در درجه اول، كمبود نظريههاي علمي و تحقيقات كافي كه نشاندهنده اين باشد كه با كاشتن درختان در تمام اين منطقه مشكل حل خواهد شد. در مرحله بعدي، كمبود بودجه و وابستگي شديد به مديريتي مركزي. و سوم، خالي از سكنه بودن بسياري از مناطقي كه اين پروژه در آنها در حال اجرا بود. اين بدين معناست كه در بخشهايي وسيع، هيچگونه مراقبتي از نهالهاي كاشته شده نميشود.
رجي سالها روي احياي زمينهاي ساحل كار ميكرد و پس از سالها دور بودن، در تابستان سال 2004 ميلادي به نيجر بازگشت و با منظرهاي باور نكردني روبهرو شد. سرزمينهايي سرسبز با درختاني قد كشيده در مكاني كه تا قبل از آن به ندرت گياهي ديده ميشد. او با كمك چند دانشمند ديگر كه مانند گري تاپان (gray tappan) كه در بخش نمونهبرداري زمينشناسي در سازمان نقشهبرداري امريكا كار ميكند در مناطق آفريقايي در حال تحقيق بودند، براي يافتن دلايل دست به كار شدند. آنها دريافتند كه كشاورزان در سرزمينهاي متعددي در نواري بين نيجر و بوركينافاسو، با تغييراتي در روشهاي سنتي كشاورزي توانستهاند به توليد غذا، افزايش سوخت و احياي سرزمينهاي كاملا از دست رفته براي سه ميليون نفر دست يابند. كشاورزان در اين منطقه با حفر گودالهايي در بسترهاي غيرقابل نفوذ توانستهاند به جذب بهتر آب باران در خاك كمك كنند. آنها همچنين بين روش قديمي كه آنها را به تخليه زمين از هرگونه گياه غير از محصولات كشاورزي دعوت ميكرد و روش رها كردن زمينها براي رشد غيرقابل مديريت گياهان، براي خود تعريفي جديد درست كردهاند. كشاورزان با شناسايي درختان و گياهان مفيد، دور آنها را بسته و از آنها محافظت ميكنند، در مقابل، سايه اين درختان و ريشههاي آنها باعث حفظ خاك از فرسايش ميشود و درنهايت محصولات كشاورزي بيشتري توليد ميشود. علاوه بر اين، سطح آبهاي زيرزميني با وجود گياهان و به علت افزايش نفوذ آب باران، روبه افزايش گذاشت. گري و كريس دريافتند كه اين روش توسط يك فرد استراليايي به نام توني رينادو (Tony Rinaudo) كه در سال 1999 در برنامهاي براي كمك در قالب اردويي داوطلبانه به آن منطقه آمده بود، به كشاورزان آموزش داد كه چگونه درختان مفيد را در زمينهايشان شناسايي و پرورش دهند و از آنها براي بهبود زمينهاي كشاورزيشان و افزايش محصولاتشان استفاده كنند. مواردي مانند اين و اتفاقهايي كه در اطراف پروژه ديوار سبز در حال رخ دادن بود، به همراه گزارشهاي علمي متعدد، باعث شد تا پروژه ديوار سبز به پروژه احياي سرزمينهاي نابود شده و جلوگيري از بيابانزايي تغيير نام دهد و در نهايت بسيار وسيعتر و كاملتر از پروژه اوليه ظاهر شود. (smithsonianmag) با بررسي پروژههايي مانند ديوار سبز آفريقا به اين نتيجه خواهيم رسيد كه لزوما تعريف پروژههاي بزرگ و دستوري در محيطزيست نميتوانند موفق باشند. با اين حال هنوز كشورهايي مانند چين بر اين باورند كه با تكرار اين پروژههاي شكست خورده و تزريق بودجه بيشتر ميتوانند به موفقيتي دست يابند كه سايرين از آن ناتوان بودهاند. براي مقابله با ريزگردها در ايران، روشهاي بسيار متفاوتي از قبيل كاشت درختان براي ساختن كمربند سبز به دور شهرها، مالچپاشي يا حتي در مواردي كاشتن جنگل در صحراها نيز مورد توجه دولتها و حتي سازمانهاي مردم نهاد قرار گرفته است. راهحلهايي سادهتر و بسيار علميتر مانند مديريت و نظارت بر نحوه و ميزان برداشت آب از سفرههاي زيرزميني، تامين حقابههاي تالابها و حفظ گونههاي گياهي بومي نيز بارها و بارها در محافل علمي مطرح شده است. اما نكته قابلتوجه اين است كه هر يك از اين طرحها كه با شيوه زيستن و معيشت مردم محلي عجين نشده باشند و تحقيقات علمي را براي رسيدن به هدف بهكار نگيرند، محكوم به شكست خواهند بود. در اين ميان مهمترين نقش را مردم ايفا ميكنند، خواه مثبت، خواه منفي. كشاورزي كه آب را به روش سنتي صرف محصولات ميكند يا فردي كه آلوده كردن رودخانه را به منظور تفريح شخصي انجام ميدهد همانقدر تاثير منفي دارد كه كار فردي كه به محيطزيست احترام ميگذارد و محققي كه وقت خود را صرف بهبود دادن شرايط غلط و سنتي كشاورزي ميكند تاثير مثبت دارد. در نهايت بايد به اين باور رسيد كه صرف بزرگ بودن پروژهها و تزريق بودجه نميتواند دليلي بر كسب موفقيت در برابر مشكلاتي مانند بحرانهاي زيستمحيطي باشد. در بسياري از موارد ميتوان با اندكي تامل با كارهاي كوچك و حتي در برخي موارد زمانبر به موفقيتي دست يافت كه بزرگترين سازمانها و نهادها از رسيدن به آن عاجزند.
با گسترش و تداوم خشكسالي در شاخ آفريقا، كنگره آفريقا در سال 2007 پروژهاي به نام ديوار بزرگ سبز به تصويب رساند؛ پروژهاي كه احداث ديواري سبز متشكل از درختان و گياهان به عرض 15 كيلومتر و طول هزارو ۸۰۰ كيلومتر توصيف شد.
اين پروژه با عبور از 11 كشور آفريقايي، در منطقهاي نيمه خشك با ميزان بارش نسبتا ناچيز و ملتهب از نظر سياسي، با چالشهاي فراواني روبهرو بود.با بررسي برخي از اين مشكلات و راهحلهاي عملي آنها، به نوع تفكر حاكم در ميان مسوولان و مردم نسبت به اين پروژه پي خواهيم برد و اينكه كداميك، دولتها يا مردم، نقشي اساسيتر در پيروزي و موفقيت پروژههاي بلندپروازانه مانند ديوار سبز آفريقا ايفا ميكنند.