سخنراني بنيامين نتانياهو در مجمع عمومي سازمان ملل متحد و اشارهاش به انباري در تورقوزآباد، موجي از شوخي و طنز را در ميان رسانههاي فارسي زبان راه انداخته است، تا جايي كه ديپلماتهاي بلندپايه ايراني هم به اين موضوع واكنش نشان دادهاند و عباس عراقچي معاون وزير امورخارجه جمهوري اسلامي ايران اشاره كرد ممكن است گروهي نتانياهو را سر كار گذاشتهباشند. فارغ از اين جنبه طنز و شوخي، اگر بخواهيم از جنبه منطقي به قضيه نگاه كنيم، اگر نتانياهو مدركي عليه جمهوري اسلامي ايران در اختيار داشت، پيش از آنكه در مجامع عمومي و براي افكار عمومي آن را شرح دهد، از طريق سازمانهاي بينالمللي ومتحدان قدرتمندش سيلي از اتهامات و بازرسيها و جلسات بررسي و تحقيق عليه ايران راه انداختهبود.
اينگونه نيست كه تصور كنيم اگر مدرك موثر و محكمي در اختيار اسراييليها باشد، به راحتي آن را خرج كنند.
كافي است شاهدي داشتهباشند كه بتوانند از طريق آن كوچكترين آسيبي به جمهوري اسلامي ايران بزنند، اطمينان داشتهباشيد آن شاهد را آنچنان بزرگ ميكنند كه بيشترين آسيب بر اثر آن به ايران وارد شود.
همين چند سال پيش بود كه اسراييليها و امريكاييها در رويدادي كه من دقيقا از جزييات آن خبر ندارم، موفق شدند به يك لپتاپ ادعايي دستپيدا كنند كه گفته ميشد در آن مداركي در مورد برنامه هستهاي ايران وجود دارد. همين مدارك ادعايي تا مدتها بهانه پروندهسازي، رايگيري و اتهامزني به جمهوري اسلامي ايران بود و سالها طول كشيد تا ايران بتواند ادعاهاي مربوط به فايلهاي اين لپتاپ را از پرونده خود پاك كند و اتهامها را طي كاغذبازيها و بروكراسيهاي پيچيده و درازمدت از نام خود پاك كرد. در مورد انبار تورقوزآباد هم اگر مدركي آسيبرسان در اختيار تلآويو بود يا اگر در كوچكترين حالتي امكان داشت شاهدي در اختيار بدهد كه جمهوري اسلامي ايران را حتي به كمترين انحرافي از تعهدات بينالمللياش متهم بكند، تاكنون بارها و بارها از آن استفاده كردهبودند و به خاطر آن ايران را در همه مجامع بينالمللي از آژانس بينالمللي انرژي اتمي گرفته تا شوراي امنيت سازمان ملل متحد لاي منگنه قرار ميدادند.
اما به نظر ميرسد كه مداركي كه به دست نتانياهو ميرسد، حتي به صورت تلويحي هم نميتوانند ايران را متهم به اقدامي غيرقانوني كند. نتانياهو مانند ميوهفروشهايي شده است كه ميوههاي پوسيده و كهنه خود را به هر شكلي با خيس كردن و چيدن زير ميوههاي تازه ميخواهند به مشتري قالب كنند. اگر ميشد از اين نمد كلاهي بافت، تاكنون آقاي نتانياهو آن را به توليد انبوه رساندهبود.
به نظر ميرسد كه مجمع عمومي سازمان ملل متحد براي نتانياهو به صحنهاي تبديل شده است تا هر سال در آن مهارتهاي نمايش و بازيگري خود را عرضه كند. هر سال او سعي ميكند نقشه و نقاشي در دست، فيلي براي مخاطبان خود هوا كند تا رهبران جهان را سرگرم كند. اما اين نمايش سالانه هم از فرط تكرار اثر خود را از دست داده است. حتي ديگر به نظر نميرسد شبكههاي تلويزيوني و رسانههاي ضدايراني كه همه سرمايهشان با هدف آسيب رساندن به ايران تامين شده است هم حاضر باشند از نمايش امسال براي جذب مخاطب و اثرگذاري روي مخاطبانشان بهرهبرداري كنند. نمايش امسال نتانياهو نه به كار پروندهسازي در سازمانهاي بينالمللي ميآيد و نه به كار تبليغات ضدايراني. تغيير جايگاه جمهوري اسلامي ايران در افكار عمومي بينالمللي و توافق هستهاي با پشتيباني سازمانهاي بينالمللي باعث شده است كه نفوذ چنين اظهاراتي در افكار عمومي بهشدت كاهش پيدا كند. ممكن است بينندهاي با گرايش خاص سياسي يا فكري در گوشهاي از دنيا چنين نمايشي را ببيند و حرفهاي نتانياهو را باور كند، اما نفوذ و دسترسي به افكار عمومي با چنين نمايشهاي سخيف و جهتدار و بيمبنايي، روزبهروز كمتر ميشود.
اما به هر تقدير سخنراني نتانياهو، هر چقدر هم سخيف و بيمايه، نهايتا باعث شد تا جايگاه روستاي تورقوزآباد در افكار عمومي احيا شود. دست كم اين است كه رسانههاي ايراني ميتوانند از اين فرصت استفاده كنند تا گردشگري اين روستا را احيا كنند. به هر حال چه در رسانهها و چه براي موسسات گردشگري فرصتي ايجاد شده است تا نهتنها اين روستاي تهران را از غربت و ناشناختگي خارج كنند بلكه حالا كه نام آن در مجمع عمومي سازمان ملل متحد هم سر زبانهاي افتاده است به عنوان مقصدي توريستي براي اقتصاد محلي آن رونقي بيافرينند.
دو عامل همزمان باعث شده است تا عملكرد نتانياهو در مجمع عمومي مانند گذشته برش لازم را نداشتهباشد. از يكسو امضاي برجام باعث شده است تا بسياري از بهانهها عليه برنامه هستهاي ايران كه با ادعاي بستهبودن درهاي صنايع هستهاي ايران به روي بازرسان بينالمللي مطرح ميشد، برطرف شوند و امروز به اعتراف مقامهاي بلندپايه آژانس بينالمللي انرژي اتمي «سختترين و قويترين برنامه رصد هستهاي جهان» در خاك ايران اجرا ميشود. اما عامل دوم شايد كمك بيشتري به اعاده حيثيت ايران بكند و آن بيمايگي مجري نمايشهاي ضدايراني در مجامع بينالمللي است. نتانياهو با تكراري شدن اجراهايش به بازيگري بيمايه و بيهنر تبديل شده است كه حاضر است به هر قيمتي هر نمايشي را اجرا كند.
امروز تلآويو به يك بچه لوس موذي تبديل شده است، هر كاري ميكند، هر سنگي كه به شيشه همسايهها ميزند و هر گاه زنگ خانه مردم را ميزند و فرار ميكند، به لطف هيكل برادر بزرگترش از زير بار مسووليت آن در ميرود. نتانياهو، فرزند لوسي است كه در نتيجه رانتهاي سياسي و رسانهاي، دست به هر كاري ميزند و كسي جرات نميكند جوابش را بدهد، چرا كه هر كس ترديدي در حرفهاي نتانياهو و ديگر مقامهاي اسراييلي وارد كند، به يهودستيزي و نژادپرستي متهم ميشود. خلاصه امر اينكه به قول
جلال الدين بلخي:
از قياسش خنده آمد خلق را
كو چو خود پنداشت صاحب دلق را
كار پاكان را قياس از خود مگير
گرچه ماند در نبشتن شير و شير
بياحترامي و بيحرمتيهاي نتانياهو تنها به ايرانيها منحصر نماند، چه مقامهاي امريكايي، چه آژانس بينالمللي انرژي اتمي و رهبران كشورهاي عضو سازمان ملل متحد هيچ يك دامنشان از اتهامزنيها و بيادبيهاي بنيامين نتانياهو بيرون نماند. اگر چنانچه يكي از اين بيادبيها و هجمهها به سازمانهاي بينالمللي در ابعاد خيلي محدودتر خداي نكرده توسط مقامي ايراني مطرح ميشد به قطع يقين تا ماهها رسانههاي بينالمللي سرشار از بدگوييها و انتقادهاي تند به او بود. اما شوربختانه در فضاي كنوني رسانههاي جهان نتانياهو و دولتمردانش از يك كارت عبور و مرور آزاد برخوردارند و با قرار دادن تيغ اتهام يهودستيزي روي گردن سياستمداران، نويسندگان، خبرنگاران و منتقدان، به سادگي هر آنچه به زبانشان بيايد به ديگران ميگويند و به سادگي از زير بار مسووليت آن در ميروند.