گاهي ما آنقدر درگير مناسبات دنيايي ميشويم كه رحمت واسعه پروردگار را از ياد ميبريم. دهري بودن شاخ و دم ندارد.
همين كه ما امور ريز و درشت را به باريتعالي برنگردانيم، يعني كه دهري شدهايم و خود خبر نداريم.
مومن و موحد در مواجهه با خوب و بد روزگار حضور خدا را مدام به خودش تذكر ميدهد: «گر رنج پيشت آيد و گر راحت اي حكيم/ نسبت مكن به غير كه اينها خدا بكند.»
هر اتفاقي كه ميافتد و هر سعد و نحسي كه از زمين و آسمان بر ما ميرود، منشايي جز خدا ندارد و جز اين نيست كه كروبيان ما را بدان ميآزمايند.
جنگ و ترور و تحريم و اختلاس و كمبود و گراني، به يك اعتبار ابتلائاتي هستند كه به واسطهشان مردها از نامردها، باتقواها از بيتقواها، شجاعها از ترسوها، مهربانان از سنگدلها و وفاداران از بيوفاها تمييز داده ميشوند.
«خوش بود گر محك تجربه آيد به ميان/ تا سيه روي شود هر كه در او غش باشد.» نيك و بد روزگار محكهاي تجربهاي هستند كه هر يك از ما در مواجهه با آنها عيار خود را ميسنجيم.
در چنين اتفاقاتي هم سطح و مرتبه افراد معلوم ميشود هم سطح و مرتبه جامعه. اولي بر جامعه و من و شما، سطح و مرتبه دولتمردان هم معلوم ميشود.
در مواقعي مثل تحريم و گراني و ترور و جنگ است كه معلوم ميشود دولتمردان ما چه اندازه عاقل و هوشيار و آگاه و متخصص و صادقند. بايد به واسطه رسانهها كار و بار مسوولان و صاحبنامان را رصد كنيم و به توانايي يا خدايي نكرده ضعف و فتورشان نمره
دهيم.
نظر كردن به آنها اما منافي نظر كردن به خود نيست. از توجه به خود كه نبايد غافل شويم. لازم است گاهي نگاه از رسانههاي فراگير بدزديم و كمي هم به خود مشغول شويم و به توانايي يا ناتواني خود نمره دهيم. من هم با شما موافقم كه بايد مسوولان امر را چهارچشمي بپاييم و عيارسنجيشان كنيم.
ليكن عيار خودمان را هم بايد بسنجيم. مگر نه اينكه به باور ما مسلمانها از رهگذر خوف و جوع و «نقص من الاموال و الانفس و الثمرات» صابرين از غيرصابرين جدا ميشوند؟ شيخ بزرگوار ما سعدي ميگويد: «اگر عز و جاه است وگر ذل و قيد/ من از حق شناسم نه از عمرو و زيد.
فرق مومن و كافر هم در اينجا معلوم ميشود كه آيا ترامپ و بولتون و بنسلمان منشا اثرند يا حق؟ حق اراده كرده است تا ما با چنين ابتلائاتي روبهرو شويم و صدق و دانش خود را در معرض آزمون بزرگ قرار دهيم.
عجيب اينكه گاهي ما در نگراني از روزهاي نيامده، چنان مضطرب تحريم ميشويم كه رزاقيت پروردگار را از ياد ميبريم و ناخواسته به امور واهي اميد ميبنديم.
يا از امور واهي اميد ميبريم كسي كه دست به احتكار خرد و كلان ميزند، چطور ميتواند ادعا كند كه به رزاقيت پروردگار باور دارد؟
كسي كه به خاطر ترس از فقر نيامده به سراغ سكه و دلار ميرود يعني اينكه اميدي به كرم پروردگار ندارد.
صريح آيه قرآن است كه شيطان شما را از «فقر» ميترساند: «الشيطان يعدكم الفقر و يامركم بالفحشاء» حال آنكه مومنين و موحدين همواره اميدوارند به فضل و مغفرت الهي: «والله يعدكم مغفره منه و فضلا»
گاهي كه به عنوان روزنامهنگار صحبتهاي صغير و كبير را ميشنوم و موضعگيريهاي كوچك و بزرگ را رصد ميكنم، ترس وجودم را دربرميگيرد كه نكند ما - بيآنكه حواسمان باشد - دهري شدهايم كه حضور خدا را از ياد بردهايم؟ از اسمش ميترسيم. از اسم سكولاريسم هم ميترسيم و ابرو درهم ميكشيم.
حال آنكه ديوار به ديوار سكولاريسم خانه ساختهايم و زير سايه سكولاريسم فعاليت سياسي ميكنيم و اسم مسلمان – مسلمان دو آتشه و شيعه مرتضي علي- روي خود ميگذاريم.
وضع و حالمان از موسي عليهالسلام كه بدتر نيست. به همراه بنياسرائيل از مصر گريخته، فرعونيان هم در تعقيبش نزديك است كه به او برسند.
پيش رويش هم دريا. همه ترسيدهاند و چيزي نمانده اميدشان منقطع شود. موسي(ع) اما در كمال آرامش ميگويد: «ان معي ربي». خدا با من است و يقينا راه پيش پايم ميگذارد.
گيرم جهان همه دشمن شوند و بخواهند با ما دربيفتند؛ بيفتند. چه باك؟ به قول قديميها يارب نظر تو برنگردد/ برگشتن روزگار سهل است.