روزنامهنگاري؛ راه رفتن
در تاريكي
محمود مختاريان
ذات كار روزنامهنگاري بر افشاگري استوار است. كار اصلي روزنامهنگار اطلاعرساني دقيق و نقد وضعيت موجود است و «نقد» يعني بيان آنچه صاحبان قدرت و ذينفعان از انتشار آن ناخرسند ميشوند. جوامعي كه بتوانند اين نقد را تحمل كنند، آن جامعه پايدارتر ميشود. روزنامهنگار ماهي زندهاي است كه نميتوانيم در دستمان نگه داريم. طبيعتا اين ماهي زنده اگر بخواهد به وظيفه حرفهاياش عمل كند، عملكرد او به مذاق خيليها خوش نميآيد. براي نمونه ترامپ در امريكا در زمان رياستجمهورياش تلاش كرده تا مطبوعات و رسانهها را محدود كند. به همين دليل همين هفته گذشته بيش از 300 نشريه امريكايي عليه سياستهاي آقاي ترامپ يك يادداشت مشترك منتشر كردند. آنها در اين يادداشت از اين انتقاد كرده بودند كه بعد از 285 سال فعاليت رسانهها در اين كشور رييسجمهوري پيدا شده كه آشكارا تلاش ميكند مطبوعات را محدود كند. يا مثلا نيويوركتايمز در مطلبي اعلام كرد رييسجمهور امريكا تاكنون سه هزار بار دروغ گفته است. يا مثلا گزارشهاي افشاگرانه رسانههاي امريكايي درباره فساد جنسي شماري از مقامات ارشد نزديك به ترامپ نشانهاي از همين نقدها و افشاگريهاي رسانههاي قدرتمند امريكايي است. رسانه مكتوب، رسانه نخبگان است. به اين دليل كه اين رسانهها توليد فكر ميكنند و كالاي انديشه است. اين حرف البته به معني ناديده گرفتن قدرت ساير رسانهها يا شبكههاي اجتماعي نيست. اما رسانههاي مكتوب به دليل دروازهباني خبر ضوابط سختگيرانهاي براي انتشار مطالب دارند و زماني كه بتوانند اعتماد مخاطبانشان را به دست بياورند ارزش كارشان افزايش مييابد.
در جهان امروز به طور كلي ما با دو نوع از كشورداري روبهرو هستيم؛ كشورهايي كه مبتني بر گسترش اطلاعرساني هستند و چرخش آزاد اطلاعات را در نهايت به نفع خودشان ارزيابي ميكنند و كشورهايي كه عملا در مقابل جريان اطلاعرساني قرار ميگيرند. البته وضعيت صفر و صدي حاكم نيست و شرايط اطلاعرساني در جوامع مختلف متفاوت است. اما خب رسانه در برخي كشورها به عنوان قدرت ملي درك شده است. كشورهايي كه ايجاد فضاي رسانهاي، مديريت افكار عمومي و موجسازي را بلدند. هابرماس ميگويد ما در جهان حكومت نداريم، بلكه مديا كراسي داريم. حكومت رسانه داريم. اين قدرت رسانه در جهان امروز است كه اگر با اعتمادسازي نزد مخاطبان همراه شود قيمت بزرگي دارد.
در عين حال روزنامهنگاري راه رفتن در اتاق تاريك است و هنگام راه رفتن در اين اتاق تاريك ممكن است روزنامهنگاران به برخي به صندليهاي درون اتاق برخورد كنند، زمين بخورند و دست و پايشان آسيب ببيند. برخي روزنامهنگاران هم ممكن است به ظرافت در تاريكي راه بروند و از موانع عبور كنند. هر چند روزنامهنگارها ميآموزند كه چگونه در تاريكي راه بروند اما خيلي وقتها آنها تاوان راه رفتن در اتاق تاريك را ميدهند. چنان كه «جمال خاشقچي» روزنامهنگار شهير عربستاني اين تاوان را داد و به قتل رسيد. خاشقچي يكي از اين چهرههايي به شمار ميرود كه جهان عرب مديون خدمات او به روزنامهنگاري است.
انتقادهاي بيپرده او از دولت عربستان و سياستهاي حاكم بر اين كشور سرانجام موجب شد تا سيستم بسته و كمتحمل حكومت عربستان سعودي بيش از اين او را تحمل نكند. بنابراين اين احتمال كه اين كشور در جريان قتل جمال خاشقچي دست داشته باشد به عنوان يك گزينه جدي محتمل است. براي اينكه ميزان بسته بودن سيستم حاكم بر عربستان سعودي را بهتر درك كنيم بايد به برخي اتفاقات اشاره كنيم. زنداني شدن «سمر بداوي» فعال حقوق زنان در عربستان موجب شد تا روابط ميان عربستان و كانادا تيره شود و عملا ميان اين كشور قطع ارتباط رخ دهد. يا مثلا عربستان سعودي در جريان اختلافش با قطر خواهان ايجاد محدوديت براي شبكه الجزيره شده بود. آنهايي كه با ساختار اجتماعي اين كشور آشنا هستند ميدانند كه در برخي از مناطق عربستان حتي گرفتن عكس يادگاري هم ممنوع است و مورد بازخواست قرار ميگيريد. دولت عربستان، دولتي بيتحمل است و همين اتفاقات نشان ميدهد كه اصلاحات در عربستان معنا ندارد. بسياري از چهرههاي مشهوري كه به بهانه اصلاحات دستگير شدند با پرداخت پولهاي كلان آزاد شدند. مجموعه اين عوامل باعث ميشود كه عربستان در صدر متهمان قتل يك روزنامهنگار حرفهاي قرار بگيرد. در اين شرايط بايد رسانههاي قدرتمند و حرفهاي در هر كجاي جهان اين پرونده را دنبال كنند و در نهايت كوشش كنند دستهاي دخيل در اين قتل وحشتناك برملا شوند.
اين يكي از وظايف رسانههاي مستقل، حرفهاي و دقيق است. روزنامهنگاري تحقيقي به عنوان يكي از انواع روزنامهنگاري ميتواند در اين زمينه راهگشا باشد.