ريشههاي دروغ و ناسزاگويي
عباس عبدي
اين روزها بسياري از افراد از وجود دو چيز در فضاي رسانهاي در رنج هستند؛ دروغ و ناسزا. ناسزاهاي ركيك كه بسياري از مردم از خواندن آنها نيز شرمنده ميشوند، چه رسد به اينكه بيان شود. سطح و گستره فحاشي و ناسزاگويي حتي به موضوعات سياسي و مذهبي هم كشيده شده است. در حالي كه در گذشته و قديم اين نوع ناسزاگوييها منحصر به مجادلات و تسويهحسابهاي شخصي بود. ولي چرا اين دو ويژگي بسيار منفي در ادبيات گفتاري و نوشتاري جامعه ايران رسوخ كرده است؟ اولين و شايد مهمترين علت، جذابيت پيدا كردن خطمشي براندازي است. خطمشيهاي سياسي هركدام اقتضائات خاص خود را دارند و به طرفداران آن تحميل ميشوند. براي نمونه هنگامي كه دو نفر در خيابان دعوا ميكنند، در بيان كلمات آنان چند ويژگي وجود خواهد داشت. صداي بلند، كلمات توهينآميز و بالاخره تهديد. مثلا اگر كسي بخواهد به ديگري بگويد من پدرت را در ميآورم، طبيعي است كه اين را بايد با فرياد بگويد، نميتواند با لحن مودبانه و آرام بگويد كه بنده ابوي گرامي شما را در ميآورم!! اگر اين طوري بگويد همه خنده خواهند كرد. همچنان كه اگر گفتوگو با هدف سازش و تفاهم باشد، نميتوان با صداي بلند و كلمات ناسزاگونه و تهديد بيان كرد. بنابراين دروغ و ناسزا تا حدي محصول نگاه براندازي و تقابلي است. البته ادبيات حذف در درون ساختار حكومتها نيز چنين ادبياتي دارند و ادبيات براندازي تا حدي بازتاب ادبيات حذف درون حكومت ولي نزد مخالفان است. ادبيات حذف و براندازي دو روي يك سكه هستند. كه براندازان وارد بازي حذفكنندگان ميشوند. طرفين ماجرا اول مشروعيت وجود طرف مقابل را نفي ميكنند؛ هنگامي كه چنين كردند، ايراد هر گونه دروغ و اتهام و ناسزاگويي را شايسته آنان تلقي ميكنند و مثل نقل و نبات از اين شيوهها براي تخريب چهره طرف مقابل استفاده خواهند كرد. آنان كه در داخل كشور و در رسانههاي رسمي چند دهه است كه عليه ديگران دروغ ميگويند و تهمت ميزنند، امروز در حال چيدن محصولات اين بذرهاي 30 ساله خود از آن سوي مرزها هستند. به قول حافظ «يادم از كشته خويش آمد و هنگام درو». آنهايي كه باد كاشتند، امروز توفان درو ميكنند و نبايد معترض آن باشند. علت ديگري كه مهم است، شنيده شدن اين نوع بيانها و نظرها است. متاسفانه افرادي كه سعي ميكنند سخن و مطلب خود را در چارچوبهاي پذيرفته شده و مودبانه و درست مطرح كنند، حرفشان كمتر شنيده ميشود. البته شايد عميقتر و پايدارتر شنيده شود ولي در هر حال بازتاب و تعداد بيننده آن كمتر است. در نتيجه برخي افراد سعي ميكنند كه براي شنيده شدن سخنان خود به اصطلاح «زهرماري» آن را زياد كنند و با دو تا دروغ و چند تا ناسزا عليه اين و آن، شنيدن شدن ديدگاه خود را تضمين كنند. بنابراين ما نيز به عنوان خواننده در تقويت اين وضعيت تقصير داريم. يكي از معيارهاي بنده براي خواندن هر متني اين است كه نويسنده از ادبيات سخيف استفاده نكرده باشد. به محض اينكه با اولين جملات و كلماتي كه چنين بار معنايي دارد مواجه شوم، خواندن متن را قطع ميكنم.
علت مهم ديگر كه شايد ريشه همه اين بدبختيها باشد، نداشتن رسانه رسمي آزاد و مستقل است. مبارزه با اخبار دروغ، در قدرت هيچ فرد و گروهي خاص نيست. بلكه وجود رسانههاي مستقل و آزاد است كه دروغ را به حداقل ميرساند. چنين رسانهاي بهشدت در بندِ حفظ اعتبار خبري خود است و لذا از بيان دروغ اجتناب ميكند. تا هنگامي كه رسانههاي رسمي و منتسب به قدرت در زير چتر مصونيت از برخورد قانوني زندگي ميكنند و هر دروغ و خلاف واقعي را به مخالفان خود نسبت ميدهند، بايد انتظار اشاعه دروغ در رسانههاي غيررسمي را داشته باشند. هتكشوندگان ديروز، امروز در موقعيت مقابله به مثل قرار گرفتهاند و در غياب رسانههاي آزاد و رسمي، رسانههاي غيررسمي و غيرپاسخگو مجراي اصلي رد و بدل شدن خبر شدهاند و هيچگونه دروازهباني خبر وجود ندارد و راست و دروغ به صورت در هم اذهان مردم را نشانه ميروند.
علت بعدي كه آن نيز مهم است، توسلهاي تاكتيكي به افراد و گروههاي لمپن براي بيرون كردن رقيب از ميدان است. افرادي كه تابع رفتارها و ادبيات لاتها هستند. هرجا كه دين و سياست به چنين افرادي متكي شوند، مرتكب اشتباه مهلكي شدهاند. زيرا اين نيروها نقش ابزار عادي را ندارند كه به راحتي مورد استفاده قرار گيرند و سپس دور انداخته شوند. اول اينكه آنان وقتي در جايگاه ابزار قرار گرفتند به صورت غريزي به گونهاي رفتار ميكنند كه جاي پاي خود را محكم ميكنند. دوم اينكه اجزاي فرهنگي خود را كه ناسزاگويي و الواتي است به سرعت تكثير ميكنند و به يك جزء مهم فرهنگي تبديل ميكنند. اين فرهنگ ميتواند به بازتوليد خودش در نزد براندازان تبديل شود و برعكس. اين فرآيند تشديدكننده است و طرفين يكديگر را تقويت ميكنند.
خطر دروغ و ناسزاگويي به مراتب از خطر تهاجم بيگانگان بيشتر است. اميدوارم كساني كه مخاطب اين نوشته هستند نيز متوجه عمق اين فاجعه شوند.