در سوگ فاجعه تروريستي اهواز
سيد محمد بهشتي
ايران موجود غريبي است. هم غريب از اين رو كه شگفتانگيز است و هم از آن رو كه تنهاست. براي بسياري سخت است باور اينكه ايران فعلي از نظر طبيعي، تاريخي و فرهنگي يك پيكر واحد و منسجم و به هم پيوسته است و اين سوءتفاهم خواه به خاطر تلقينها يا بر اثر مقايسه با ديگران يا پيچيده بودن موضوع گاهي تبديل به گفتمان عمومي ميشود.
فكر ميكنند، ايران بودن ايران حاصل يك توافق حقوقي است كه به جنگ يا صلح حاصل شده. فكر ميكنند ايران بودن ايران يك تعصب بيرگ و ريشه است، زاييده فشار تحقيرهاي دنياي نو. ايران غريب افتاده چون كمتر كسي است كه موجوديت ايران را از جنس «بودن» بداند؛ محصول يك فرآيند تاريخي بسيار طولاني آنچنان پررنگ و پرمايه كه قرنهاست غلبه سياسي بيگانگان موفق به نابودن آن نشده و همواره آنان را در خود حل كرده است.
ايران جايي غريب است، زيرا حداقل در طول دو سده اخير بارها شاهد تلاش قدرتهايي بودهايم كه تلاش كردند، ايران پاره پاره شود اما نشد آن بلايي كه بر سر شام و شبه جزيره عربستان و آفريقا و شرق آسيا آمد بر دل ايران هم فرود بياورند. بودند كساني كه كوشيدند سرشاخههاي درختان اين باغ كه بر همسايه سايه افكنده را مصادره به جبر كنند و برايش هويتي مستقل تعريف كنند، اما به محض آنكه جبرشان از ميان برخاست، معلوم شد كه چراغ خانه كجا روشن ميشود.
هستند هنوز كساني كه نغمه ناجور ايران نبودن ايران سرميدهند؛ فرق هم نميكند از كجاي ايران. زمينه اين واگرايي اغلب جوري است كه با به حاشيه راندن جاهايي از ايران همآهنگ شده و معمولا توسط دستهاي پليد و نفسهاي مسمومي در خارج از قلمروي ايران نواخته ميشود.
اما واقعيت بسا قدرتمندتر از اينهاست. امروز در هر گوشه اين كشور اگر دايرهاي به شعاع ۱۵۰ كيلومتر ترسيم كنيم، هرجا كه باشد، امكان ندارد غالب تنوع فرهنگي ايران را در آن نيابيم كه در كنار هم به صلح و صفا زندگي نكنند. مهمتر آنكه اين همگرايي طبيعي، خودبهخود اتفاق ميافتد و هيچ دولتي و قدرتي نميتواند منت پشتيباني مادي و معنوي آن را ابراز كند.
هيچ زماني به اندازه امروز، توجه عمومي و نگراني درونزاي جامعه نسبت به يكپارچگي ايران چنين ابراز نميشد. استدلال زيادي لازم نيست. در دوران جواني من تنها يك سرود «اي ايران» از آثار مرحوم بنان مقبول طبع ايرانيان بود. اما امروز به تعداد شعرا و خوانندگان و موسيقيدانان كشور آثاري نگران به ايران بودن ايران وجود دارد كه چه در عزاي سيدالشهدا يا كشتگان زلزله سرپل ذهاب و چه در شادي عروسي يا پيروزي ورزشكاران توسط عموم با گوش دل شنيده ميشود. اين ناشي از ناسيوناليزم كور و افراطي نيست. اين يك توافق اعتباري نيست. بلكه به نحوي ابراز «بودن» است كه به روزگاران حاصل شده و به اقتضاي موقعيت اينچنين به خودآگاه ميآيد.
با اين وصف بايد به آنان كه اسلحه به دست گرفته و مردم را به رگبار ميبندند، گفت: «عِرض خود ميبري و زحمت ما ميداري.» البته ميتواني در راستاي اهداف موهوم خود و حاميانت كه از تو سوءاستفاده كردهاند، كاري كني. اما آنچه حاصل ميشود خوني است ريخته و كدورتي است پليد كه فرصت ماهي گرفتن از آب گلآلود را به عدهاي بيگانه سوداگر ميدهد اما گردي بر نتيجه سالها رنج و نگراني مردم ايران كه ايراني بودن است، نمينشاند.