ميتوان گفت آواز خواندن در حمام يكي از راههاي سهلالوصول محك استعداد موسيقي است كه هر كسي در خلوت خود بارها و بارها طبع خود را در آن آزموده. جدا از خلوت و تنهايي كه در حمام ميسر ميشود و به آدمي جسارت ميدهد، اكوي ايجاد شده ناخواسته نيز صداها را آنچنان تقويت ميكند كه انگاري در ميكروفن ميدمد. اگر آمار درستي در دسترس بود و توان شنفتن، شايد ميشد اين شيوه آوازخواني در حمام را در زمره مهمترين و تاثيرگذارترين اتفاقات موسيقي در سطح جهان قلمداد كرد؛ چه بسا كه بسياري از كارهاي جاودان تاريخ موسيقي ايران و جهان، سنگ بنايش زير دوش گذاشته شده باشند اما اين شيوه به خاطر جوهر وجودياش فقط در خلوت شخص رخ ميدهد.
هنر موسيقي چنان در زندگي جاري و ساري است كه به صورت جزئي جداييناپذير از آن تبديل شده است. البته بر خلاف همهگير بودن و عموميت غيرقابل انكارش، آموزش ساز و فراگيري علوم مربوط به آن به شكل قابل توجهي دشوار است و احتياج به سالها تمرين سخت دارد و صبوري در اين راه.
در اين ميان معدود افرادي هم هستند كه از آزمون وجدان خود سربلند بيرون ميآيند و پس از كسب مهارت كامل در آوازخواني حمام، به خود اجازه ميدهند وارد عرصه عمومي موسيقي شوند و گاه به اميد شنيده شدن و خلق نوايي خوش، عزم اجراي موسيقي ميكنند.
اساسا هر كس به فراخور طبعاش، مواجههاي متفاوت با پديده خوانندگي دارد كه در سادهترين حالت، لذت شنيدن موسيقي است در حالي كه لذت بردن از موسيقي كمتر ارتباطي با دانش موسيقي دارد، چرا كه اين هنر درگير با درونيترين لايههاي روح هر انسان است.
اما تكنولوژي و حضور پررنگش در تمام حوزههاي زندگي، هنر موسيقي را هم بينصيب نگذاشته است. فناوري باعث شده علاقهمنداني كه توان استفاده از علم روز را دارند، لذت تجربههاي موسيقايي خود را به مدد ضبط و ويرايش صدا گسترش دهند و تجربه و شيرين كاريهاي خود را به مدد اينترنت با دوستان خود به اشتراك بگذارند. اين موضوع براي كساني كه در آموزشگاهها اندكي با الفباي موسيقي آشنا شده بودند، سكوي پرتابي شد تا بيهيچ هزينهاي همچون آهنگسازي پركار يكسره نتها را پشت سر هم رديف كنند و از آفريدههاي خود حظ وافر ببرند.
چنان است كه امروزه با پرداخت اندك هزينهاي خيل علاقهمندان اين هنر ميتوانند مرزهاي كارشان را گسترش دهند و از حمام و زير دوش كه افكت ريورب بيهيچ زحمتي در اختيارشان قرار ميگرفت، به ساخت استوديوهاي خانگي روي آوردند با اين تفاوت كه اينبار دريايي از افكتها و امكانات صداسازي و ضبط را در اختيار گرفتند بيآنكه دانش يا توان استفاده از آن را داشته باشند.
همين موضوع كه در اين روزگار امري بديهي به نظر ميرسد تا مدتي پيش براي خيل عشاق موسيقي، رويايي دستنيافتني بود اما هزينههاي گزاف اجاره استوديوها و مشكلات فني ضبطهاي آنالوگ، خار مغيلاني در راه ضبط موسيقي بود. اما اين ابزار جديد صرفا دنياي جديدي را براي دوستداران موسيقي ايجاد نكرده، صاحبنامان موسيقي هم با استفاده از اين امكانات دايره فعاليتهاي خود را بزرگ و بزرگتر كردهاند و توانستهاند سرعت توليدات خود را هر روز بيشتر و بيشتر كنند. اين امكان سبب شد، موزيسينهاي حرفهاي قادر شوند بدون بيم و هراس خطا كنند، اصلاح كنند، ضبط كنند، پاك كنند، بنويسند و خط بزنند و ويرايش كنند. اما اولين اشكالي كه اين فناوري رقم زد، افزايش بيرويه كميت و افت كيفيت آثار توليد شده بود. هر چند در نگاه اول كيفيت شنيداري ارتقا پيدا كرد و صداهاي ضبط شده از وضوح بهتري برخوردار شدند و پالايش صداها قويتر شد اما سرعت پيش آمده مجال تامل را كم كرد و باعث شد آهنگسازان براي همراهي با آن و عقب نماندن از سايرين، تمركز خود را روي سرعت بگذارند. بنابراين هنرمنداني كه براي ضبط يك اثر سالها ممارست ميكردند با اين شيوه خواه ناخواه فن نوازندگي و خوانندگيشان را ارتقا ميدادند.
همين سرعت پايين و صبر و تامل در كارها آثار ضبط شده را عميقتر ميكرد. از طرف ديگر سرعت پايين انتشار آلبومهاي موسيقي موجب ميشد تا هر قطعه يا آلبوم، فرصت مناسبي براي شنيده شدن پيدا كند؛ مردم براي شنيدن يك آلبوم يا ترانه جديد مدتها انتظار ميكشيدند و بعد از انتشارش نيز وقت كافي براي درك و فهم آن را داشتند. حال آنكه امروز نه تنها سرعت زندگي افزايش يافته و فرصت براي هر كاري محدودتر از پيش است، آثار موسيقي هم تحت تاثير اين سرعت رشد منفي كردهاند چنانكه حالا توليد موسيقي افزايش بيرويهاي دارد و مخاطب با حجمي از موسيقيهاي بيمحتوا روبهروست و اگر عده قليلي اثر هنري هم منتشر شود بديهي است كه در ازدحام اين بازار گم ميشوند.
سوال اينجاست كه آيا وجود تكنولوژي و ابزارهاي جديد مسير توليد موسيقي را به اين سمت و سو برده است يا سليقه جامعه چنين سطحي از موزيك را طلب ميكند؟ آيا بازگشت به شيوههاي سنتي ميتواند چاره كار باشد؟
بديهي است كه برگشت به گذشته امكانپذير نيست. حتي منطقي هم نيست. وقتي ابزار جديد و پرفايدهاي براي توليد هنر ايجاد ميشود، چرا بايد آن را ناديده گرفت و به همان شيوه قديمي اكتفا كرد. اين طرز برخورد معمولا از افرادي سر ميزند كه توان استفاده از فناوريهاي روز را ندارند و با انكار آن ضعف خود را توجيه ميكنند. اما وقتي به كوهي از آثار توليد شده جديد نگاه ميكنيم كه اكثر آنها متكي به اين فناوريها هستند ولي از منظر كيفيت، سطح نازلي دارند و اندك ذوق و خلاقيتي در آنها يافت نميشود، ميتوان اطمينان پيدا كرد كه اكثر مردان اين وادي راه غلطي را
پيش گرفتهاند.
شايد بتوان گفت، گسترش موسيقي مكانيزه و افزايش امكانات شنيداري موسيقي سبب واژگوني ارزشها شده است. يكي از استدلالهاي دمدستي برخي جوانان در دفاع از موسيقيهاي ضعيف امروز، كسلكننده بودن و يكنواخت بودن موسيقيهاي اصيل است و آن را در تضاد با روند پيشرفتهاي اجتماعي ميبينند اما آنچه واقعا رخ داده گم شدن معنا در پي رسيدن به آوازها و ريتمهاي پرتحرك است.
در كنار اشكالات موسيقي مكانيزه اين روزها شاهد برخي دشمنيهاي كوركورانه با سنت و طرد كردن آداب اصيل موسيقي نيز هستيم كه موجب افراطهاي مخرب و ويرانگري شده است. چنانكه شماري از جوانان كم تجربه، هر نوايي را از موسيقي غربي، بدون قوه تشخيص ميپذيرند و تحقير مقولههاي سنتي را نشانه مترقي بودن خود به شمار ميآورند. بنابراين وقتي نگاهي اجمالي به وضعيت موسيقي پاپ مياندازيم، با كمال تاسف در مييابيم اغلب ترانهها كپي ضعيف و دسته چندم ترانههاي غيرايراني و اغلب پاپهاي تركي و عربي است.
ابزارهاي جديد با امكانات زياد چيزي جز سختافزار نيستند و استفاده افراطي از آنها نه تنها كيفيت موسيقي را بالا نميبرد بلكه باعث خالي شدن آثار توليد شده از معني و مفهوم ميشوند كه لازمه هر هنر، خاصه موسيقي است. شايد اگر سنت آواز خواندن در حمام جديتر گرفته ميشد و آهنگسازان و خوانندگان در خلوت خود چند بار موسيقيشان را مرور ميكردند اندكي اين مسير هنري تغيير ميكرد.